چرا مذاکرات ایران و آمریکا به تعویق افتاد؟
به گزارش اطلاعات نیوز، دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا که قرار بود شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳ مه ۲۰۲۵) در رم برگزار شود، بهطور غیرمنتظرهای به تعویق افتاد. مقامات رسمی علت این تعویق را به...
به گزارش اطلاعات نیوز، دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا که قرار بود شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳ مه ۲۰۲۵) در رم برگزار شود، بهطور غیرمنتظرهای به تعویق افتاد. مقامات رسمی علت این تعویق را به «دلایل فنی و لجستیکی» نسبت دادهاند، اما در پشت پرده این تعویق، مسائلی پیچیدهتر نهفته است. با توجه به فشارهای سیاسی و اقتصادی و حضور فعال رژیم صهیونیستی در این مذاکرات، باید گفت که این تأخیر بههیچوجه تصادفی نیست و بیشتر بهواسطه رفتار دوگانه و متناقض آمریکا در این روند اتفاق افتاده است.
از دیپلماسی تا تهدید
مذاکرات ایران و آمریکا، که با میانجیگری عمان در سه مرحله پیشین بهطور غیرمستقیم برگزار شده است، در این دور بهویژه با امیدهایی نسبت به پیشرفت بیشتر همراه بود. اما پیش از آنکه دور چهارم مذاکرات در رم آغاز شود، رفتارهای آمریکا با سیاستهای دوگانه و تهدیدات جدید، فضا را بهطور غیرمنتظرهای پیچیده کرد. در دورهای پیشین، دستاوردهایی هرچند محدود وجود داشت، اما در این مرحله، آمریکا بار دیگر بر روی مسیر فشار حداکثری پا گذاشته است.
بهمحض اینکه مذاکرات ایران و آمریکا وارد مرحله حساس خود شد، واشنگتن بهطور غیرمنتظرهای فشارها را افزایش داد. وزارت خزانهداری آمریکا در اقدامی تحریکآمیز تحریمهای جدیدی را علیه هفت نهاد نفتی ایران اعمال کرد. این تحریمها، که تحت کمپین «مهار مالی مقاومت» انجام شد، پیامی منفی به ایران ارسال کرد و عملاً حسننیت ادعایی ایالات متحده در مذاکرات را زیر سؤال برد.
ترامپ در پیامی تحریکآمیز در شبکههای اجتماعی نوشت: «هر کشور یا فردی که حتی مقدار کمی نفت از ایران خریداری کند، بلافاصله مشمول تحریمهای ثانویه خواهد شد.» این سخنان، که متناقض با جریان مذاکرات است، به وضوح نشان میدهد که کاخ سفید همچنان با یک سیاست دوگانه در تلاش است تا از یک سو مذاکرات را پیش ببرد و از سوی دیگر با تهدیدهای اقتصادی فشاری مضاعف به ایران وارد کند.
چالشهای فنی و اختلافات هستهای
یکی از موضوعات اصلی اختلاف میان ایران و آمریکا در مذاکرات، سطح غنیسازی اورانیوم و میزان ذخایر ۶۰ درصدی ایران است. ایالات متحده خواهان کاهش سطح غنیسازی ایران به زیر ۵ درصد است، در حالی که ایران بر حق مسلم خود برای غنیسازی در چارچوب NPT تأکید دارد. در کنار این، ایران خواستار لغو کامل و فوری تحریمهاست، در حالی که آمریکا تنها به یک رفع تدریجی و مشروط تحریمها رضایت میدهد.
این اختلافات نه تنها از نظر فنی چالشبرانگیز است، بلکه نشاندهنده شکاف عمیق در رویکرد واشنگتن به مسائل هستهای و دیپلماسی است. رفتار آمریکا نشان میدهد که این کشور بهجای اراده واقعی برای دستیابی به توافق، درصدد بازی با کارتهای فشار و چانهزنی است.
