گیجی اشغالگر – ایمنا
به گزارش اطلاعات نیوز، آغاز ماجرا، نه یک درگیری مرزی، که طلیعهی خیزشی آتشین بود؛ خیزشی از ژرفای قلب ایران، علیه ماشین ویرانگر صهیونیسم جهانی. زمانی که تاریکی بر صحنه خاورمیانه سنگینی میکرد و...
به گزارش اطلاعات نیوز، آغاز ماجرا، نه یک درگیری مرزی، که طلیعهی خیزشی آتشین بود؛ خیزشی از ژرفای قلب ایران، علیه ماشین ویرانگر صهیونیسم جهانی. زمانی که تاریکی بر صحنه خاورمیانه سنگینی میکرد و گنبدهای آهنین، همچون نمادهای دروغین امنیت بر سر شهرکنشینان سایه افکنده بودند، ایران برخاست؛ نه با هیاهو، که با سکوت سهمگین مردانی که تاریخ را با مشتهایشان مینویسند. از آن لحظه، ورق برگشت. دیگر پهپادهای ایرانی پرنده نبودند، بلکه نذری از دقت و خشم بودند که بر سر غاصبان باریدن گرفت. این، تنها پاسخ نبود؛ پیشدرآمد عصری نو بود: عصر توازن وحشت از دل تهران. در آن شبها، چیزی بیش از موشکها پرتاب شد؛ ایمان، اراده و وعده انتقام، آتش به جان اشغالگران انداخت.
در شامگاه سهمگین یکشنبه تا سپیدهدم دوشنبه، طوفانی از خشم مقدس ایران برخاست؛ طوفانی نه از ابر و باد، که از موشک و پهپاد. آسمان سرزمینهای اشغالی زیر سنگینی اراده فرزندان ایران خم شد و گنبدهای آهنین که روزگاری به افسانهها میمانست، چون کاغذ پارهای بیجان به زیر آمد.
آنچه در این یورش برقآسا رخ داد، نه صرفاً یک عملیات نظامی، بلکه تجلی غضب ملتی بود که قرنها زخم دیده و اکنون در سکوتی سهمگین، مشتهای خود را حواله دشمن کرده بود. شهرکنشینان صهیونیست، اسیر در پناهگاههایی که به گورهای دستهجمعیِ امید بدل شده بودند، ساعتها در تپش اضطراب و رنگپریدگی گذراندند.
مقامات رژیم صهیونیستی –که سالها با باد غرور سخن میگفتند– اینبار ناگزیر به اعتراف شدند: «چنین کوبنده، چنین ویرانگر، هرگز سابقه نداشته.» از تلآویو تا حیفا، از مراکز استراتژیک تا پادگانهای امنیتی، زلزلهای از جنس خشم موشکهای ایرانی، پایههای لرزان اشغال را سستتر کرد.
و عجبا از آن هنگام که صهیونیستها، در خیال خام خود، خورشید ظهر را پناه امن میپنداشتند، موشکهای ایران در میانهی روز، همچون نیزههایی از آسمان عدل فرود آمدند و قلب شهرکهای اشغالی را شکافتند. و آنگاه که دشمن، درمانده و بیقرار، در مقابلهای مذبوحانه خاک ایران را هدف گرفت، پاسخ ما نه فقط با توپ و تانک، که با حکمت و تاکتیک بود؛ عملیاتی که ساعاتی طولانی، ارتش اشغالگر را در وضعیت فلج تدافعی نگاه داشت.
در نخستین لحظات بامداد دوشنبه، در جبههای که دیگر تنها خاک و خون نبود، بلکه ذهن و فناوری نیز در آن میجنگید، نیروهای سایبری جمهوری اسلامی ایران، با نفوذی نفسگیر، مغز متفکر امنیتی رژیم را به اسارت گرفتند. آژیرهایی که به اشتباه در شهرکهای اشغالی به صدا درآمد، نه اشتباه، که بخشی از نبوغ ایران در فریب دشمن بود؛ میلیونها صهیونیست، هراسان و گیج، به پناهگاههایی پناه بردند که حتی امنیت روانیشان را هم تضمین نمیکرد.
