هوش مصنوعی تعلیم و تربیت را به چالش میکشد
اطلاعات نوشت: تربیت معلم یکی از اصلیترین ارکان سیستم آموزشی هر کشور است. معلمان به عنوان ستونهای آموزشی، نقش اساسی در توسعه فکری و علمی دانشآموزان ایفا میکنند. آنها نقطه آغاز هر تحول آموزشی و...
اطلاعات نوشت: تربیت معلم یکی از اصلیترین ارکان سیستم آموزشی هر کشور است. معلمان به عنوان ستونهای آموزشی، نقش اساسی در توسعه فکری و علمی دانشآموزان ایفا میکنند. آنها نقطه آغاز هر تحول آموزشی و پرورشی هستند و قادرند با دانش و مهارتی که کسب کردهاند، چهره سازمانهای آموزشی را دگرگون کرده و فضای مدارس را به فضای محبت، رشد و بالندگی و روحافزا و لذتبخش مبدل کنند. تربیت معلم مناسب، میتواند کیفیت آموزش را به طرز چشمگیری افزایش داده و پایههای یک جامعه پویا و پیشرفته را بنا نهد.
تربیت معلمان در ایران سابقهای طولانی دارد و در راستای تغییر نظام آموزش و پرورش به سبک جدید از سال ۱۲۹۷ شمسی آغاز شده است و سابقه آن به صورت رسمی به بیش از صد سال میرسد. این مقوله همواره یکی از دغدغههای مهم متولیان امر بوده و همیشه تلاش کردهاند تا برای اعتلای آن گام بردارند.
میز تخصصی تربیت معلم در اندیشکده دانا، با درک اهمیت موضوع تربیت معلم و به مناسبت هفته معلم اولین نشست تخصصی تربیت معلم را با شعار محوری »در جستجوی نظام ملی تربیت معلم جمهوری اسلامی» که در سند ملی هم مورد تأکید قرار گرفته است، در مؤسسه اطلاعات برگزار کرد که یکی از سخنرانهای این نشست، دکتر محمود مهرمحمدی، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس و سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان بود. وی درباره موضوع «تربیت معلم؛ انحصار یا مشارکت» صحبتهایی را ارائه کرد که شرح آن را در ذیل میخوانید:
تربیت معلم؛ انحصار یا مشارکت؟
وزیر آموزش و پرورش در هفته معلم با حضور در دانشگاه فرهنگیان بیان کرد که »ما اجازه تضعیف دانشگاه فرهنگیان را نمیدهیم، هر چه داریم باید به پای این دانشگاه بریزیم.» با توجه به عنوان بحث من که میگوید «انحصار» قصه غالب تربیت معلم در ایران است و «مشارکت»، همان روایتی است که ما دوست داریم درباره تربیت معلم در ایران بسازیم و آن را جایگزین روایت «انحصار» کنیم، میتوان نتیجه گرفت که صحبتهای آقای وزیر به شدت بوی «انحصار» میدهد. البته نگاه وزیر حتما این بوده که تربیت معلم به این صورت میتواند جان بگیرد و آموزش و پرورش میتواند از خروجیهای دانشگاه فرهنگیان بهرهمند شود ولی اختلاف من با او، در تحلیلمان است. من معتقدم شرط اینکه بتوانیم در تربیت معلم گامهایی را برداریم که منتهی به بهتر شدن حال آموزش و پرورش و ارتقاء کیفیت آن شود، آن است که در تربیت معلم، روایت مشارکت را دنبال کنیم نه روایت انحصار را.
گرچه سخنان آقای وزیر حکایت از هواداری از قصه انحصار دارد، اما میتوان با «تغافل» از دل آن قصه «مشارکت» را هم استخراج کرد و میتوان تفسیر دیگری از آن ارائه کرد و من امیدوارم بتوان مأموریتی برای دانشگاه فرهنگیان تعریف کرد که با قصه تکثر و مشارکت همسو باشد. اگر نتوانیم با یک تفسیر جدید، دانشگاه فرهنگیان را با قصه مشارکت همراه کرد، دولت چهاردهم هم از تمشیت امر تربیت معلم، به گونهای که خروجیهای آن معلمان واجد شایستگیهای لازم باشند، عاجز خواهد بود.
