پاپِ محافظهکار، مبلغ ترامپیسم؟ – ایمنا
به گزارش خبرگزای ایمنا، در هجدهم اردیبهشتماه ۱۴۰۴، رم بار دیگر شاهد دودی سفید بود؛ دودی که برخاسته از آتش سنتی دیرپا، اما با جرقهای تازه از آنسوی آتلانتیک بود. جانشین پاپ فقید «فرانسیس» برگزیده...
به گزارش خبرگزای ایمنا، در هجدهم اردیبهشتماه ۱۴۰۴، رم بار دیگر شاهد دودی سفید بود؛ دودی که برخاسته از آتش سنتی دیرپا، اما با جرقهای تازه از آنسوی آتلانتیک بود. جانشین پاپ فقید «فرانسیس» برگزیده شد؛ سه هفته پس از خاموشی مردی که نامش با فروتنی در تاریخ واتیکان ماندگار شد. این بار، قرعه به نام «رابرت فرانسیس پرِووست» افتاد؛ کاردینالی آمریکاییتبار که با لقب «لئو چهاردهم» نهتنها نامی تازه به کرسی قدیس پطرس آورد، که تاریخ را هم در خود بازنویسی کرد: برای نخستینبار، مردی از قلب آمریکا سکاندار کشتی سنتپتر شد؛ تداوم سنتی نوپا از خارج قاره اروپا، و در عین حال، شکستن حصارهای هزارسالهی واتیکان.
آمریکای اول، در محراب پطرس؟
برخی این انتصاب را نه صرفاً یک انتخاب مذهبی، بلکه امتدادی از شعار «اول آمریکا» دانستهاند؛ شعاری که حالا از دهان سیاستمداران به زبان فرشتگان کلیسا رسیده است. از شیکاگو، زادگاه پاپ جدید، تا برجهای نیویورک، شعف ملی موج زد و حتی ترامپ نیز نتوانست ذوقزدگیاش را پنهان کند. رسانهها نیز بیوقفه از «آمریکایی بودن پاپ» گفتند؛ گویی این انتخاب، بیش از آنکه در دود سیاه و سفید و تسبیح و صلیب ریشه داشته باشد، در کمپینهای انتخاباتی و محاسبات ژئوپولیتیکی رمزگشایی میشود.
شکستِ دیرینِ مقاومت واتیکان؟
ایالات متحده، کشوری جوان در میان تمدنهای کهن است؛ تازهواردی که سالها بود پشت درهای سنگی و صلب کلیسا ایستاده بود. کلیسایی که تاریخش به قرون وسطی گره خورده و حضور آمریکاییها در آن همواره کمرنگ بوده، حالا به پاپی از آمریکا بله گفته است. آیا این پاسخ به فشارهای انباشته خارجی است؟ یا بازیای هوشمندانه برای مهارِ همان فشارها؟ از یاد نبریم که انتخاب پاپ مورد نظر ترامپ ناکام ماند، و واتیکان گزینهای دیگر را برگزید؛ شاید بهعنوان تاکتیکی برای خرید زمان، یا حتی مانوری بر سر میز قدرت.
در آمریکای پرتنش، کاتولیکها و پروتستانها همواره در جدال خاموشی برای تسلط بر روح ملی این کشور بودهاند. با توجه به اقتدار جهانی ایالات متحده، کلیسای کاتولیک ناگزیر است برای بقا و نفوذ در آمریکای لاتین نیز، در خود آمریکا پایگاهی مستحکم داشته باشد. برزیل تنها رقیب جمعیتی در قاره است، اما فاقد عناصر قدرت سختافزاری ایالات متحده. بنابراین، قدرتگیری پاپ آمریکایی، شاید نه از سر ارادت، بلکه از سر اجبار ژئوکلیسایی باشد؛ تاکتیکی برای بقا، نه تسلط.
