نامهایی که به شهر هویت میبخشند
روفیا تیرگری – روزنامه اطلاعات| در روزگاری پیش از این، چنارهای سربه فلککشیده حاشیه خیابانها، جویهای روان که ترنم گوشنواز آب را به گوش میرساندند، کوههای سفید پوشیده از برف، بناهای تاریخی و...
روفیا تیرگری – روزنامه اطلاعات| در روزگاری پیش از این، چنارهای سربه فلککشیده حاشیه خیابانها، جویهای روان که ترنم گوشنواز آب را به گوش میرساندند، کوههای سفید پوشیده از برف، بناهای تاریخی و بناهای تازه که میرفت تا جلوهای تازه به شهر ببخشد، هویت تهران را تشکیل میداد.
در سالهای آخر دهه ۲۰ خورشیدی که کشور از نظر سیاسی عرصه زورآزمایی چپها، ملیگراها و مذهبیون بود، کتابی منتشر شد به نام «راهنمای تهران» که هویت این شهر رو به توسعه را معرفی میکرد.
به مناسبت انتشار دوباره «راهنمای تهران» در هفته های اخیر در پنجاه و دومین عصر سهشنبههای بخارا به مدیریت علی دهباشی، مهندس کامران صفامنش، مهندس پیروز حناچی، مهندس اسکندر طالقانی و علی دهباشی درباره این کتاب سخن گفتند.
سند معتبر
محلات و خیابان ها به سرعت در تهران امروز تغییر نام می دهند اما آنچه در ذهن مردم ماندگار می ماند همان نام ها ی قدیمی است که هویت آن محله را نشان می دهد؛ مثلا هیچ وقت سلسبیل،رودکی یا میدان اعدام میدان محمدیه نشد.
در زمانه ای که نام محلات و خیابان ها نشان دهنده هویت شهری بود کتابی منتشر شد به نام «راهنمای تهران».
مهندس اسکندر مختاری طالقانی، پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه میگوید: وقتی کتاب راهنمای تهران را ورق میزنید به نظر میرسد یک جامعه آرام در شهری به نام تهران زندگی میکنند که برای آن راهنمایی منتشر شده است. از آبان ۱۳۲۷ تا اسفند ۱۳۲۸، محمد ساعد تحصیلکرده روسیه که حقوق و علوم سیاسی میداند و سابقه خدمت در وزارت خارجه را هم دارد، نخستوزیر ایران است. قبل از ایشان عبدالحسین هژیر، نخستوزیر وقت ترور شده بود. حتی محمدرضاشاه هم در آبان ۱۳۲۸ ترور شد. شما ببینید کشور در چه شرایطی به سر میبرد و تهران در چه التهابی روزگار میگذراند! یعنی هنوز تهران قاجاری در قالب تهران رضاشاهی در حال زندگی بود.
در بخشی از کتاب، نقشهای از تهران سال ۱۳۰۹ را مشاهده میکنید که به ما نشان میدهد تهران آن روزگار چگونه بوده است؛ یک سند معتبر از تحولات شهری قبل از پر شدن خندقهای اطراف شهر و عریض شدن خیابانها. انتشار چنین کتابی در شرایط آن روز تهران با همت مرکز جغرافیایی ارتش، سند ارزشمندی برای پژوهشگران شهری به شمار میرود.
در این کتاب، آدرسها و مکانها هویت شهری را به شما معرفی میکند؛ در صورتی که تهران امروز ما چنین نیست، چرا که آدرسها و نام مکانها بدون آن که شما متوجه شوید تغییر کردهاند و دیگر آن هویت سابق خود را ندارند.
