چه کسی غار علیصدر را کشف کرد؟
سردار فارسی – روزنامه اطلاعات| به بهانه صدمین سال انتشار روزنامه اطلاعات با «محمد فیضی»، یکی از خبرنگاران قدیمی و پیشکسوت همدان که در دهههای ۴۰ و ۵۰ خبرنگار روزنامه اطلاعات بوده گفتگویی انجام...
سردار فارسی – روزنامه اطلاعات| به بهانه صدمین سال انتشار روزنامه اطلاعات با «محمد فیضی»، یکی از خبرنگاران قدیمی و پیشکسوت همدان که در دهههای ۴۰ و ۵۰ خبرنگار روزنامه اطلاعات بوده گفتگویی انجام دادهایم. این مصاحبه روز چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ در دفتر سرپرستی همدان در حالی انجام شد که ایران مورد تجاوز نظامی اسراییل قرار گرفته بود و این موضوع بر روحیه ما برای انجام گفتگو سایه انداخت.
آقای فیضی بفرمایید چگونه به عنوان خبرنگار، همکاری خود را با روزنامه اطلاعات آغاز کردید؟ این همکاری چقدر ادامه داشت؟
من معلم بودم و تابستان سال ۱۳۴۵ با یکی از دوستانم صحبت کردم که در این فصل بیکار هستم و دنبال کاری میگردم، دوستم پیشنهاد کرد که به نمایندگی روزنامه اطلاعات بروم، زیرا این روزنامه به دنبال یک خبرنگار بود.
به دفتر روزنامه اطلاعات که در خیابان بوعلی، بالای چاپخانه اقتباسی قرار داشت مراجعه کردم و با آقای محمد محمدی، سرپرست همدان صحبت کردم. ایشان یک خبرنگار میخواست که حوزههای فرهنگی و ورزشی را پوشش دهد و این که من قهرمان دوی ۱۰۰ متر استان بودم، میتوانست در پوشش اخبار این حوزهها کمک کند.
یک هفته زیرنظر آقای محمدی در همدان آموزش دیدم و پس از آن به آقای نورالدین نوری، رییس سازمان شهرستانها در تهران معرفی شدم و با انجام مصاحبه، موفق شدم کارت خبرنگاری دریافت کنم. البته باید بگویم در آن زمان، کارت خبرنگاری به این شکل نبود، بلکه یک دفترچه کوچک بود.
من به مدت یک دهه از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ در روزنامه اطلاعات به عنوان خبرنگار فرهنگی فعالیت داشتم و در آن مدت، خبرهای زیادی را در این روزنامه منتشر کردم. طی آن مدت با آقایان محمد محمدی و جهانگیر مدنی کار کردم. آقای مدنی که تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن در روزنامه حضور داشت، از کرمانشاه آمده بود. بعد از انقلاب نیز آقای سیداحمد حجازی، سرپرست دفتر نمایندگی روزنامه اطلاعات در همدان شد. امروز که با شما صحبت میکنم هر دو این بزرگواران محمدی و مدنی مرحوم شدهاند.
در سال ۱۳۵۵ به علت مشغله کاری زیادی که داشتم مجبور شدم از روزنامه اطلاعات استعفا بدهم، زیرا در آن سال باید به عنوان بازرس اداره اوقاف، همراه با زائران خانه خدا به مکه اعزام میشدم. البته طی ۱۰ سالی که در روزنامه اطلاعات فعالیت کردم، همه نوع خبر را پوشش دادم و فقط اخبار حوزه فرهنگی نبود.
نحوه توزیع روزنامه و حقوق و مزایای خبرنگاران روزنامه اطلاعات به چه شکل بود؟
آن زمان، هرروز بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه روزنامه اطلاعات به همدان میآمد و قیمت آن نیز ۵ ریال بود. به خبرنگار، حقوقی پرداخت نمیشد و فقط برای برخی خبرها پاداش میدادند. نماینده روزنامه در همدان، ماهانه ۲۰ تومان به عنوان پاداش به من پرداخت میکرد.
دکه روزنامهفروشی خیابان بوعلی در واقع دفتر توزیع بود. روزنامه هر روز بین ساعت ۴:۳۰ تا ۵ صبح توسط اتوبوس به گاراژی در خیابان اکباتان میآمد و مدیر توزیع که آن زمان آقای فعلهگری بود آن را تحویل میگرفت. از محل فروش روزنامه یک ریال به موزع پرداخت میشد، سه ریال متعلق به تهران بود و بقیه را نیز به عنوان سهم نمایندگی در نظر گرفته بودند.
