فرش قرمز در روز استقلال
به گزارش مشرق و به نقل از اطلاعات نیوز، مرتضی درخشان در یادداشتی نوشت: دست صهیونیستها این روزها پر از کارتدعوت است و از همه دعوت میکنند نقش مکمل موشکهای وحشی آنها را بازی کنیم. آنها از ما دعوت...
به گزارش مشرق و به نقل از اطلاعات نیوز، مرتضی درخشان در یادداشتی نوشت: دست صهیونیستها این روزها پر از کارتدعوت است و از همه دعوت میکنند نقش مکمل موشکهای وحشی آنها را بازی کنیم. آنها از ما دعوت میکنند که پیادهنظام رسانهای و نیروی عملیاتی کف میدان باشیم.
وعدههای چرب زیادی هم میدهند، از پول تا آیندهای خوب! اما سؤال اینجاست، آنها ما را چطور میبینند؟ تصویر آنها از ما چیست؟ آمریکاییها، صهیونیستها و در کل جامعهای که از ما دعوت به همکاری میکند ما را چگونه قضاوت خواهد کرد؟
این چند خط زمان زیادی از شما نمیگیرد، اما زمان زیادی توی ذهن شما خواهد ماند:
یک اکشن گرانقیمت
هالیوود در سال ۱۹۹۶ یک فیلم اکشن علمی تخیلی به نام “روز استقلال” ساخت، Independence Day یک فیلم با هزینه بالا و خیلی جذاب بود و ویل اسمیت معروف(Will Smith) نقش یک خلبان جنگنده را بازی میکرد که برای مقابله به حمله موجودات فضایی دست به فداکاری میزند.
مثل تمام فیلمهای سفارشی هالیوود، امریکا دنیا را نجات میدهد و همه ما مدیون آنها هستیم، پرچم آمریکا در تمام نقاط طلایی نصب شده و رئیسجمهور خوشتیپ و جوان آمریکا خودش پشت هواپیمای جنگنده مینشیند.
داستان ازاینقرار است که موجودات فضایی به زمین حمله میکنند و همه غافلگیر میشوند، اما نگران نباشید، راهحل بحران همیشه در دستان یانکیها وجود دارد.
صحبت از قصه فیلم نیست، اینها را همه توی هالیوود دیدهایم و حرفزدن از آن حوصله سربر است. ماجرا اما یک جزء است از یک کل بزرگ که نگاه آنها به چیزی است که ما را به آن دعوت میکنند. یک سکانس بینظیر که به حال این روزهای ما مربوط میشود.
فرش قرمز با پرچم سفید
وقتی اولین بشقابپرنده بالای شهر ایستاد و شهر را عملاً در معرض تهدید قرار داد گروهی از مردم با پلاکارد دوستانه و شعار “ما را با خود به خانه ببرید” به برجهای بلند شهر رفتند تا از موجودات فضایی استقبال کنند.
تایمر هشدار وقتی صفر شد بشقابپرندهها شلیک کردند و اولین گروهی که کشته شدند همان تیم استقبالکننده از موجودات فضایی بودند.
بله، این یک فیلم تخیلی است، صحبت حتی در خصوص موجودات فضایی نیست، صحبت در مورد استقبال از دشمن است. آنها با فرش قرمز به استقبال متخاصم رفتند و آمریکا در این فیلم سفارشی به مردم خودش این پیام را مخابره کرد که استقبال از دشمن چه پاسخی از سوی خود دشمن دارد.
تا اینجا همه چیز طبیعی است، همه میفهمند که وقتی برای یک حیوان وحشی در را باز میکنیم اولین کسی هستیم که در معرض خطر قرار میگیریم، اما نکته جالب اینجاست که آمریکاییها و صهیونیستها که ما را به استقبال از خودشان تشویق میکنند ما را چطور میبینند؟
تصویر ما در قاب آنها
در این فیلم گروه استقبالکننده یکمشت استریپ دنسر، فاحشه و پانکی هستند.
یکمشت بنگی و ناهنجار اجتماعی که نویسنده آنها را بهنوعی علف هرز جامعه آمریکا معرفی میکند. استفاده از عبارت “یکمشت” هم عامدانه است، آنها در فیلم افرادی بیچهره و عمدتاً بدون کاراکتر هستند که اسم و مشخصات آنها اصلاً اهمیتی ندارد.
ناهنجاریهایی هستند که “رولند امریش”، نویسنده و کارگردان این فیلم سفارشی میخواهد بگوید که در دنیا چنین احمقهایی نیز وجود دارند، احمقهایی که قایق وطن را سوراخ میکنند، نادانهایی که فکر میکنند آتش در سوزاندن جنگل انتخاب میکند.
کدام من؟
خواهر و برادر من، همخاک و همخون من، آنها دارند از من و تو دعوت میکنند که یکی از همان “یکمشت” بیوطن، بیصورت و بیکاراکتر باشیم که خودشان در فیلمهایشان آنها را هرزه و ناهنجار معرفی میکنند. از ما میخواهند چیزی باشیم که خودشان هم از آن متنفرند و ما را به عملی دعوت میکنند که اعتقاد دارند حماقت است.
انتخاب با ماست، من ترجیح میدهم که عزیز خانواده و خصم دشمن باشم تا اینکه در چشم دشمن هرزه باشم درحالیکه دستم به خون اعضای خانواده رنگی شده باشد.
یادمان نرود که آنها هم مثل ما میدانند کسی که به مادرش؛ وطنش خیانت کرده قابل اعتماد نیست.
حالا قبل از لایکها، کامنتها و گفتگوها این جملات را بهخاطر بیاوریم، این روزها که جنگ روی زمین نیست من و شمای بیسلاح توی عکسالعملهای مجازی و حقیقی شلیک میکنیم، بیایید جهت شلیک را درست انتخاب کنیم.