غارتگران تشنه – ایمنا
به گزارش اطلاعات نیوز، در غرب آسیا، آب نه فقط منبع حیات، بلکه ابزاری برای سلطه و فشار سیاسی است. هر قدرتی که کنترل منابع آب را بهدست گیرد، میتواند حیات ملتها را گروگان بگیرد. رژیم صهیونیستی از...
به گزارش اطلاعات نیوز، در غرب آسیا، آب نه فقط منبع حیات، بلکه ابزاری برای سلطه و فشار سیاسی است. هر قدرتی که کنترل منابع آب را بهدست گیرد، میتواند حیات ملتها را گروگان بگیرد. رژیم صهیونیستی از نخستین روز تأسیسش، این واقعیت را خوب فهمید و آب را به ستون فقرات امنیت و توسعه استعماری خود بدل کرد؛ ابزاری برای تثبیت اشغال، پیشبرد جنگ و مهندسی جمعیتی.
ریشههای این سیاست به دوران قیمومیت بریتانیا بازمیگردد. لندن در آن سالها مأموریتی را به «مایکل یونیدس» سپرد تا منابع آبی و ظرفیت آبیاری حوضه رود اردن را بررسی کند. نتایج این تحقیق، بهعنوان مرجع اصلی طرح تقسیم ۱۹۴۷ سازمان ملل، عملاً پایهگذار تجزیه فلسطین و تشکیل رژیم عبری شد. از همان ابتدا، آبی که باید مایه آبادانی مردم منطقه میبود، به ابزار رسم مرزهای اشغال بدل شد.
سرزمینی تشنه با سیاستی تهاجمی
فلسطین اشغالی در اقلیمی نیمهگرمسیری و کمباران قرار دارد. در حالی که شمال این سرزمین حدود ۸۰۰ میلیمتر باران میگیرد، بیابانهای جنوبی تنها ۲۰ میلیمتر بارندگی دارند. این کمآبی مزمن، رژیم را به سمت سیاستی هدایت کرده که در آن کنترل منابع آبی فراتر از مرزهای اشغالی یک «ضرورت امنیت ملی» تلقی میشود.
آب؛ جرقه جنگ و اشغالگری بیشتر
اسناد تاریخی نشان میدهد بسیاری از تحرکات نظامی این رژیم پیوند مستقیم با آب دارد:
- ۱۹۴۸: بلافاصله پس از اشغال فلسطین، پروژه «حامل آب ملی» برای انتقال آب از رود اردن به صحرای نقب آغاز شد؛ اقدامی که زیرساخت توسعه کشاورزی شهرکهای صهیونیستی و تغییر بافت جمعیتی را فراهم کرد.
- ۱۹۶۴: سوریه با ساخت سد بر روی رودهای بانیاس و دان در جولان، مانع دستاندازی رژیم به آب شد. پاسخ اسرائیل، تخریب سدها بود؛ اقدامی که از محرکهای اصلی جنگ ششروزه ۱۹۶۷ شد. در این جنگ، اشغال جولان، کرانه باختری و غزه، علاوه بر اهداف نظامی، تصرف منابع آبی را نیز دنبال میکرد.
- پس از ۱۹۶۷: رژیم کنترل کامل آب کرانه باختری و غزه را بهدست گرفت. حتی «توافق اسلو» هم نتوانست این غارت را متوقف کند و امروز سهم هر فلسطینی از آب کمتر از حداقل استاندارد سازمان جهانی بهداشت است.
اشغال جولان از نظر آبی، حیاتی است؛ چرا که بارشهای این ارتفاعات، بزرگترین منبع آب شیرین رژیم در دریاچه اشغالی طبریه را تغذیه میکند.
منابع آبی تحت کنترل اشغالگران
رژیم برای بقا به منابع مختلف متکی است:
- آبهای سطحی مانند دریاچه طبریه و رود اردن، که طی دههها با سدسازی و انحراف مسیر، جریان طبیعیشان نابود شده و آلودگی آنها به اوج رسیده است.
- آبهای زیرزمینی شامل آبخوان ساحلی و آبخوان کوهستانی، که با برداشت بیرویه و آلودگی شیمیایی رو به زوالاند. در غزه، ۹۶ درصد آب زیرزمینی غیرقابل شرب شده است.
با وجود این منابع، نیاز آبی اسرائیل در سال ۲۰۲۰ حدود ۲.۴ میلیارد مترمکعب بوده و پیشبینی میشود تا ۲۰۶۵ به پنج میلیارد مترمکعب برسد؛ رقمی که بدون گسترش اشغال یا وابستگی شدید به فناوریهای پرهزینه، دستنیافتنی است.
نمکزدایی و بازیافت؛ مُسکنهای پرهزینه
رژیم امروز نیمی از آب مصرفی خانگی خود را از طریق نمکزدایی تأمین میکند. تا ۲۰۶۵ باید تولید خود را سهبرابر کند، اما این روند پیامدهای زیستمحیطی و هزینههای سنگین انرژی دارد. از سوی دیگر، ۵۰ درصد آب کشاورزی از پساب تصفیهشده تأمین میشود؛ آبی که بهدلیل شوری و آلودگی شیمیایی، خطرات بلندمدت برای خاک و سلامت انسان دارد.
آب، اهرم فشار و ابزار جنگ روانی
بحران آب تنها مسئله داخلی اسرائیل نیست؛ تلآویو از آن بهعنوان سلاحی خاموش علیه ملتها استفاده میکند. اشغال منابع آبی فلسطین و لبنان، و نفوذ در طرحهای آبی اردن و مصر، نمونههای آشکار این راهبردند.
این سیاست اکنون بُعد تازهای پیدا کرده است: سوءاستفاده تبلیغاتی از بحران آب برای نفوذ در افکار عمومی ایران. چندی پیش، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در یک پیام ویدیویی خطاب به مردم ایران، آنان را به قیام علیه مسئولان کشورشان فراخواند و وعده «کمک اسرائیل در تأمین آب» داد. این نمایش مضحک، همزمان دو هدف را دنبال میکند: نخست، تضعیف اعتماد مردم به ساختار حاکم و دوم، تطهیر چهره رژیمی که سابقهاش در غارت آب ملتها و ایجاد بحرانهای زیستمحیطی کاملاً روشن است.
واقعیت این است که رژیمی که در ۷۵ سال گذشته حتی به حق دسترسی یک کودک فلسطینی به آب آشامیدنی رحم نکرده، نمیتواند منجی تشنگی هیچ ملتی باشد. وعدههای «کمک آبی» از سوی تلآویو، نه طرحهای انساندوستانه، بلکه بخشی از جنگ روانی و عملیات نفوذ است که با بستهبندی تبلیغاتی، بحران واقعی خود را پنهان میکند.
آب، نقطه ضعف اسرائیل
بحران آب در اسرائیل یک معضل ساختاری است که حتی با پیشرفتهترین فناوریها قابلحل کامل نیست. تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت، و تخریب منابع طبیعی، آینده این رژیم را با چالشی حیاتی روبهرو کرده است. اما خطرناکتر از بحران فیزیکی آب، استفاده ابزاری از آن برای تداوم اشغال و گسترش نفوذ در منطقه است.
رژیم صهیونیستی امروز همزمان در دو جبهه میجنگد: در داخل، برای تأمین آبی که بقای شهرکهایش را تضمین کند، و در خارج، برای تبدیل این نیاز به ابزار فشار و نفوذ. این همان نقطهای است که اگر ملتها و دولتهای منطقه بر آن تمرکز کنند، میتواند به پاشنه آشیل یکی از پرمدعاترین اشغالگران قرن بدل شود.