میراث داران محیط زیست را دریابید؛ کودکان و نوجوانان از مسائل زیست محیطی چه میدانند؟
اسما پورزنگیآبادی – روزنامه اطلاعات: آگاهیبخشی اصولی و درست به کودکان و نوجوانان درباره تغییرات اقلیمی، نهتنها آنها را به درک بهتری از این پدیده میرساند، بلکه به آنها قدرت میدهد تا...
اسما پورزنگیآبادی – روزنامه اطلاعات: آگاهیبخشی اصولی و درست به کودکان و نوجوانان درباره تغییرات اقلیمی، نهتنها آنها را به درک بهتری از این پدیده میرساند، بلکه به آنها قدرت میدهد تا بهعنوان شهروندانی مسئول نسبت به حفظ محیط زیست عمل کنند.
دکتر حسین خواجهپور، عضو هیأت علمی دانشکده مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف، در نشست «تغییر اقلیم، کودکان و نوجوانان» که از سوی پژوهشکده سوانح طبیعی برگزار شد، گفت: شاید بتوانیم با یک درجه افزایش دمای کره زمین که الان اتفاق افتاده، سازگار شویم و هزینههای آن را تحمل کنیم ولی اگر این میزان به پنج درجه برسد و به دنبال آن پیامدها و رخدادهای جوّی بهصورت تصاعدی افزایش یابد، نسلهای آینده با خشکسالیها و سیلهای ویرانگر یا آتشسوزی جنگلها و هر پدیده دیگر منتسب به تغییر اقلیم دستبهگریبان خواهند بود. ما داریم این میز را ترک میکنیم و افراد دیگری باید هزینه اقدامات نسلهای گذشته و ما را بپردازند. باید آنها را آگاه کنیم. آینده از آن کسانی است که از آن آگاه باشند و برای آن برنامهریزی کنند.
پدیده تغییر اقلیم بهصورت ناعادلانهای در جهان پخش شده و اهمیت آن در جهان جنوبی یا همان کشورهای درحالتوسعه دوچندان است، چرا که آنها از بعد از انقلاب صنعتی، نقش ویژه و تاریخی بزرگی در بروز پدیده تغییر اقلیم و گازهای گلخانهای نداشتند. بهعنوان مثال، قاره آفریقا با همه وسعتی که دارد شاید در انتشار پنج درصد از گازهای گلخانهای جهان نقش داشته باشد؛ درحالیکه بیشترین و زیانبارترین پیامدهای تغییر اقلیم در این قاره و در کشورهای فقیرتر درحال وقوع است که نشان میدهد زیانها و هزینههای تغییر اقلیم، به شیوهای ناعادلانه در جهان توزیع میشود.
درست است که در شرایط کنونی، بخش زیادی از انتشار گازهای گلخانهای در کشورهای درحالتوسعه رخ میدهد، ولی از لحاظ سهم تاریخی، تقریبا ۸۰ درصد مسئولیت برعهده ۵۰ درصد ساکنان کره زمین است. توزیع ناعادلانه مسئولیتهای تاریخی، باعث شده از ابتدا که جامعه جهانی به این فکر افتاد تا برای تغییر اقلیم کاری بکند، به این سمت برود که مسئولیتها را مشترک اما متفاوت در نظر بگیرد. این تفاوت برای کشورهای درحالتوسعه بسیار مهم است و نسل آینده باید از آن باخبر باشد.
تخصص فرا رشتهای
خواجهپور گفت: تغییر اقلیم، مسألهای میانرشتهای یا فرارشتهای است و جنبههای متعددی در آن وجود دارد، از اقلیمشناسی یا فیزیک تغییر اقلیم گرفته تا جنبههای گوناگون مهندسی برای مدیریت تغییر اقلیم، حوزه تأمین امنیت غذایی، اقتصاد و تأمین منابع مالی تغییر اقلیم، سیاستگذاری درخصوص تغییر اقلیم، مسائل اجتماعی و فرهنگی تغییر اقلیم و فناوریهای نوین، ازجمله تخصصهای گوناگونی هستند که باید برای مقابله با این پدیده، در کنار هم قرار بگیرند.