محافظهکاری آمریکایی، از کاخ سفید تا واتیکان
پیوند جمهوریخواهان و کاتولیکها در سایه محافظهکاری، حالا به نقطهای تازه رسیده است؛ نقطهای که تاج سهپَر پطرس، بیصدا اما عمیق، به سود جبهه راست سنگینی میکند. پاپ جدید، پیشتر در صف رأیدهندگان جمهوریخواه ایستاده و کارت انتخاباتیاش بهسود ترامپیسم مهر خورده است. برای ترامپ که در هندسه سیاست، همیشه از “تغییر نقشه آرا” سخن میگوید، این تغییر شاید نهفقط یک پیروزی معنوی، که پیشدرآمدی برای مهندسی بلندمدت در جغرافیای رأیگیری آمریکا باشد.
تا دیروز لاتینتبارهای کاتولیک، ستون رأی دموکراتها بودند، اما امروز این ستون در حال ترک خوردن است. انتخاب پاپی آمریکاییلاتینتبار، با سابقه محافظهکاری، میتواند کفه رأیها را به سود جمهوریخواهان سنگین کند. این بار «انجیل» هم ممکن است در اردوگاه فیلها خوانده شود، نه فقط میان الاغهای دموکرات. و چه کسی بهتر از پاپی که از جنس آمریکاست، اما ریشه در خاکی دارد که قلب کاتولیکهای سنتی در آن میتپد؟
تا پیش از ترامپ، نقشه سیاسی آمریکا طوری طراحی شده بود که شکست جمهوریخواهان را تقریباً قطعی میکرد. اما او توانست چرخ بازی را برگرداند؛ از دیوان عالی گرفته تا درهای واتیکان. قبضه قدرت از طریق جایگزینیها، یکی از معروفترین تاکتیکهای ترامپ است؛ و حالا اگر این پاپ، نه انتخاب دل بلکه انتخاب فشار باشد، آیا نباید نگران باشیم که در آیندهای نزدیک، محراب کلیسا نیز به ستاد انتخاباتی بدل شود؟
مرکز ثقل کاتولیکها، جایی در قلبهای تپنده لاتینهاست؛ آنها که نه در برجهای مدرن اروپا، بلکه در کوچهپسکوچههای کاراکاس، لیما و ماناگوا روزگار میگذرانند. معنویت، در آنجا هنوز خاکی است و نان کلیسا در سفرههای فقیرانه پخته میشود. انتخاب پاپی با سابقه تبلیغ و خدمت در آمریکای لاتین، گویی بازگشت واتیکان به همان پایگاه سنتیاش است؛ یا شاید تلاش برای احیای آن، پیش از آنکه برای همیشه به دست چپها و لیبرالها سپرده شود.
استعمار معنوی؛ تکرار یک مأموریت قدیمی؟
پاپ جدید از فرقه آگوستینی آمده؛ همانها که همسفر کشتیهای استعمار اسپانیا و پرتغال بودند. سال ۱۵۵۱، آنها پا به پرو گذاشتند و بذر کلیسا را در خاک فقر و سیاست کاشتند. حالا، قرنها بعد، دوباره پاپی از دل همان خاک و همان فرقه برمیخیزد؛ کسی که هرچند زاده آمریکا، اما تابعیت پرو را در چمدانش گذاشته است. شاید این بار، بهجای کشیش دورهگرد، با پاپ دورهگردی طرف باشیم که آمده تا مأموریت تاریخی واتیکان در منطقه را به پایان برساند.
در دهه ۶۰ میلادی، ژان بیستوسوم از فرقههای مذهبی آمریکا خواست تا ۱۰٪ نیروهای خود را برای مقابله با چپگرایی به آمریکای لاتین بفرستند. دستور، دقیق بود: «شیکاگو، مرکز، و شمال پرو، مقصد». امروز، پاپ جدید دقیقاً از همان مسیر آمده؛ گویی تاریخ نهفقط تکرار، که بازتولید شده است. از این زاویه، انتخاب او فقط یک انتخاب مذهبی نیست، بلکه پاسخی است به یک فراخوان قدیمی؛ ادامه مأموریت واتیکان، با لباس تازه.