در حالی که آنها میپنداشتند حملهای از یمن و ایران در راه است، خبری نبود جز یک سایه؛ اما سایهای که دیری نپایید و با اندکی تأخیر، به حقیقتی آتشین بدل شد. موشکها و پهپادهای ما، همچون صاعقهای از عدالت، بر پیکرهی پوسیده اشغال فرود آمدند؛ نهتنها انفجار، که زلزلهای در ارکان امنیتی رژیم اشغالگر.
قیصریه لرزید، حیفا خاموش شد، جولان بیدار ماند
در سومین شب از طغیان آتش صهیونیسم علیه ایران، اینبار نوبت پاسخ آذرخشی تهران بود؛ شبی که موشکهای ایرانی، نه فقط خاک را شکافتند، بلکه هستی امنیتی اسرائیل را دستخوش تزلزل کردند.
بامداد دوشنبه، حیفا –شهر بندری مغرور و صنعتی اشغالگران– در تاریکی مطلق فرو رفت. نیروگاه برق آن، در میانه آوای غرش موشکهای ایرانی، خاموش شد؛ کارخانههای وابسته به شرکت مرگساز «رافائل» به آتش کشیده شدند و مجتمع شیمیایی «بازان» در آغوش انفجار، به تودهای از دود و شعله تبدیل گشت.
اما این آغازِ ماجرا بود، نه پایان آن. وقتی خاک به لرزه میافتد، آسمان نیز بیقرار میشود. پهپادهای ایرانی، همچون ارواحی شکستناپذیر، از حصارهای امنیتی صهیونیستها عبور کردند؛ در دل شب، در سکوتی خفهکننده، به آسمان سرزمینهای اشغالی نفوذ کردند و بار دیگر میلیونها صهیونیست را به عمق پناهگاهها پرتاب کردند؛ اینبار نه از ترس مرگ، که از مواجهه با حقیقت.
گزارشها از قیصریه، اقامتگاه نخستوزیر اسرائیل، حاکی از صحنههایی هولناک است: پرواز مرموز پهپاد ایرانی در بالای این منطقه نهتنها آژیرها را به فریاد درآورد، که شب را از نفس انداخت. صدها هزار صهیونیست، سراسیمه و خیس از وحشت، چون مورچگانی بیپناه به سمت پناهگاهها خزیدند.
آژیرهای خطر یکی پس از دیگری در دهها منطقه اشغالی به صدا درآمدند: دره بیتشان، جلبوع، شارون، کرانه باختری، امالفحم، خدرا، کفر قرع، اور عقیفا، ارتفاعات جولان… صدای زوزهی وحشت، سرزمین اشغالی را درنوردید؛ گویی خود زمین، صهیونیسم را طرد میکرد.
ارتش درمانده اسرائیل، چنگ در چنگ کابوس، مدعی شد که یکی از پهپادهای شرقی را رهگیری کرده است – اما روایتهایی دیگر، بلندتر و پرهیاهوتر، از صدای انفجار یک پهپاد انتحاری ایرانی در نزدیکی اقامتگاه نخستوزیر میگویند؛ انفجاری نه در سطح، بلکه در عمق حیثیت امنیتی رژیم.
شب سوم، شب خشم دقیق و آتش نجیب ایرانی بود؛ شبی که در آن نه فقط پهپاد پرواز کرد، بلکه روحیه دشمن به قعر زمین کشیده شد.