وقتی از آماده کردن نسل آینده بهعنوان میراثدار این مشکل سخن میگوییم باید برای مقابله با این چالش، به همه توانمندیهایی که نیاز است مجهز شویم، ولی متأسفانه در حوزه آموزش تغییر اقلیم، هیچ فردی و کتابی و دورهای نیست که همه این جنبههای متنوع را پوشش دهد. بنابراین، اگر میگوییم فردی متخصص تغییر اقلیم است، باید بپرسیم متخصص در کدام جنبه؟ این حوزه بهقدری گسترده است که شاید هیچوقت کسی نتواند متخصص همه زمینههای آن باشد، بنابراین کسی که در حوزه تغییر اقلیم، فارغالتحصیل میشود حتما تمرکز او بر یکی از جنبههای متنوع آن است. بینرشتهای بودن تغییر اقلیم، یکی از چالشهای حوزه آموزش است که البته پرداختن به آن را جذابتر هم میکند.
تعریف آموزش
دکتر شاهد شعاعی، متخصص آموزش محیط زیست و فعال اجتماعی به برخی از چالشهای حوزه آموزش تغییر اقلیم به کودکان و نوجوانان پرداخت و گفت: در حوزه محیط زیست، هنگامی میگوییم آموزش انجام شده که به یادگیری منجر شده باشد، بنابراین آموزش لزوما به آن معنی نیست که سطح دانش علمی افراد را نسبت به یک موضوع بالا برده باشیم، بلکه سطح دانش، یکی از مراحلی است که در آموزش طی میشود. حالا آیا باید در حوزه آموزشهای مربوط به تغییرات اقلیمی تنها به بالا بردن سطح آگاهی بسنده کنیم؟
ما در کشورمان آموزش را اصلا درست تعریف نکردهایم. سازمان محیطزیست، در حالی کتاب «آموزش تغییرات اقلیمی» را برای آموزشگران تدوین و منتشر کرده است که در آن کلمهای درباره نحوه آموزش گفته نشده و فقط جملات فنی و مهندسی را که همهجا یافت میشود، آورده است. اصلا میدانیم در آموزش به دنبال چه هستیم؟ آیا هم ما و هم نسل جوان مطمئنیم که انسانها در تغییر اقلیم نقش دارند؟ ما که در این نشست حضور داریم، بله قبول داریم. حالا اگر همین موضوع را از نگاه کودک و نوجوان ببینیم، آیا آنها نیز مانند ما نقش انسانها در تغییر اقلیم را میبینند؟ کودک و نوجوان ما در رسانه و در زندگی روزمره چه میبیند؟ آنها کارتون عصر یخبندان را میبینند و به این نتیجه میرسند که بعد از این پدیده هم داریم زندگی میکنیم، بنابراین شاید تغییر اقلیم از نظر آنها چیز ترسناکی نباشد و بگویند زمانی یخزدگی داشتیم و حالا خشکسالی رخ میدهد.
ما درباره آب و خشکسالی با کودک و نوجوان حرف میزنیم، ولی بوتیکهای ما پر از لباس است؛ درحالیکه برای تولید مثلا یک تیشرت، صدها لیتر آب مصرف میشود. او میبیند بوتیکها پر از لباس است و هر روز هم فروشگاهها و مالهای بزرگ پر از کالا سر برمیآورند. این کودک در چنین شرایطی باید چه درکی از مفهوم تغییر اقلیم داشته باشد؟
وقتی میگوییم زمین دو درجه گرم میشود، بچههای ما چه درکی از این درجه گرمایش دارند؟ ممکن است بگویند وقتی خانه ما دو درجه گرمتر میشود خیلی هم خوب است، پس بگذاریم زمین هم دو درجه گرمتر شود! آنها چطور میتوانند این مفهوم را درک کنند؟ وقتی برای بچهای که تا حالا در عمرش خرس قطبی ندیده، از تأثیر تغییر اقلیم بر خرس قطبی سخن میگوییم، او چگونه باید به این درک برسد که اگر خرس قطبی از بین برود بر زندگی او هم تأثیر میگذارد؟ متأسفانه درباره تمامی حوزههای محیط زیست، این مسأله را داریم.
