زندگی ما ایران ما
محمدعلی فیاضبخش – روزنامه اطلاعات: بزرگترهای ما انبان عقل و تجربهاند. این گنجینهها را در این روزها و شبها غنیمت بدانیم و در گذار از هیجانات و احساساتِ ناگزیر، از میدان سخنان و عبرتهای...
محمدعلی فیاضبخش – روزنامه اطلاعات: بزرگترهای ما انبان عقل و تجربهاند. این گنجینهها را در این روزها و شبها غنیمت بدانیم و در گذار از هیجانات و احساساتِ ناگزیر، از میدان سخنان و عبرتهای آنان نگریزیم.
پدران و احیاناً پدربزرگانِ در قید حیات ما این روزها، هم به همدلی و کنارهجویی ما نیاز دارند، هم به شنیدهشدن. اگر سخنانی میگویند که احتمالاً با گفتمان نسل جدید همخوانی نمیکند؛ لااقل در احترام و آرامش بشنویمشان و سپس خاضعانه سر در جیب تأمل و تفکر فرو بریم و احتمالی بر حقانیت سخنان و تجربهها و عبرتهاشان روان کنیم…
…آنجا که میگویند:«فرزندانم! هیچ ملّتی، حتی در اوج شکایت از روزمرّههای پرتکرار و سخت، سعادت و خوشبختیاش در سایه بیگانه فراهم نمیآید. ناهمزبان نافرهنگ،گیرم کمان بر رقیب یا ناهمدلِ خانگیات زه کند، شاید در کشیدن کمان، موقتاً در دل تو غنج افکنَد، اما در رها کردن تیر، ترکشش نه تنها ابروانت را درهم خواهد کرد، که بسا جانت را هم نشانه خواهد گرفت. سختی درون خانه را با رؤیای خیالِ انتقام توسط همسایه بدسگال، که عمری را در خصومت و لئامت با تو در نقشه و تباهاندیشی گذرانده، تباه مکن؛ که گاه خاتمِ سلیمانی در انگشتان دیو، رهزن خیالت میشود، تا ذرّهذرّه زرِ خانگیات را به نگین بدلِ عفریت بفروشی و دست تغابن بر سر زنی و لب به دندانِ خسران بگزی.
در خطور خاطرت، به خطرهایی بیندیش که برای همسایگان دور و نزدیکت رخ داده. چه بسا آنان نیز در برهههای دلگرفتگی و نارضایی، که برخاسته از تلاطمات درونخانگی بوده، عجولانه خاطر به جانب اجانب سپردند و خطر بزرگتر را شوربختانه و ناخواسته به جان خریدند و گندمِ جان را به جوی جهان فروختند و انبان از نانِ خانه تهی کردند و تنور به سراب بیگانه خاموش ساختند…»
… و شاید در ادامه بگویند: «فرزندانم! این شبها و روزها را ما نیز در سهدهه پیشتر تجربه کردیم. ما هم مدیدی به کوچ اجباری از خانههامان به حاشیههای دورتر رانده شدیم، اما تارانده نشدیم و بازگشتیم.
این بار هم تیرِ دشمن میهن را به سنگ میزنیم و تار از پودش میگسلانیم و تیرگی را در پای صبح روشن، قدمْقربانِ زندگیمان میکنیم؛ زندگیمان، ایرانمان».