اگر ما بر طبل انحصار بکوبیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که معلمان واجد شرایط را بتوان به آموزش و پرورش کشور معرفی کرد؛ آن هم در شرایطی که در سایه تحولات تکنولوژیک و بهویژه هوش مصنوعی، معلمان باید واجد چنان شایستگیهایی باشند که بر اساس قاعده بقای اصلح، بتوان به بقای آنها امیدوار بود. الان درباره اینکه چه کسی در صحنه تعلیم و تربیت و در کلاسهای آموزشی حاضر باشد، بین معلم و هوش مصنوعی رقابت جدی درگرفته است. اگر معلمان ما بهگونهای تربیت شوند که واجد شایستگیهای بیشتری نسبت به ماشین باشند و فقط کارهایی که از عهده ماشین برمیآید را انجام نداده و کارهای بیشتری در زمینه آموزش بچهها انجام دهند، در این صورت قاعده بقای اصلح، حکم به بقای معلمان میکند و در غیر اینصورت، معلمان از میدان تعلیم و تربیت حذف میشوند.
در سالهای اخیر که پدیده هوش مصنوعی مولد پا به عرصه وجود گذاشته، ما در یک فضای تهدیدآمیز هستیم و اگر تاکنون رقیب جدی برای معلم وجود نداشت، الان چنین رقیبی وجود دارد و بنابراین، تعلیم و تربیت ما باید خروجیهایی عرضه کند که قادر به خلق ارزشهای پداگوژیک مبتنی بر تنانگی (حضور) هستند. اگر خلق ارزشهای پداگوژیک مبتنی بر حضور معلم در میدان تعلیم و تربیت توسط معلم اتفاق نیفتد، قاعده بقای اصلح معلم را حذف میکند. جز با احراز توانایی خلق ارزشهای پداگوژیک مولود تجسد (مواجهه تنانه معلم و دانشآموز) که از عهده تکنولوژی برنمیآید، ما هیچ راه دیگری نداریم که در بلندمدت در میدان عمل تربیت جایگاهی برای معلم قائل باشیم. پس اگر مراقب کیفیت تربیت معلم نباشیم و به جای معلم، شبهمعلم و با حداقل قابلیتها تحویل نظام آموزشی بدهیم، در واقع مثال ما مثال کسی است که بر شاخه نشسته و بن میبرد. اگر ما در تمشیت تربیت معلم به محیط ایران، زمینه ایران، جامعه ایران و زیستبوم ایران توجه نکنیم، رفتاری که از خودمان بروز میدهیم، یک رفتار اوتیستیک خواهد بود.
اگر ما صحبت از ساختن یک روایت جدید در تربیت معلم میکنیم، به خاطر توجه به شرایط محیطی ایران، شرایط محیطی دانشگاه فرهنگیان، زمینهها و زیستبوم و اکوسیستم ایران است. اگر این موارد را درنظر بگیریم، از آنها سیاست مشارکت استخراج میشود. کنارگذاشتن سیاست مشارکت و کوبیدن بر طبل تمرکز، مصداق مواجهه اوتیستیک با امر تربیت معلم است. البته کار تربیت معلم محدود به تربیت پیش از خدمت نیست پس اگر صحبت از کیفیت تربیت معلم میکنیم، باید بدانیم این شایستگیها فقط در دوره پیش از خدمت احراز نمیشوند اما در دوره پیش از خدمت، چنان دگرگونی و دگردیسی روحی، شخصیتی و منشی یا پالایش و والایش روحی در متقاضی ورود به حرفه معلمی باید پیریزی شود که نیروی محرک برای عمری یادگیری و بالندگی در خروجی دانشگاه فرهنگیان تعبیه شود.
مأموریت دانشگاه فرهنگیان در یک نگاه کثرتگرا چیست؟
دانشگاه فرهنگیان نقش رهبری ارکستر سمفونیک ملی تربیت معلم را بر عهده دارد. این ارکستر جمع کثیری نوازنده دارد و رهبر آن باید چنان دانا، توانا و خلاق باشد که در صلاحیت رهبری او کسی تردید نکند و همه نوازندگان صلاحیت او را تصدیق کنند. بنابراین دانشگاه فرهنگیان باید شایستگی رهبری این ارکستر را احراز کند تا در صلاحیت او کسی تردید نکند و قلب همه نوازندگان با ریتم قلب او بتپد تا ملودی حاصله، بتواند ذهن مخاطب را به پرواز درآورد. نگاه تکثرگرا در این شاکله میتواند خود را نشان دهد و تربیت معلم تن به تکنوازی نمیدهد و تکنوازی در آن راه به مقصود نمیبرد. نهادمحوری باید به نظاممحوری چرخش کند. ما به ساختن روایت مشارکتی یا تکثرگرایانه از تربیت معلم و کنار گذاشتن روایت غالب انحصارگرایانه که در نهادی به نام دانشگاه فرهنگیان متحلی است، نیاز داریم. در حال حاضر این فقط دانشگاه فرهنگیان است که ساز تربیت معلم را مینوازد و این یعنی همان تکنوازی.
