پروژه صهیونیستها برای هممرزی با ایران چیست؟
به گزارش اطلاعات نیوز، زنگزور، این نام کهن، نه صرفاً نشانی بر دامنههای صخرهپوش ارمنستان شرقیست، بلکه زخمی تاریخیست بر حافظه جغرافیای ایران. همانجایی که در سال ۱۸۱۳، بهوقت غفلت قاجار و طمع روس،...
به گزارش اطلاعات نیوز، زنگزور، این نام کهن، نه صرفاً نشانی بر دامنههای صخرهپوش ارمنستان شرقیست، بلکه زخمی تاریخیست بر حافظه جغرافیای ایران. همانجایی که در سال ۱۸۱۳، بهوقت غفلت قاجار و طمع روس، در عهدنامه گلستان از تنِ ایران جدا شد، اما هنوز در جان ایران نفس میکشد.
اکنون اما، زنگزور بار دیگر در کانون نقشهای تازه قرار گرفته؛ نقشهای نه برای توسعه، بلکه برای محاصره، نه برای ترانزیت، بلکه برای تهاجم. آنچه با نام فریبنده «کریدور» عرضه میشود، در حقیقت مسیر هممرز شدن ایران با صهیونیسم است؛ طرحی که خاک آن را با پول سعودی میپزند، نقشهاش را در لندن میکشند، ابزارش را آنکارا فراهم میکند، و عملیاتش را از تلآویو فرمان میدهند.
رژیمی که جنگ را از خاک همسایه مینگرد
جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر، دُم خود را به پای تلآویو گره زده است. رابطهای که از مرز دیپلماتیک گذشته و به مرز نظامی و اطلاعاتی رسیده است. از پرواز پهپادهای جاسوسی گرفته تا حضور افسران موساد در سواحل خزر. اینک باکو، چشم اسرائیل به ایران شده است؛ خنجری که به جای تلآویو، از کنار نخجوان فرود میآید.
در اوایل تیرماه، درست در واپسین روزهای جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی، خبر برگزاری رزمایشهای مشترک آذربایجان و ترکیه در جوار مرز ایران منتشر شد؛ رزمایشی که نه پیام صلح، بلکه اعلان جنگ بود. هدف، نه بازدارندگی، بلکه تحریک. نه تمرین دفاع، بلکه شبیهسازی تهاجم.
پروژه زنگزور چیزی فراتر از یک مسیر ترانزیتیست؛ این یک «دالان مرگ» برای نفوذ اسرائیل به شمال ایران است. اسرائیلی که از راه هوا به نتیجه نرسید، حالا بهدنبال مسیر زمینیست. دالانی که از طریق ترکیه و نخجوان به خاک ایران میرسد و راه را برای حضور عملیاتی موساد و ناتو در شمال غرب کشور باز میکند.
پایگاههای نظامی سیتالچای و آشیانههای مخفی در نخجوان، همانقدر که از چشم رسانهها دور ماندهاند، از نگاه پهپادهای ایرانی پنهان نیستند. اینها نه زیرساخت حملونقل، بلکه سکوهای تهاجماند؛ ایستگاههای سوختگیری برای پرندههای مرگبار، که روزی آسمان تبریز و اردبیل را لرزاندند.
ترکیه، متحد ناتو و بازیگر بیثباتی در سوریه، امروز در پی امپراطوری نوین خود است. آذربایجان هم، با تصور باجگیری از ژئوپلیتیک، تن به مزدوری سپرده است. امارات و انگلیس، با خرج پول و مشورت، از پشت پرده طنابها را میکشند.
و در این میان، آمریکا که تا دیروز فقط سایهای در قفقاز بود، حالا بینقاب آمده و مهرهها را جابهجا میکند. پروژه زنگزور، در واقع «نقشه خفگی ژئوپلیتیک ایران» است. حلقهای از فشار که از کردستان عراق آغاز میشود، از ارمنستان میگذرد، در نخجوان حلقه میزند و تا خزر و آسیای مرکزی امتداد مییابد.
در ابتدا، روسیه گمان میبرد میتواند با نظارت بر این کریدور، نفوذش در قفقاز را حفظ کند. اما امروز، با آشکار شدن نقش غرب و ناتو در این پروژه، مسکو نیز به مخالفت تمایل یافته است. چین هم، بهدلیل لطمهای که این طرح به مسیر «کمربند و جاده» و نفوذش در آسیای مرکزی میزند، با آن همراه نیست.
این اتحادهای پنهان علیه ایران و روسیه و چین، یک بلوک جدید جنگ سرد را رقم زدهاند؛ جبههای که فرماندهاش اسرائیل، مباشرِ نظامیاش ترکیه، پیمانکارش باکو و سرمایهگذارش واشنگتن است.