در این میان، رژیم صهیونیستی بهطور مستمر در تلاش است تا روند مذاکرات را مختل کند. بنیامین نتانیاهو بارها در سخنان عمومی خود توافقات احتمالی میان ایران و آمریکا را تهدیدی برای امنیت اسرائیل معرفی کرده و خواستار اعمال فشار بیشتر بر تهران شده است. منابع نزدیک به مذاکرات از تلاشهای موساد برای اعمال فشار بر مقامهای آمریکایی خبر میدهند. این مداخلات، که با تلاشهای نمایندگان رژیم صهیونیستی در کنگره و پارلمان اروپا همراه است، عملاً مانع از رسیدن به یک توافق پایدار میشود.
در دولت دوم ترامپ، سیاست خارجی آمریکا بیش از هر زمان دیگری شخصی شده است. تحلیلگران معتقدند که ترامپ میخواهد هر توافقی با ایران را نه بهعنوان دستاورد دولت ایالات متحده، بلکه بهعنوان موفقیت شخصی خود معرفی کند. این رویکرد موجب شده است که هر گامی که در مذاکرات برداشته میشود، باید از فیلتر تایید شخصی ترامپ عبور کند، نه نهادهای دیپلماتیک و کارشناسی.
این رفتار، در کنار رویکرد «پلیس خوب – پلیس بد»، باعث میشود که ایالات متحده بهطور همزمان در مسیر مذاکرات و تهدید حرکت کند، بدون آنکه تمایلی واقعی به دستیابی به یک توافق منصفانه و پایدار داشته باشد.
در این فضای پرتنش، ایران موضعی شفاف و اصولی اتخاذ کرده است. عباس عراقچی، مذاکرهکننده ارشد ایران، بارها تأکید کرده که تهران به مذاکرات ادامه خواهد داد، اما تنها در صورتی که به حقوق ملت ایران احترام گذاشته شود. ایران خواستار توافقی است که متوازن باشد، با حقوق بینالملل سازگار باشد، و با لغو واقعی تحریمها همراه شود.
تعویق دور چهارم مذاکرات ممکن است بهطور موقت پردهای از ابهام بر مذاکرات بیندازد، اما به هیچوجه به معنای شکست دیپلماسی ایران نیست. ایران همچنان بر مواضع خود پایبند است و آماده است تا در صورتی که طرف مقابل صداقت و ارادهای عملی از خود نشان دهد، به گفتوگوهای سازنده ادامه دهد.
دوگانگی سیاست آمریکا در قبال ایران؛ تقابل دیپلماسی ویتکاف با فشار حداکثری روبیو
محمدمهدی عباسی با اشاره به چندصدایی و اختلافات داخلی در دولت آمریکا درباره مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی ایران، اظهار کرد: در دولت ترامپ دو رویکرد اصلی حاکم است؛ رویکرد نخست طرفداران دیپلماسی هستند که این طیف شامل «استیو ویتکاف» نماینده ترامپ در مذاکرات، «آوی گاوارد» رئیس اداره اطلاعات ملی، «ایلان ماسک» و تا حدی «جیدی ونس» معاون ترامپ میشود. این طیف معتقدند که ابتدا باید از ابزارهای دیپلماتیک استفاده کرد و سپس در صورت لزوم به فشار حداکثری یا گزینه نظامی متوسل شد.
وی افزود: طیف دوم طرفداران فشار حداکثری هستند که در این گروه افرادی مانند «مارکو روبیو» وزیر امور خارجه، «جان رتکلیف» رئیس سازمان سیا و «مایکل والتز» مشاور امنیت ملی جای میگیرند و این طیف اصرار بر اعمال تحریمهای شدید و اقدام نظامی دارند و از دیپلماسی استقبال نمیکنند. هماکنون این دو جریان فکری سیاستگذاری آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر قرار دادهاند.
سه پرونده داغ دیپلماتیک در دستان ویتکاف
پژوهشگر مسائل آمریکا تصریح کرد: در حال حاضر، سه پرونده کلیدی سیاست خارجی دولت ترامپ شامل پرونده غزه، جنگ روسیه و اوکراین و پرونده هستهای ایران، همگی تحت مدیریت ویتکاف به عنوان چهرهای که طرفدار دیپلماسی شناخته میشود، قرار دارند.