هویت شهری
مهندس مختاری به نقل از زندهیاد دکتر محمود روحالامینی، مردمشناس برجسته که یکی از سالنهای باغ موزه نگارستان هم به نام وی نامگذاری شده است می گوید:ایشان تعریف می کرد من بدون آن که از جایم تکان بخورم در تهران گم شدم! نام خیابان ما را که اول «کوروش» بود و بعد «جاده شمیران» و بعد هم «ملک»، عوض کردند، حتی اسم کوچه و پلاک خانه ما را هم تغییر دادند، من دیگر هیچ نام و نشانی ندارم! همه ارتباطاتم را از دست داده ام. نامههایی که به آدرس من پست میشوند برگشت میخورند و…
وی میافزاید: نظیر این حرف را من از پروفسور یحیی عدل (پدر جراحی نوین و علم بیهوشی ایران) هم شنیدم. میخواستند خانه پروفسور عدل را که مقابل کاخ مرمر بود خراب کنند؛ درحالی که جایجای خانه ایشان پر از نشانههایی بود که شأن و جایگاه یک خانواده قدیمی تهرانی و یک فرد شناختهشده بینالمللی را نشان میداد؛ مدالیونها، مبلمان، تابلوهای نقاشی و….
من که از طرف شهرداری به آنجا رفته بودم از ایشان خواستم که بگذارند وسایل خانه سرجای خودش بماند تا قسمتی از خانه بشود موزه پروفسور عدل. ایشان در پاسخ گفتند:«ببین پسر! شما اسم کوچهای را که ۶۰ سال به اسم ما بود عوض کردید. چرا؟ آن آدرس متعلق به همه مریضهای تهران بود. ملکی را که جزو املاک پدرم بود تخریب میکنید… حالا میخواهید به نام من موزهای درست کنید؟!»
مهندس مختاری می افزاید: مکانی که نام نداشته باشد، مثل انسان بدون نام و نشان میماند، انسان بدون نام هویت ندارد. معرف شهر هم مکانهای آن است که هویت ایجاد میکند. آن چیزی که کتاب راهنمای تهران به ما تذکر میدهد این است که ارجاعات شهر باهویت، بیدلیل نیست و به چیزی ربط دارد. مثل الان نیست که شما ربطهایشان را پیدا نمیکنید.
دایره جغرافیایی ارتش
مهندس کامران صفامنش، محقق و پژوهشگر تاریخ میگوید: کتاب راهنمای تهران، حاصل کار دایره جغرافیایی ارتش به کوشش و مدیریت سرتیپ حسینعلی رزمآراست.
رزمآرا به خاطر تواناییهایی که در کار مهندسی ساختمان نشان داده بود برگزیده شد و در سال ۱۳۱۶ دایره جغرافیایی ارتش را پایهگذاری کرد.
این کتاب با زحمت ایشان و کسانی که خودش به عنوان همردیفان خود نام میبرد تهیه شد.
سرتیپ محمدعلی صفاری ریاست شهربانی را به عهده داشت و به کمک تشکیلات شهربانی آن زمان، امکان تهیه آمار شهری را فراهم کرد.شهردار تهران در آن زمان، حسامالدین دولتآبادی اهل اصفهان بود. وجود این سه نفر در کنار هم، شکلگیری کتاب را ممکن ساخت.
دولت آبادی، تحصیلات و مراحل ترقی خود را در اصفهان طی میکند و با خدمت در وزارت فرهنگ، از محبوبیت زیادی نزد مردم آن شهر برخوردار میشود. از وی دعوت میشود که به تهران بیاید و شهردار تهران شود.
فضای سال ۱۳۲۸ کاملا سیاسی بود و سر و ته خیلی چیزها به حزب توده مربوط میشد. جریانات حزب توده، دوره پرتلاطمی را برای جامعه رقم زد. ایشان مخالفت شدیدی با حزب داشت اما حتی با توجه به کارشکنی های این حزب، برنامه لولهکشی آب تهران که ۱۷ ماه طول کشید تا مصوب شود در زمان ایشان انجام گرفت.ابوالحسن ابتهاج که مسئولیت سازمان برنامه را به عهده داشت امکانات خرید لولهها را فراهم کرد. آسفالتهای تهران هم در زمان آقای دولتآبادی انجام شد و مقدار زیادی از آسفالت کوچهها و خیابانها حاصل تلاش ایشان است. در کنار آقایان رزمآرا، سرتیپ محمدعلی صفاری و حسامالدین دولت آبادی، ستوان یکم کیخسرو شهریاری از شهربانی که زیرنظر سرتیپ ابراهیم همایونفر کار میکرد، محمدرضا فرهنگ و علیاکبر جولایی که از کارمندان شهربانی بودند نیز در تنظیم این کتاب شرکت داشتند. کتاب به خاطر اطلاعاتی که شهربانی در اختیار مؤلفان آن گذاشته بود بسیار ارزشمند است.
