وقتی سلامت روان در صف انتظار میماند؛ هوش مصنوعی روانشناس میشود؟
ریحانه دوستدار – ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات| در سالهای اخیر، صحبت درباره سلامت روان در جامعه ایران پررنگتر شده است. اضطراب، افسردگی، فرسودگی روانی و فشارهای اقتصادی و اجتماعی، باعث شده...
ریحانه دوستدار – ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات|
در سالهای اخیر، صحبت درباره سلامت روان در جامعه ایران پررنگتر شده است. اضطراب، افسردگی، فرسودگی روانی و فشارهای اقتصادی و اجتماعی، باعث شده است بسیاری نیاز به خدمات سلامت روان پیدا کنند، اما واقعیت این است که دسترسی به خدمات رواندرمانی برای همه آسان نیست. هزینههای بالا، کمبود متخصص، صفهای انتظار طولانی و حتی نگاه منفی اجتماعی، باعث میشود بسیاری از افراد یا درمان را به تعویق بیندازند یا اصلا به سراغش نروند. در چنین شرایطی، ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی وارد میدان شدهاند؛ چتباتهایی که وعده میدهند همیشه در دسترس قرار دارند، قضاوت نمیکنند و میتوان با آنها درباره حال بد، اضطراب یا افکار مزاحم صحبت کرده اما پرسش اساسی این است: آیا این ابزارها میتوانند جای رواندرمانگر انسانی را بگیرند؟
وقتی مراجعه به روانشناس سخت میشود
برای بسیاری از خانوادههای ایرانی، مراجعه منظم به روانشناس یا رواندرمانگر ساده نیست. هزینه جلسات بالاست و پوشش بیمهای محدود است. در شهرهای کوچک، تعداد متخصصان کم است و در کلانشهرها هم گرفتن وقت گاهی هفتهها یا ماهها طول میکشد. از سوی دیگر، هنوز برای بعضی افراد مراجعه به روانشناس با ترس از قضاوت اطرافیان همراه است.
در چنین فضایی، گفتگو با یک ابزار دیجیتال که همیشه در دسترس است و نیاز به معرفی و توضیح ندارد، برای برخی جذاب به نظر میرسد. فرد میتواند در هر ساعتی از شبانهروز، بدون نگرانی از دیده شدن یا برچسب خوردن، درباره احساساتش حرف بزند.
روانشناس هوش مصنوعی چگونه عمل میکند؟
چتباتهای حوزه سلامت روان بر پایه تحلیل حجم زیادی از متون روانشناسی، خودیاری و الگوهای زبانی آموزش دیدهاند. آنها تلاش میکنند با لحن همدلانه پاسخ دهند، سؤال بپرسند و پیشنهادهایی برای آرامتر شدن یا مدیریت استرس ارائه کنند.
برای مشکلات روزمره مانند بیخوابی، اضطراب امتحان، فشار کاری یا احساس آشفتگی ذهنی، این ابزارها میتوانند راهکارهایی ساده و قابل اجرا پیشنهاد دهند. بسیاری معتقدند چنین «مربیان ذهنی دیجیتال» در آینده نقش پررنگتری در زندگی روزمره مردم خواهند داشت.
دسترسی آسان، اما نه بینقص
مزیت اصلی این ابزارها دسترسی سریع و بیوقفه است. نه صف انتظار وجود دارد، نه هزینه سنگین، نه محدودیت زمانی. برای کسانی که فعلا امکان مراجعه به درمانگر ندارند، این ابزارها میتوانند نوعی حمایت اولیه فراهم کنند. همچنین، ناشناس بودن گفتگو باعث میشود افراد راحتتر درباره مسائلی صحبت کنند که بیان آنها برایشان دشوار است.
با این حال، نباید فراموش کرد که این کمکها محدود است. هوش مصنوعی میتواند پیشنهاد بدهد، اما مسئولیت درمان را بهعهده نمیگیرد. نمیتواند وضعیت فرد را بهصورت بالینی ارزیابی کند و در بحرانهای جدی، جایگزین حمایت حرفهای نمیشود.
مربی فکری و درمانگر
تفاوت مهمی میان «مربی فکری » و «رواندرمانگر» وجود دارد. مربی چه انسانی و چه دیجیتال ببشتر بر ارائه راهکارهای عملی تمرکز دارد. اما رواندرمانی چیزی فراتر از توصیه دادن است. درمانگر رابطه میسازد، به زبان بدن، سکوتها و تناقضها توجه میکند و مسیر درمان را بر اساس تعامل زنده شکل میدهد.
درمان، بیش از هر چیز، یک رابطه انسانی است. رابطهای که در آن فرد احساس میکند دیده و شنیده میشود، نه فقط پاسخ دریافت میکند. این عنصر انسانی چیزی نیست که بتوان آن را بهطور کامل به کد و الگوریتم سپرد.
چرا حذف درمانگر انسانی خطرناک است؟
نخست اینکه مشکلات عمیق روانی با نسخههای عمومی حل نمیشوند. توصیههایی مانند «بیشتر استراحت کن» یا «مثبت فکر کن» شاید برای یک روز سخت مفید باشد، اما برای افسردگی، اضطراب مزمن یا تروما کافی نیست. همچنین همدلی واقعی فقط در تعامل انسانی شکل میگیرد. حتی بهترین متنهای همدلانه هم جای نگاه، لحن، مکث و حضور انسانی را نمیگیرند.
وقتی فرد در برابر درمانگر مینشیند، چیزی فراتر از کلمات اتفاق میافتد. در نهایت خطر وابستگی نادرست به ابزارهای دیجیتال نیز وجود دارد. اگر فرد تصور کند که یک چتبات میتواند جای درمانگر را بگیرد، ممکن است مراجعه به متخصص را به تعویق بیندازد و این تعویق، در موارد جدی، آسیبزا باشد.
راه میانه؛ نه جایگزینی، بلکه مکمل
راهحل، حذف یکی به نفع دیگری نیست. هوش مصنوعی میتواند نقش مکمل داشته باشد: ابزاری برای حمایت اولیه، کاهش فشار روانی و پر کردن فاصله تا دسترسی به درمان حرفهای. به شرط آنکه مرزها شفاف باشد و این ابزارها در مواقع لازم، فرد را به مراجعه حضوری تشویق کنند. اگر از هوش مصنوعی بهدرستی استفاده شود، دسترسی به حمایت روانی راحتتر میشود، بهویژه برای کسانی که امروز به دلایل اقتصادی یا اجتماعی از این خدمات محرومند، اما درمان عمیق و پایدار، همچنان به حضور انسان نیاز دارد.
جامعه ما بیش از هر زمان دیگری به توجه جدی به سلامت روان نیاز دارد. فناوری میتواند بخشی از این مسیر را هموار کند، اما نباید جای رابطه انسانی را بگیرد. هوش مصنوعی میتواند همراه باشد، اما درمانگر نیست. اگر این مرز حفظ شود، هم انسان و هم فناوری میتوانند در کنار هم، به بهبود سلامت روان جامعه کمک کنند.
این مطلب اقتباسی و بازنویسیشده از مقالهای تحلیلی در حوزه سلامت روان و هوش مصنوعی است که در اصل به زبان انگلیسی منتشر شده است.