سفر جولانی، سرکرده گروهک تروریستی تحریرالشام (جبههالنصره سابق) به باکو، زنگ خطر دیگریست. سادهلوحی است اگر باور کنیم که این سفر فقط برای خرید انرژی بوده است. گمانهزنیها حاکی از آن است که صهیونیستها بهدنبال انتقال بخشی از تروریستهای سوری به مرزهای شمال ایران از طریق باکو هستند.
دیدارهای مکرر علیاف با منافقین در آلبانی نیز نشانهای از تشکیل یک شبکه تروریستی ضدایرانی در حاشیه شمال غرب کشور است؛ شبکهای که نه فقط امنیت، بلکه هویت ایران را هدف گرفته است.
صهیونیسم در پی هممرزی با ایران
در ماههای اخیر، سناریوهای نظامی رسانههای اسرائیلی درباره حمله زمینی به ایران از سمت باکو افزایش یافتهاند. گویی زنگزور، فقط یک کریدور نیست، بلکه معبر عبور صهیونیسم به قلب ایران است. وقتی رهبر انقلاب در پاییز ۱۳۹۹ با صراحت فرمودند «هیچ نیروی تروریستی نباید نزدیک مرزهای ایران باشد»، نه فقط تئوری امنیتی را تبیین کردند، بلکه ضربالاجل تعیین نمودند.
ما با مرزهای فعلی ارمنستان و آذربایجان کنار آمدهایم، اما هیچ تغییری در مرزهای شمال غربی ایران را تحمل نخواهیم کرد؛ چه با تانک باشد، چه با تیر چراغ برق. سرزمین ما نه راهرو نفوذ، که سنگر مقاومت است، کریدور زنگزور، بهانهای برای نفوذ ناتو، صهیونیسم و تکفیر به قلب ژئوپلیتیک ایران است. در ظاهر، طرحی اقتصادی است، اما در باطن، پل شوم تهاجم است؛ پلی که باید پیش از ساخته شدن، در اندیشه و اقدام شکسته شود.
بیش از آنکه به خطوط راهآهن توجه کنیم، باید به خطوط قرمز بپردازیم. ایران در این بازی محاصره، نه تماشاگر است و نه قربانی؛ اگر آنها زنجیرهای از محاصره را به دور ما میکشند، ما حلقهای از آتش را به دور آنها خواهیم کشید، زنگزور، چشم ناپاک اسرائیل به ایران است؛ و چشم ایران، هیچگاه بر تهدید بسته نمیماند
سرمایهگذاری رژیم صهیونیستی در قفقاز برای ایجاد مرز با ایران
احسان موحدیان، کارشناس مسائل قفقاز در گفتوگو با خبرگزاری ایمنا با اشاره به تحرکات رژیم صهیونیستی در منطقه اظهار کرد: «رژیم صهیونیستی از دیرباز بهدنبال ایجاد مرز زمینی با ایران است. از اوایل دهه ۹۰ شمسی نیز تلاشهای خود را در جمهوری آذربایجان از طریق سرمایهگذاری آغاز کرد. همزمان ایران نیز برای ایجاد مرز نفوذ با اراضی اشغالی در لبنان و سوریه اقداماتی انجام داد و تا حد زیادی موفق بود. اما تلآویو در برابر این سیاست مقاومت کرد و برای بیرون راندن نیروهای ایرانی، دست به اقدام متقابل زد.»
پروژه آمریکایی برای گشودن مرز صهیونیستی
وی درباره تحرکات اخیر تأکید کرد: «گفته میشود شرکتهای آمریکایی قصد دارند مسیر ارتباطی میان باکو و نخجوان را فعال کنند، اما دولت ارمنستان اعلام کرده هیچ اقدامی بدون نظارت آنها انجام نخواهد شد. ایران باید با تمام توان از ارمنستان حمایت کند تا این مسیر باریک قطع نشود. ورود آمریکا به این منطقه، بهمعنای ایجاد مرز مستقیم با رژیم صهیونیستی و تسلط بر منابع آب منطقه است که خطری جدی برای امنیت ملی ما خواهد بود. در این صورت، شاهد شکلگیری یک خفگی ژئوپلیتیک از قفقاز تا کاسپین خواهیم بود.»
تهدید مرزهای غربی و شمالغربی
کارشناس مسائل قفقاز اضافه کرد: با ورود ترکیه به پروژههای ناتو و فشار بر ایران برای ایجاد کریدور داوود، در کنار تحرکات در کردستان عراق و سوریه، باید نگران تجاوزات احتمالی به مرزهای زمینی کشور از غرب و شمالغرب باشیم.