وی ادامه داد: در موضوع دیپلماسی، دو طیف باوجود عدم استقبال آنچنانی از دیپلماسی، فعال هستند و حتی در شرایطی که دولت ترامپ نیز به دیپلماسی روی آورده، دو نگاه متفاوت وجود دارد. طیف ویتکاف معتقد است که ایران میتواند به غنیسازی در سطح ۳.۶٪ مشابه برجام ادامه دهد و اگر بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز مورد رضایت نباشند، میتوان از بازرسان آمریکایی استفاده کرد.
نارضایتی نئوکانها از سیاستهای مسالمتآمیز ترامپ
عباسی اضافه کرد: طیف روبیو مدل لیبی را مدنظر دارد که بر اساس آن ایران حق غنیسازی اورانیوم را به کلی از دست میدهد و باید کلیه ذخایر اورانیوم را از کشور خارج کند و فعالیت در حوزه موشکهای بالستیک مانند موشک فتاح با قابلیت حمل کلاهک هستهای نیز موضوع مذاکرات قرار گیرد. در مقابل، طیف ویتکاف رویکردی مشابه برجام را دنبال میکند که شامل حفظ حق غنیسازی برای مصارف صلحآمیز، تشدید بازرسیها و احتمالاً خروج بخشی از اورانیومها تحت نظارتهای بینالمللی است.
وی خاطرنشان کرد: بر اساس آنچه گفته شد، در تیم ترامپ دو نگاه رقیب وجود دارد که رئیسجمهور فعلاً به دیدگاه طیف ویتکاف گرایش عملی نشان داده و اجازه پیشبرد مذاکرات را به این جناح داده است. این تصمیم با واکنش طیف مقابل همراه بوده، اما نکته کلیدی آن است که طیف ویتکاف هماکنون سه پرونده سیاست خارجی ازجمله مذاکرات هستهای ایران را هدایت میکند و محتوای توافق نهایی احتمالاً نزدیک به الگوی پیشنهادی این طیف خواهد بود.
چالشهای دیپلماتیک فراتر از تصور؛ راهبرد و اهرمهای جدید در مذاکرات لازم است
مهرداد نجفی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به برگزاری مذاکرات هستهای غیرمستقیم ایران و آمریکا اظهار کرد: در دور نخست مذاکرات در عمان، طرف آمریکایی در عمل شرایط طرف ایرانی را پذیرفت، با این حال طی دور دوم که در رم برگزار شد، طرف آمریکایی اعلام کرد که غنیسازی در ایران باید متوقف شود و ایران سوخت مورد نیاز برای فعالیتهای غیرتسلیحاتی خود را از خارج از کشور تأمین کند. نحوه تحقق این امر، از طریق تشکیل کنسرسیوم، خرید مستقیم یا تدوین سازوکاری ویژه در چارچوب توافق هنوز در مرحله بحث است. آنچه در دور دوم به طرف ایرانی اعلام شد، بهطور عمده بر توقف غنیسازی داخلی متمرکز بود که این اختلاف اساسی همچنان پابرجاست و قرار شد در دور سوم مذاکرات که مجدد در عمان برگزار شد، بر این مسئله متمرکز شوند.
وی افزود: در دور سوم مذاکرات نیز به نظر میرسد اختلاف مذکور حلوفصل نشد. دلیل این امر آن است که از یکسو، آمریکا با خروج رئیسجمهور پیشین این کشور از برجام، اکنون نیازمند دستاوردی نمادین برای توافق جدید با ایران است؛ توافقی فراتر از برجامی که از آن خارج شد و در داخل آمریکا توجیهپذیر باشد، به عبارت دیگر، ترامپ باید اثبات کند خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ به دستیابی به توافقی قویتر با محدودیتهای بیشتر برای ایران در زمینه غنیسازی، بازههای زمانی و مسائل تسلیحاتی منجر شده و منافع بیشتری برای آمریکا به ارمغان آورده است. در غیر این صورت، دیپلماسی ترامپ در برابر ایران و خروجش از برجام زیر سوال خواهد رفت.
کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: بهنظر میرسد تیم آمریکایی بر توقف کامل غنیسازی در ایران تأکید دارد، درحالیکه این مسئله از سوی طرف ایرانی بهعنوان خطقرمز مطرح شده است. ایران اصرار دارد که غنیسازی در سطوح پایین حدود ۳.۶۷ درصد برای مصارف غیرتسلیحاتی نظیر نیروگاههای هستهای، پزشکی و موارد مشابه، در داخل کشور انجام شود. بهنظر میرسد این اختلاف اساسی که در مصاحبههای دو طرف بهوضوح به آن اشاره شده، فارغ از مسائل فرعی همچون امکان مذاکره آمریکا بر سر رفع تحریمها، توانایی این کشور در متقاعدسازی شرکای اروپایی برای فعال نشدن مکانیسم ماشه و سایر جزئیات، در حال حاضر بهعنوان محور اصلی اختلاف باقی مانده است، بنابراین تا زمانی که این مسئله حلوفصل نشود، ورود به جزئیات جنبه فرعی خواهد داشت.
مشروعیتسازی برای اقدامات تنشزای آمریکا در قالب سفر گروسی به تهران
وی با اشاره به سفر گروسی به تهران یادآور شد: مسائل مرتبط با سفر گروسی به ایران، گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و احتمال صدور قطعنامه جدید نیازمند رصد دقیق است. در سناریوی بدبینانه، امکان صدور قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران با استناد به ادعای فعالیتهای اعلامنشده و محدودیت دسترسی بازرسان وجود دارد. این اقدام میتواند به فعالسازی مکانیسم ارجاع به شورای امنیت سازمان ملل بینجامد که طی آن آژانس ادعا میکند نظارت مؤثر بر برنامه هستهای ایران ممکن نیست و شورای امنیت بهعنوان نهاد حافظ صلح وارد عمل شود. چنین سناریویی مشروعیتی برای اقدامات تنشزای آمریکا و متحدان غربیاش فراهم میکند.
نجفی تاکید کرد: فعالسازی مکانیسم ماشه توسط فرانسه و سایر شرکای اروپایی، در صورت انجام نشدن توافق، احتمال دیگری است که بر پیچیدگیها میافزاید. در سناریوی خوشبینانهتر، آمریکا ممکن است غنیسازی داخلی ایران را در ازای امتیازات کوچک یا بزرگ تحریمی بپذیرد و زمینه برای توافق نهایی فراهم شود، با این حال تحقق هر یک از این سناریوها به تحولات مذاکرات و گزارشهای آژانس نیز وابسته است.
وی ابراز کرد: شرایط کنونی توافق از نظر دیپلماتیک دشوارتر از آن چیزی است که در رسانهها بازتاب پیدا کرده است. این وضعیت نیازمند تغییر راهبردی در میدان عمل و بهکارگیری اهرمهای قدرتی است که بتوانند طرف آمریکایی را متقاعد کنند که توقف غنیسازی هستهای در ایران غیرممکن است و اقدام نظامی نیز چاره کار نخواهد بود.
بازگشت ترامپ به برجام یا توافقی ضعیفتر برای آمریکا چالشبرانگیز است
کارشناس مسائل بینالملل درباره رسیدن به توافق با وجود اختلافات گسترده بر سر مسائل جانبی از جمله مسئله هستهای گفت: احتمال توافق مشروط به عقبنشینی گسترده ایران در حوزه هستهای از جمله محدودیت در حق غنیسازی وجود دارد، در غیر این صورت دستیابی به توافق بعید به نظر میرسد. از منظر تحلیلگران مسائل آمریکا، خروج ترامپ از برجام و بازگشت احتمالی به توافقی مشابه یا ضعیفتر با چالشهای داخلی روبهرو خواهد شد. اگر واشنگتن تحریمها را بدون گرفتن امتیازات فراتر لغو کند، با انتقادات شدید حزب دموکرات و رسانهها روبهرو خواهد شد، چرا که خروج از برجام باید به توافقی بهتر برای آمریکا منجر میشد.