من معتقدم اگر میخواهیم قصه تربیت معلم را به نگاه مشارکتی بنویسیم، دانشگاه فرهنگیان باید در قالب یک دانشگاه ستادی به امر سیاستگذاری (رهبری ارکستر)، برنامهریزی و نظارت فرآیندی و برآیندی بر عملکرد مجریان (اعضای ارکستر) فعالیت کند. انجام تمامی این کارها، مستلزم کسب یک توانمندی مهم و مغفول، به نام تولید دانش و تدارک استحکامات نظری برای تربیت معلم است. دانش و استحکامات نظری، مفقود تاریخی تربیت معلم ما است و اگر قرار باشد دانشگاهی، نقش ستادی را در این زمینه ایفا کند، نیازمند استحکامات نظری است و خود این دانشگاه باید تمشیت بسیج نظری برای پیریزی این استحکامات و تدارک این بانک نظری را بر عهده بگیرد.
در اجرا چه اتفاقی میافتد؟
من در زمینه اجرا، تفکیک تربیت معلم دوره ابتدایی، تربیت معلم دوره متوسطه را تجویز میکنم و اسم آن را «نسخه ایرانی در پرتوی تجربه جهانی» گذاشتهام. تربیت معلم در دوره ابتدایی طبق بررسیهای من در این نسخه سه حالت میتواند داشته باشد:
۱-مجری دانشگاه فرهنگیان باشد اما در پردیسهای معدود دارای استانداردهای لازم، برنامهریزیهای ۳ یا ۴ ساله از سوی دانشگاه فرهنگیان ارائه میشود و تضمین کیفیت هم با برگزاری آزمون پایان دوره انجام خواهد شد.
۲- همین برنامه ۳ تا ۴ ساله، در دانشکدههای علوم تربیتی دولتی یا غیردولتی دارای شرایط لازم اجرا شود و دانشگاه فرهنگیان بر آنها نظارت فرآیندی دارد و تضمین کیفیت با برگزاری آزمون جامع انجام شده و فارغالتحصیلان، چشمانداز معلم شدن خواهند داشت.
۳- به جای اجرای یکپارچه دوره ۳ یا ۴ ساله آموزش تربیت معلم دوره ابتدایی، آن را دو مرحلهای کنیم: مرحله اول ارائه تربیت عینی و درسهای پداگوژیک توسط دانشگاههای دولتی و غیردولتی واجد شرایط طی دو یا ۳ سال و تربیت حرفهای با تمرکز دانش تربیتی در دانشگاه فرهنگیان به مدت یک یا دو سال. نظارت فرآیندی و تضمین کیفیت هم از سوی دانشگاه فرهنگیان انجام میشود.
دو دوره متوسطه دو شیوه را میتوان تصور کرد که هر دو مشارکتی و دو مرحلهای (تفکیک تربیت علمی و تربیت حرفهای) است: شیوه نخست، تربیت علمی توسط دانشگاههای دولتی و غیردولتی واجد شرایط در مدت زمان دو یا سه ساله از برنامه کارشناسی ناپیوسته انجام میشود و اگر کارشناسی ارشد ناپیوسته داشته باشیم، ۴ سال تربیت علمی در این دانشگاهها انجام میشود و سپس تربیت حرفهای و تضمین کیفیت در دانشگاه فرهنگیان اتفاق میافتد.
ترجیح من، حذف ماده ۲۸ است زیرا دوره یکساله را برای تربیت حرفهای ناکافی میدانم. شیوه دوم، هم تربیت علمی و هم تربیت حرفهای در دانشگاههای معتبر دولتی و غیردولتی انجام شود و دانشگاه فرهنگیان نقش نظارت فرآیندی و تضمین کیفیت و برگزاری آزمون جامع پایانی را داشته باشد.
من هم معتقدم خوب است که همه چیز را به چای فرهنگیان بریزیم، ولی با مختصاتی که تشریح کردم.