علت این که ۱۰ سال به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات در همدان فعالیت کردم، فقط عشق و علاقه بود. خبرنگاران در آن زمان جایگاه اجتماعی را که امروز دارند نداشتند اما تفاوتهایی هم داریم. در آن زمان بابت چاپ خبر پول نمیدادند و ما دنبال خبر میرفتیم، اما امروز خبرنگاران بابت چاپ خبر پول میگیرند.
جامعه بیشتر به چه اخباری علاقهمند بود و شما به عنوان خبرنگار چگونه این اخبار را پیگیری میکردید؟
در آن زمان جامعه به اخبار حوادث بسیار علاقهمند بود و این حوزه، مخاطبان زیادی داشت. بیمارستان امام خمینی که آن زمان اسمش پهلوی بود، دو نگهبان داشت. ما برای این که بتوانیم اخبار حوادث را به موقع پوشش دهیم، به هرکدام از آنها روزانه یک نسخه روزنامه میدادیم تا به محض این که موردی از تصادف، چاقوکشی و… به بیمارستان میآید با ما تماس بگیرند. به این شکل به بیمارستان مراجعه کرده و خبر را تهیه میکردیم.
یک شب خبر دادند که اتوبوسی در جاده تهران با کامیونی تصادف کرده و چند نفر در این حادثه جان باختهاند، به محل تصادف مراجعه کردیم و با صحنههای دلخراشی مواجه شدیم. آن حادثه چند کشته داشت و خواهر و برادر دانشجویی که از تهران به بروجرد و نزد خانواده خود بر میگشتند نیز در بین جانباختگان بودند، این خبر از تلخترین خاطرات دوران کاری من است.
برای این که بتوانیم از جامعه خبر بگیریم و مواردی را که امکان دارد پیگیری کنیم، به ابتکار خودم ستون الو الو ۲۸ ۲۸ را در همدان راهاندازی کرده بودم و مردم تماس میگرفتند و اخبار مختلف را گزارش میدادند. البته در برخی مواقع که خبری نبود، خودم به اسم افراد مختلف در این ستون خبر درست میکردم. یک بار به اسم فردی در این ستون خبری زدم و بعد از چاپ، معلمی به روزنامه مراجعه کرد و شاکی بود که چرا به اسم او این خبر را منتشر کردهایم و ما در نهایت خبر را تکذیب کردیم.
اخبار را به چه شکل به تهران ارسال میکردید تا چاپ شوند؟
در آن زمان سرویس شهرستانها به صورت منطقهای بود؛ اخبار استانهای همدان، کرمانشاه، کردستان و ایلام در صفحه شهرستانهای غرب چاپ میشد و استانهای شرق، شمال و جنوب را نیز داشتیم. خبرهای منطقه غرب که چاپ میشد در مناطق دیگر توزیع نمیشد و اخبار دیگر مناطق نیز فقط در منطقه خود توزیع میشدند.
خبرها را روی کاغذ آرمدار روزنامه اطلاعات در سه نسخه تنظیم میکردم که یک نسخه داخل پاکت از طریق اتوبوس به تهران ارسال میشد، یک نسخه برای بایگانی دفتر همدان بود و یک نسخه نیز به ساواک ارسال میشد. ما موظف بودیم خبر را به اطلاع ساواک برسانیم.
بد نیست خاطرهای در خصوص ستون الو الو ۲۸ ۲۸ و برخورد ساواک تعریف کنم. روزی فردی تماس گرفت و گفت بستنی در هتل بوعلی ۱۵ ریال به فروش میرسد و داخل شهر ۵ ریال است، چرا در هتل باید ۱۰ ریال گرانتر باشد. پس از چاپ این خبر در ستون الو الو ۲۸ ۲۸ ساواک من را احضار کرد.
دفتر ساواک در کوچه استر بود. مرا یک ساعت در آنجا مورد بازخواست قرار دادند که چرا این موضوع را در روزنامه نوشتهای؟ هتل متعلق به بنیاد پهلوی است و بستنی را به هر قیمتی که بخواهد میفروشد و به تو ربطی ندارد و دیگر از این موضوعات ننویس. در آخر نیز فرد بازجو سیلی محکمی به گوشم زد.