وی ادامه داد: سابقه ترامپ در خروج از پیمانهای بینالمللی همچون نفتا، سازمان جهانی بهداشت و توافقنامه پاریس نشان میدهد بازگشت او به هر توافق دو جانبه یا چندجانبه مشروط به اصلاح آن بر اساس منافع ترامپ و آمریکاست، چراکه در صورت تحقق نیافتن این شرط پیوستن مجدد به توافق قبلی، سیاست داخلی او را زیر سوال میبرد، بنابراین از نگاه تحلیلگران دستیابی حتی به سطح توافق ۲۰۱۵ و برجام نیز با وجودی که برای ایران چندان نتیجهبخش نبوده، دور از انتظار است، چرا که آمریکا بهدنبال امتیازاتی مضاعف در حوزههای هستهای، موشکی و منطقهای است. در چنین شرایطی، هر توافق احتمالی مستلزم امتیازدهی قابلتوجه ایران در سطوح مختلف است که تحقق آن را به چالشی پیچیده تبدیل میکند.
اختلافات داخلی در بدنه دولت آمریکا برای ایران نتیجه ملموسی ندارد
نجفی در رابطه با اختلافات داخلی در بدنه دولت آمریکا بر سر مذاکره با ایران ابراز کرد: در فضای داخلی آمریکا، اختلافنظرها درباره مذاکره با ایران نه بر سر شکلگیری تعامل گسترده اقتصادی و سرمایهگذاری یا تنها تنشزدایی است، بلکه مسئله به گزینههای تهاجمیتر مربوط میشود: برخی جناحها خواستار رویکرد تهاجمی تمامعیار یا حتی وقوع جنگ هستند، درحالیکه جناح مقابل بر خارج شدن کامل ایران از برنامه هستهای بهعنوان حداقل پیششرط تمرکز دارد. این تقابل بهطور عمده بین مواضع افراطی خواهان تسلیم کامل اهرمهای قدرت ایران و جریانهایی که به راهحلهای محدودتر رضایت میدهند، وجود دارد.
وی تاکید کرد: اختلاف نظر بین دو جریان آمریکا، نه بر سر آبادانی ایران است و نه حتی درباره توافق و کاهش تنشها است. تصور نادرستی است اگر بپنداریم که یک طرف تنها خواهان پیشرفت کشور است و طرف مقابل تنها به دنبال حلوفصل مسائل هستهای از طریق دیپلماسی میشود. بلکه اختلاف دو جریان بر سر این است که آیا ایران را در زمینه هستهای خلعید کنند و غنیسازی آن را بهطور کامل متوقف سازند یا به ایران حمله نظامی کنند؛ یعنی هر دو گزینه بهشدت افراطی و تند هستند، بنابراین این اختلاف نظر بین آنها نتیجه ملموسی برای ایران نخواهد داشت، زیرا تقابل میان دو گزینه حداکثری آمریکاست که هر دو از خطقرمزهای ایران عبور میکنند و از این منظر، اختلاف بین تیم آمریکایی برای ما جای امیدواری چندانی ندارد.
کارشناس مسائل بینالملل افزود: به عبارتی، اینطور نیست که بگوییم طیف ویتکاف و جریان اقتصادی یا تعاملگراتر خواهان سرمایهگذاری چندمیلیارد دلاری و عادیسازی روابط با ایران هستند و تندروها فقط به دنبال جنگ باشند، بلکه مسئله اصلی بر سر میزان اعمال فشار به تهران و تعیین سطح همراهی اقدامات نظامی با این فشار است.
وی خاطرنشان کرد: حتی موضع جریان مخالف اقدام نظامی علیه ایران، ناشی از دلسوزی نسبت به مردم یا اقتصاد ایران نیست، بلکه ریشه در نگرانی از تبعات عملیاتی این اقدام دارد؛ تبعاتی همچون خطر برای نیروهای آمریکایی و متحدانشان، آسیب به پایگاههای منطقهای، نوسان قیمت نفت و تحمیل هزینههای غیرضروری. این رویکرد، بهطور کامل عملگرایانه و منفعتمحور است و هیچ ارتباطی با ملاحظات حقوق بشری یا اخلاقی ندارد.