چالش اقتدار پاپ در دنیای لیبرالیسم
نقطه ثقل معنوی کلیسای کاتولیک، بیهیچ تردیدی، آمریکای لاتین است؛ همانجا که ایمان در کوچهپسکوچهها تنفس میشود، و مردمانش میان کار و دعا، پاپ را بیشتر از رئیسجمهور میشناسند. دو پاپ آخر، یکی از آرژانتین و دیگری ریشهدار در پرو، شاهدیاند بر این تعلق. اما آنچه در نگاه اول یک دلبستگی عمیق معنوی به نظر میرسد، در واقع ریشههایی عمیقتر در قدرت و سیاست دارد.
سالها پیش، پاپ ژان بیستوسوم برای بازسازی نفوذ کلیسا در قارهی جنوب، از نهادهای مذهبی در آمریکا خواست ده درصد نیروهایشان را به آمریکای لاتین بفرستند. عجیب نیست؟ برای تبلیغ در منطقهای کاتولیکنشین، از کشوری کمک خواست که خود، کاتولیک بودن در آن گاه هزینه دارد و کلیسا زیر سایه فرهنگ آنگلوپروتستان زندگی میکند. چرا؟ چون مسیر قدرت از آمریکا میگذرد؛ مسیری که هرچند در نقشه دینی کلیسا گسترده است، اما عبورش از واشنگتن و نیویورک، هم فرصت است و هم تهدید.
کاتولیکهای آمریکایی، برخلاف همکیشانشان در جنوب، در فرهنگی بزرگ میشوند که اقتدار را نه در کلیسا، بلکه در لیبرالیسم میبیند. از این رو، فرمانپذیری از پاپ آنهم پاپی که شاید برخلاف میل واشنگتن سخن گوید امری دشوار مینماید. حال تصور کنید چنین کلیسایی، قرار است مأموریتی الهی را در دل آمریکای لاتین دنبال کند.
ظهور کاتولیکها در قدرت سیاسی آمریکا
اما ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که پای ترامپ به میان میآید؛ مردی که نه با انجیل، که با معامله سیاست میکند. در یک دههی اخیر، او نهتنها به قبضهی دیوان عالی پرداخت، بلکه مشاورانی مانند استیو بنن را مأمور کرد تا شبکهی راستگرایان افراطی را در اروپا و آمریکا فعال کند. حال چه بعید است اگر گفته شود او برای انتخاب پاپ جدید هم اعمال نفوذ کرده باشد؟ بهویژه که پاپ جدید، سابقهی ثبتنام برای رأیدادن به جمهوریخواهان را دارد. نشانهای روشن از پیوند محافظهکاری واتیکان با محافظهکاری آمریکایی.
پاپ جدید، برخاسته از فرقه آگوستینی، فرقهای با مشی زاهدانه و گوشهگیر، بهجای سیاستورزی و دیپلماسی، بر تبلیغ در میان فقرا و زندگی ساده تمرکز دارد. اما این سبک از معنویت، هرچند درونگرایانه، میتواند ناخواسته تبدیل به نیرویی نرم در سیاست شود. جالب آنکه آگوستینیها از سدهی شانزدهم با استعمارگران اسپانیایی همراه شدند و اولینبار در سال ۱۵۵۱ به پرو، یعنی وطن پاپ جدید، قدم نهادند. برای آنها، پرو نهفقط یک کشور، که نمادی از آغاز تاریخشان در قاره جنوب است.
آغاز رقابتهای مذهبی در آمریکای لاتین
در همین حال، باید به تغییرات در ساختار سیاسی آمریکا هم نگریست. برای نخستین بار پس از جان اف کندی، کاتولیکها بار دیگر به قدرت بازگشتند؛ بایدن، معاون اوباما و سپس رئیسجمهور. در این میان، «مایک پنس» نیز که از کاتولیسیسم به پروتستانیسم مهاجرت کرد، در کنار «دی ونس» که بالعکس این مسیر را پیمود، نشاندهنده ایناند که خطوط مرزی میان دو شاخه اصلی مسیحیت در آمریکا دیگر چندان محکم نیست. پدیدهای که بهظاهر شخصی است، اما در دل خود نوعی رقابت تبلیغی را پنهان دارد: رقابت برای تصاحب باور مذهبی مردم آمریکا، حتی در کاخ سفید.