با وجود ژستهای فریبنده آمریکا در نقش «میانجی صلح» و ادعاهای بیاساس درباره ضرورت آتشبس، واشنگتن عملاً در خط مقدم حمایت از ماشین جنگی رژیم کودککش صهیونیستی قرار گرفته است. آنچه از دل دادهها و شنودها برمیآید، نشان میدهد که رژیم اشغالگر، با تکیه بر چتر گسترده اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا و متحدانش – شامل ماهوارهها، هواپیماهای آواکس، سامانههای سوخترسانی هوایی و تجهیزات پیشرفته پدافندی غربی – در تلاش است از فروپاشی کامل در برابر تهاجم برقآسای ایران جلوگیری کند؛ تلاشی که با تمام هیاهویش، نتیجهای جز ویرانی و ذلت برای تلآویو به بار نیاورده است.
جمهوری اسلامی ایران، با ضربات سهمگین و موجهای بیامان از موشک و پهپاد، نهتنها درهمشکستن دیوار آهنین پدافندی صهیونیستها را رقم زد، بلکه در کمال دقت و برنامهریزی، قلب تپنده ماشین جنگی دشمن را هدف قرار داد؛ از سامانه پدافندی «آرو» تا پالایشگاه حیفا، از کارخانه تسلیحاتی «رافائل» تا نیروگاههای حیاتی در بنادر اشغالی. هر اصابت، پژواکی از قدرت و دقت ایرانی بود و هر انفجار، لرزهای بر اندام متزلزل ارتش صهیونیستی.
این سیلیهای پیاپی، چنان غیرمنتظره و دقیق بود که آمریکا را به تکاپو انداخت. بلافاصله پس از موج حملات، واشنگتن با اعزام ۲۶ فروند هواپیمای سوخترسان از خاک خود، تلاش کرد ضربات ایران را جبران کند؛ گامی شتابزده و پرهزینه که تنها یک معنا دارد: افول توان عملیاتی رژیم اشغالگر تنها ظرف سه روز پس از آغاز تجاوز.
از آنسو، سقوط پهپادها و جنگندههای متجاوز، اسارت خلبان صهیونیست در خاک ایران و انتشار تصاویر تحقیرآمیز از شکستن غرور توخالی صهیونیستها، روحیه ساکنان سرزمینهای اشغالی را به لبه فروپاشی رسانده است. اکنون تلآویو درمانده و بیپشتوانه، در پی کشاندن مستقیم متحدان غربی خود به میدان جنگ است؛ اما این التماسها، نه از موضع قدرت، بلکه از سر استیصال و شکست است.
جنگی که صهیونیستها آغاز کردند، به سرعت از کنترلشان خارج شد. محدودیت جغرافیایی، فقدان عمق دفاعی، کمبود موشکهای پدافندی، و تزلزل روحی شهرکنشینان، رژیم اشغالگر را به موجودی شکننده بدل کرده که دیگر توان ایستادگی در برابر طوفان خشم ایران را ندارد. این همان آغاز پایان است؛ پایانی که از درون آتش مقاومت ایرانی زبانه کشیده و نقاب دروغین قدرت اسرائیل و حامیان غربیاش را دریده است.
اکنون، در هنگامهای که دود بر فراز حیفا ایستاده و آژیرها در تلآویو دیگر نوید پناه نیستند، رژیم اشغالگر با حقیقتی بیپرده روبهروست: فروپاشی نه از بیرون، که از درون آغاز شده است. ایران نشان داد که دوران عربدهکشیهای بیپاسخ پایان یافته؛ این بار، پاسخها نه از جنس کلام، که از جنس آتش و استراتژی بود. واشنگتن –با تمام ادعاهای میانجیگریاش– عملاً به دستیار مستقیم جنایتکاران بدل شد، اما حتی با تمام تجهیزات و اطلاعات و هواپیماهایش، نتوانست جلوی لرزش ستونهای امنیت اسرائیل را بگیرد. دشمن اکنون میان دو گزینه گرفتار است: عقبنشینی با خواری، یا ادامهی جنگی که فرجامش جز تسلیم نیست. این تنها یک پاسخ نبود؛ این، پیام تاریخی یک ملت بود که در برابر همهی دنیای سلاح و فریب، تنها با ایمان ایستاد… و جهان دید که فولاد زانو زد، اما ایران نه.