سرزمینی برای آیندگان باقی میگذاریم؟
مرصاد جعفری – روزنامه اطلاعات: اینکه ایران سرزمینی خشک در نوار بیابان های دنیاست و مردمان آن همواره با خشکسالی های متعدد و دوره ای زندگی خود را همساز و همگام کرده اند حتی درکتاب های درسی مقاطع...
مرصاد جعفری – روزنامه اطلاعات: اینکه ایران سرزمینی خشک در نوار بیابان های دنیاست و مردمان آن همواره با خشکسالی های متعدد و دوره ای زندگی خود را همساز و همگام کرده اند حتی درکتاب های درسی مقاطع مختلف تحصیلی هم قید شده است واین موضوع بر کسی پنهان نیست. همچنان که ایرانیان نه فقط در اعصار مختلف خشکسالی،که در بیابان های مرکزی این فلات گسترده روش هایی را به کار بسته اند که از نظر مهندسی شاهکار به حساب می آیدو قنات های طویل مرکز ایران نمونه واکنش مردمان به دلیل رام کردن طبیعت خشن این خطه از کره زمین برای جهانیان زبانزد شده است؛ تا جایی که حتی امروز هم این روش برای دور نگه داشتن آب از سطح زمین و جلوگیری از تبخیر بی رویه همچنان کاربردی است.
اما مساله جایی عجیب و پیچیده می شود که بعد از گذشت سده ها، مخاطرات طبیعی نظیر خشکسالی که بشر مستقر در فلات ایران همواره همزیستی مسالمت آمیز با آن داشته بر ساکنان امروزی چیره شده است . واقعیت این است که اکنون با پدیده جدیدی روبرو نیستیم ؛لیکن اینکه امروز این گونه وارد بحران های ناشی تغییرات اقلیمی، کاهش بارش و …می شویم و جمعیت های شهری متاثر از آن می شوند، نکته اصلی ماجراست که باید آسیب شناسی برای کشف راه مقابله با آن را در وادی دیگر جستجو کرد.
زمانی که جستجوی مختصری در ارتباط با اقدامات مسئولان و مدیران حوزه های مرتبط طی دهه های گذشته تا به امروز انجام می دهیم، بدون شک درمی یابیم که سوءمدیریت بازیگر اصلی شدت گیری بحران هاست.
تغییرات اقلیمی و اثرات آن بر کسی پوشیده نیست اما کدام مدیر است که نداند در حوزه کشاورزی چه میزان سوءمدیریت ها باعث هدر رفت آب شده است؟ کدام مدیر است که نداند سد سازی ها حتی در حوضه آبی شمال کشور هم منسوخ است؟ کدام مدیر است که نداند پروژه های انتقال آب از حوزه ای به حوزه دیگر اکوسیستم مبدا را در بلند مدت دچار بحران می کند و حتی به چرخه زیست محیطی مقصد هم آسیب می زند؟ نمونه اش زاینده رود که آن را به مرده رود تبدیل کرده ایم. همچنین کدام مدیر است که مفاهیم توسعه پایدار را نداند و نشناسد؟ اما همچنان که شاهد هستیم مدیرا ن می آیند و می روند ولی پروژه های کلان و مخرب، استوار رو به تکمیل هستند!
اما تیر خلاص بر پیکر این سرزمین و البته مطالبه گران و متخصصان، جایی اصابت می کند که خانم نماینده مجلس در مصاحبه ای، صراحتا سخن از افرادی به زبان می آورد که مافیای حوزه آب هستند و شمارشان از انگشتان دست هم کمتر است و سالها سیاستگذار اصلی حوزه آب در کشور بود ه اند و شامل هیچ تغییر و تحولی در هیچ دولتی نمی شوند و اصطلاحا توپ تکانشان نمی دهد و نتیجه اش می شود وضع فعلی دریاچه ارومیه، تالاب ها، رودخانه ها و مخازن خالی بیشتر سدهای کشور.
یا در موردی دیگر با مشاهده ای گذرا به تصاویر ماهواره ای ۲۰ سال اخیر خطه ساحلی شمال کشور، نتایج سوءمدیریت را از تبدیل تناژ سبزرنگ جنگل های هیرکانی به ویلاهای به ظاهر مدرن و بدقواره به وضوح می بینیم. دارایی های گرانبهایی که دیر نباشد آیندگان این سرزمین فقط خاطراتی از آن خواهند شنید و تصاویری خواهند دید.
با این وصف هر راهکار و روش علمی در مسیر اجرا برای پیشگیری از بحران توسط این افراد سیاستگذار فیلتر می شود و شاهد اوجگیری بحران می شویم. در حقیقت در این مسیر صحبت از روش های پیشگیری برای مواجهه با مخاطرات اقلیمی بیشتر به طنز شبیه است.
بنابراین با اختلاف، سوء مدیریت در مساله حکمرانی آب، رتبه اول ایجاد بحران در کشور را دارد و تغییرات اقلیمی و رخدادهای در پی آن، در رتبه های بعدی هستند.
تا زمانی که روش، نگاه و اصولمان را تغییر ندهیم، بحران ها و مخاطرات بیش از گذشته به جوامع ما آسیب می زند و از همه مهمتر دیگر منابع و سرزمینی برای آیندگان باقی نمی ماند.
تا زمانی که نگاهمان صرفا بهره برداری و کسب منافع است، شاهد واکنش شدیدتر طبیعت خواهیم بود؛ و الا مردمان ایران زمین نماد سازگاری و همسازی با انواع مخاطرات طبیعی و اقلیمی هستند و با آن خو گرفته اند.