موحدیان تصریح کرد: رژیم صهیونیستی میداند با حمله هوایی قادر به تضعیف جمهوری اسلامی ایران نیست. به همین دلیل از ترور برخی سران نظامی کشور با هدف ایجاد آشوب داخلی استفاده کرده است. اما ملت ایران با درک درست از شرایط، وحدت ملی خود را حفظ کرد و نقشه دشمن را نقش بر آب کرد. با این حال، رژیم همچنان با حمایت از گروهکهای تروریستی در صدد بر هم زدن امنیت داخلی است؛ حمله اخیر به دادگستری زاهدان نیز در همین راستا قابل تحلیل است.
اهمیت سیاست منطقهای فعال ایران
وی در پایان گفت: دستگاه دیپلماسی کشور باید فعالانه با همسایگان تعامل کند. یکی از اقدامات هوشمندانه در این مسیر، بهرسمیت شناختن حشدالشعبی در ساختار دفاعی عراق بود؛ مدلی که میتوان آن را در قفقاز، لبنان، سوریه و فلسطین نیز بهکار بست تا ساختار منسجمتری برای محور مقاومت شکل گیرد. در غیر این صورت، ناتو و گروههای تکفیری تا کاسپین پیشروی خواهند کرد و پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل تکمیل میشود.
سیف تبریزی: آمریکا بازیگر رسمی میدان قفقاز شده است
مهدی سیف تبریزی، کارشناس مسائل قفقاز در گفتوگو با ایمنا اظهار کرد: رویدادهای اخیر نشان داد که ایران و روسیه در سالهای گذشته، سیاستهای درستی در قفقاز اتخاذ نکردند. نتیجه این سیاستهای اشتباه، حضور آشکار آمریکا در معادلات این منطقه است. اگرچه رژیم صهیونیستی سالهاست در این منطقه فعال است، اما حضور مستقیم و رسمی آمریکا شرایط را وارد مرحله جدیدی کرده است.
سیاست تغییر یافته آمریکا در قفقاز جنوبی
وی افزود: در گذشته، آمریکاییها تلاش میکردند در منطقه نفوذ امنیتی روسیه، یعنی قفقاز جنوبی، به شکل غیرمستقیم حضور داشته باشند. اما اکنون در سایه جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل و همچنین بحران اوکراین، این کشورها بهصورت علنی در میدان حاضر شدهاند و تهدیدات امنیتی آشکاری علیه ایران و روسیه ایجاد کردهاند.
سیف تبریزی تصریح کرد: آمریکا در قالب پروژههایی مثل جاده چین و راهبرد آسیای مرکزی، سه کشور ایران، روسیه و چین را هدف قرار داده است. به نظر میرسد ایران و روسیه بیشترین آسیب را از این استراتژی خواهند دید. حضور شرکتهای آمریکایی در قفقاز بسیار جدی است و ما در قبال مسائل جمهوری آذربایجان عملکرد نادرستی داشتیم. نادیده گرفتن تنشها، باعث تشدید بحران شد.
وی در ادامه گفت: از سوی دیگر، ما بیش از حد به دولت فعلی ارمنستان اعتماد کردیم و گمان بردیم فاصله گرفتن ارمنستان از روسیه، فرصتی برای ایران خواهد بود. اما این سیاست اشتباه بود. اکنون ارمنستان و آذربایجان همانند دو تیغه قیچی در حال قطع منافع ایران و روسیه در منطقه قفقاز هستند و این وضعیت نیازمند بازنگری فوری است.
به گزارش ایمنا، زنگزور، در ظاهر یک راه ترانزیتی است، اما در باطن، تکهای از یک معماری پیچیده برای تغییر موازنههای منطقهای است؛ معماریای که ایران را نهتنها از شمال غرب، بلکه از دسترسی به حوزهی قفقاز، اوراسیا و حتی بخشی از نفوذ تاریخیاش منفصل میکند. اگر این پروژه تحقق یابد، محاصرهای خاموش اما مؤثر شکل خواهد گرفت؛ محاصرهای که نه با صدا، که با سکوت پیش میرود، در این معادله، انفعال، انتخاب نیست؛ فروپاشی تدریجی است.
ایران در برابر چنین طرحی، ناگزیر از کنش است، کنشی چندلایه، که از زبان دیپلماسی آغاز میشود، اما اگر شنیده نشود، ممکن است به زبان دیگری ختم شود و برخی جنگها، نه از اراده، که از ضرورت زاده میشوند و در سیاست، گاهی نجنگیدن، بهمراتب پرهزینهتر از ورود آگاهانه به یک تقابل ناگزیر است.