مسأله چرایی تهران
پشت تألیف این کتابها سه فرد تحصیلکرده و همراهی کارشناسانی از شهرداری، شهربانی و اداره جغرافیایی ارتش را میبینیم.
مهندس صفامنش با بیان این مطلب میگوید: انتخاب این افراد به علت سوابق تحصیلی، خانوادگی و زندگانی و خدماتشان در تهران است؛ نه این که یک مرتبه کسی بدون هیچ سابقه ای در مدیریت شهری از شهری، قصبهای، روستایی و… بیاید و شهردار تهران شود. خوب نمیشود و نباید بشود. تهران روشهایی دارد که باید آنها را شناخت. تنها زمانی که این روش به مرحله اجرا رسید، در زمان مدیریت شهری غلامحسین کرباسچی بود. بعد از آن هر شهرداری آمد، نشد. تهران در حال حاضر چگونه اداره میشود؟ با شورای شهر. در حالی که شورای شهر، محل اداره تهران نیست و با قسمت اداری تنظیم امور شهر تهران که توسط شهردار انجام میشود تضاد دارد. این کتاب به ما چیزی را نشان میدهد و روشهایی که در تهران ما اتفاق افتاده، چیز دیگری را نشان میدهد.
واژههایی که دیگر وجود ندارند
مهندس پیروز حناچی، معمار، شهردار پیشین تهران و استاد دانشگاه هم درباره کتاب راهنمای تهران میگوید: چقدر مهم است که ما وقایع اطرافمان را در زمان خودشان به نگارش در بیاوریم و به یادگار بگذاریم؟ کتابی که به عنوان راهنما منتشر میشود و شاید در زمان خودش چندان هم برای کسی اهمیت نداشته، در روزگار ما سند بسیار بااهمیتی به حساب میآید. شما در کتاب با خیلی از واژهها رو بهرو میشوید که در تهران امروز دیگر وجود ندارند؛ مثلا به بیمارستانی در خیابان ناصر خسرو اشاره شده که روبهروی آن کوچهای است به اسم «دراندرون» که حالا دیگر نه آن بیمارستان وجود دارد و نه کوچهای به نام دراندرون. یا مثلا کوچه تکیه دولت که دیگر تکیه دولتی وجود ندارد.
این کتاب در زمانی تهیه شده است که حصار دوره ناصری تهران تخریب شد و شهر داشت از مرز حصار ناصری عبور میکرد. عکسهای منحصر بهفردی از میدان حسنآباد دارد که در وسط بیابانی بنا شده یا میدان فردوسی که به جز بخشی از آن، بقیهاش بیابان است. خیابانهای جدید در بیرون از حصار در حال شکل گرفتن بود و تهران به سرعت گسترش پیدا میکرد.
یکی از اطلاعات جالب توجه کتاب که برای اولین بار به آن اشاره می شود، این بود که میفهمیم وقتی آقامحمدخان، تهران را به عنوان پایتخت اعلام میکند، جمعیت تهران ۵۰ هزار نفر است که در دوره پهلوی اول ۶۰۰ هزار نفر میشود.
این کتاب به عنوان اولین کتاب راهنمای تهران، یادگار ارزشمندی است. چرا که جغرافیای تهران آن روزگار را به درستی به ما نشان می دهد و این که چه کسانی با چه سوابقی می توانند هدایت شهری چون تهران را بر عهده داشته باشند.