بچههای امروز مثل نسل ما نیستند که هر چیزی به آنها بگوییم باور کنند، بلکه برای تکتک چیزها باید ادله و شواهد مشخص بیاوریم و باید آن را حس کنند تا تصمیم بگیرند دربارهاش چه رفتاری در پیش بگیرند. حالا برای کسی که در ۱۴سالگی سیگار میکشد چقدر میتوانیم درباره آلودگی هوا حرف بزنیم و او را به فردی دغدغهمند تبدیل کنیم؟
آموزش و دغدغهمندی
شعاعی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در آموزشهای محیط زیست، وقتی خیلی فراگیر و جهانی حرف میزنیم، دغدغهمندی در افراد کم میشود. در حوزه تغییر اقلیم از یک اتفاق بزرگ جهانی صحبت میکنیم که گروه کودک و نوجوان خود را از آن دور و گاهی کمتوان در اثرگذاری میبیند. هنر ما در آموزش این است که این صورتمسأله بزرگ را به مؤلفههای کوچک قابل درک برای گروه مخاطب تبدیل کنیم.
آنچه ما بهعنوان محتوای علمی در اختیار کودکان و نوجوانانمان میگذاریم و آنچه ساختار آموزش کشور به دانش آموزان میدهد، به گونهای نیست که آنها را به افرادی دغدغهمند در حوزه محیط زیست تبدیل کند. درواقع، سبک آموزشی ما جامعه جوان را به سمت دغدغهمندی محیطزیستی سوق نمیدهد که بخواهیم فکر کنیم در یک بازه میانمدت یا بلندمدت میتوانیم روی این نسل با این نوع آموزشها سرمایهگذاری کنیم.
مدل کلاسیک آموزش، شامل آموزش، نگرش و رفتار است. از آموزش تا نگرش فاصله است و از نگرش تا رفتار، فرسنگها فاصله. آیا همه ما که دغدغه تغییر اقلیم داریم به رفتاری رسیدهایم که کمتر مصرف کنیم؟ در رفتار روزمره چقدر این آموزشها عملی میشود؟
او با طرح این پرسش که محتواهای آموزشی کشور ما در حوزه تغییر اقلیم چه چیزهایی هستند افزود: محتوا فقط یک ابزار در آموزش است. تعداد زیادی کتاب برای نسلهای متعدد درباره تغییر اقلیم وجود دارد. اگر این کتابها تحلیل محتوایی شود خواهید دید تنها بر اساس اعداد و ارقام کمّی نوشته شدهاند تا نوجوان ما بتواند با یادگیری آن در المپیادی مانند المپیاد تغییر اقلیم شرکت کند؛ درحالیکه محتواها ابزاری است که باید در اختیار آموزشگران حرفهای قرار بگیرد تا بتواند نسل کودک و نوجوان را تحت تأثیر قرار دهد.
ما در حوزه تغییر اقلیم، محتوا و برنامههای متعددی داریم، ازجمله «برنامه راهبرد ملی»، «اهداف توسعه پایدار» و «دستور کار قرن ۲۱» که در همه اینها آموزش بهعنوان یک موضوع مهم موردتوجه قرار گرفته، اما آنچه امروزه بهعنوان آموزش انجام میشود تقریبا جزء کوچکی از مفهوم بزرگ آموزش است.