آقای فیضی به نظرم مهمترین خبری که شما آن را تهیه و در روزنامه چاپ کردید، خبر کشف غار علیصدر است. درباره آن بفرمایید؟
یکی از مهمترین فعالیتهای من به عنوان خبرنگار، معرفی غار علیصدر به دنیاست. در تاریخ اول تیرماه ۱۳۴۶ آقای نورالدین نوری، رییس سازمان شهرستانها با سرپرست استان، آقای محمدی تماس گرفت و گفت غاری در قریه علیصدر وجود دارد، پیگیری کنید.
در آن زمان، دهانه غار، سوراخ کوچکی بود و برای این که وارد غار شویم باید از نردبان استفاده میکردیم و درون غار نیز تیوب بردیم. باید بگویم غار را کسی کشف نکرده است، زیرا غار وجود داشت و آب موردنیاز اهالی روستای علیصدر نیز از آن تأمین میشد.
در سال ۱۳۴۲ با توجه به کمبود آب، فردی به نام آقای حاج عیناله بختیاری که در آن زمان عضو سپاه دانش بود به همراه چند کوهنورد برای بررسی علت کمبود آب وارد غار میشوند. آنها ۵۰ تا ۶۰ متر غارنوردی میکنند اما به علت این که تاریک بوده و چراغ توری نیز جوابگو نبوده، بیشتر از آن ادامه نمیدهند و بر میگردند.
من که در آن زمان عضو کلوپ کوهنوردی سینا بودم به همراه آقای محمد همایونی با آقای ارزنده که حسابدار بیمارستان پهلوی آن زمان بود صحبت کردیم و وسیله نقلیهای در اختیار ما قرار داد که برای بازدید از غار برویم. آقای ارزنده قبل از آقای محمدی، نماینده دفتر روزنامه اطلاعات در همدان بود.
به هر حال با همراهی پنج کوهنورد در روز ۱۲ تیر ۱۳۴۶ به غار علیصدر رفتیم، من ۱۷ صفحه مطلب و آقای محمدمهدی استعدادی، عکاس روزنامه اطلاعات در همدان بیش از ۱۰۰ فریم عکس از غار تهیه کردیم. روز چهاردهم تیرماه خبر و عکسها را به صورت دستی به تهران بردم و پس از بررسی و تأیید، روزنامه اطلاعات این خبر را در تاریخ ۱۷ تیرماه سال ۱۳۴۶ منتشر کرد. انتشار این خبر بسیار سروصدا کرد و تمامی رسانههای دنیا آن را به نقل از روزنامه اطلاعات منعکس کردند.
آن زمان بین روزنامههای اطلاعات و کیهان، رقابت خبری شدیدی در جریان بود و اگر خبری در روزنامه اطلاعات منتشر میشد به خبرنگار ما پاداش میدادند و روزنامه کیهان، خبرنگار خود را جریمه میکرد و برعکس.
برای خبر غارعلیصدر، روزنامه اطلاعات به من ۲۰ تومان پاداش داد. انتشار خبر غار علیصدر در روزنامه اطلاعات برای اولین بار، مهمترین و شیرینترین خاطره خبرنگاری من محسوب میشود.
از خبرنگاران قدیمی روزنامه اطلاعات بگویید که چه کسانی بودند؟
در همدان، قبل از من آقای رحیمیان خبرنگار اطلاعات بود. یکی از خبرنگاران ما دکتر هادی عبادی بود که به عنوان استاد دانشگاه پذیرفته شد و به جای او حسین احدی آمد، علی اکبر یاری نیز در سال ۱۳۴۹ آمد. البته خود آقای محمدی، سرپرست همدان نیز جلسات مهم از جمله استانداری و… را پوشش میداد.
خانم شهیندخت جاویدی نیز به عنوان خبرنگار بانوان فعالیت میکرد که به تهران منتقل شد و از او هیچ خبری ندارم. آقای مدنی پس از انقلاب به عنوان سرپرست روزنامه باقی مانده بود که در سال ۱۳۶۲ آقای حجازی سرپرستی را از او تحویل میگیرد.
در اینجا میخواهم از آقای نورالدین نوری که رییس سازمان شهرستانها بود یاد کنم، او ابهت زیادی داشت، به گونهای که همه از او حساب میبردند و سالن تحریریه را از اتاق خود که شیشه بزرگی داشت نظارت میکرد.