بحران هویتی کلیسای کاتولیک در آمریکا
گرچه در این میدان، یهودیان، مسلمانان و هندوها توانستهاند ثبات بیشتری در حفظ پیروان خود نشان دهند، اما کلیسای کاتولیک با بحرانی عمیق مواجه است. از هر سه آمریکایی که در کودکی کاتولیک بوده، یک نفر این مذهب را ترک کرده. آمار تکاندهنده است: ۴۱ میلیون نفر خارجشده در برابر تنها ۶.۸ میلیون پیوسته. از این میان، ۱۵ میلیون نفر جذب پروتستانها شدهاند.
با این همه، کلیسای کاتولیک همچنان بدیل ایدئولوژیکی برای چپگرایی در آمریکای لاتین به شمار میرود. همانطور که پاپ ژان پل دوم، لهستانیِ ضدکمونیست، نقش بزرگی در فروریختن دیوار برلین داشت، امروز نیز حضور پاپی محافظهکار، با گرایشات آمریکایی، میتواند به منزله پاتک غرب به چپگرایی نوین در آمریکای لاتین باشد؛ جریانی که دیگر تنها به سیاست داخلی محدود نیست، بلکه با بازیگرانی همچون چین و روسیه، جهانی شده و در حال صفآرایی در برابر نظم آمریکامحور است.
پاپ جدید: میان دو دنیای محافظهکاری و زهد
پاپ جدید، بی آنکه شاید بخواهد، در دل بازی بزرگان قرار گرفته. او فرزند پرو است، اما با شناسنامه آمریکایی. زاهد است، اما بر کرسی قدرت تکیه زده. و این ترکیب، شاید همان چیزی باشد که هم ترامپ میخواست و هم کلیسایی که هنوز میکوشد معنویت را در دل سیاست نجات دهد، اما گاه خود اسیر آن میشود.
آیندهی رابطهی کلیسای کاتولیک با آمریکای لاتین و آمریکای شمالی در دنیای امروز، سرشار از چالشها و فرصتهای نوینی است. در حالی که کلیسا همچنان در تلاش است تا جایگاه خود را در میان قارههای مختلف، بهویژه در آمریکای لاتین تثبیت کند، نباید فراموش کرد که سیاستهای جهانی و تحولات در دنیای مذهبی بهسرعت در حال تغییر است. در آمریکای شمالی، جایی که کاتولیکها با چالشهایی همچون رشد روزافزون فرقههای دیگر و تغییرات فرهنگی روبهرو هستند، حضور پاپهای محافظهکار و گرایشهای جدید مذهبی میتواند نقشی حیاتی در شکلدهی به معادلات سیاسی آینده ایفا کند.
در این میان، عملکرد کلیسا در عرصه بینالمللی و بهویژه در برابر بحرانهایی چون جنایات آشکار رژیم صهیونیستی، محکِ مهمی برای سنجش اصالت ادعاهای اخلاقی آن است. پاپ قبلی، با وجود مواضع حقوقبشریاش، جز سکوت و بعضاً محکومیتهای لفظی، اقدام ملموسی برای مقابله با این جنایات انجام نداد. اکنون و در شرایطی که احتمال پاپ شدن شخصی نزدیک به جریان محافظهکار آمریکایی و دونالد ترامپ وجود دارد، حتی همان سکوتِ پر از تظاهر نیز ممکن است جایش را به بیتفاوتی آشکار دهد.
به گزارش ایمنا، در چنین بزنگاهی، کلیسای کاتولیک اگر نتواند میان رسالت دینی خود و بازیهای سیاسی قدرت تمایز قائل شود، بهجای آنکه نقش «پناه مظلومان» را ایفا کند، به ابزاری در دست سلطهجویان بدل خواهد شد. بازیگری آینده کلیسا، هم در جنوب فقرزده و عدالتطلب، و هم در شمال سردرگم و متکثر، نهفقط با عدد پیروان، بلکه با موضع آن در برابر حقیقت، عدالت و مظلومیت سنجیده خواهد شد.