مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
  • اینستاگرام
  • ارتباط با ما
  • درباره ما
  • 404
  • به زودی​
  • اقتصاد
  • تیتر یک
  • جامعه
  • جهان
  • سیاست
  • فرهنگ و هنر
  • گزارش و تحلیل
  • ورزش
  • چند رسانه ای
    • عکس
    • فیلم
  • یادداشت
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
  • اینستاگرام
  • ارتباط با ما
  • درباره ما
  • 404
  • به زودی​
  • اقتصاد
  • تیتر یک
  • جامعه
  • جهان
  • سیاست
  • فرهنگ و هنر
  • گزارش و تحلیل
  • ورزش
  • چند رسانه ای
    • عکس
    • فیلم
  • یادداشت
دکان‌هایی که چراغشان با انصاف روشن می‌ماند

دکان‌هایی که چراغشان با انصاف روشن می‌ماند

علی البرزی – اطلاعات آنلاین : اگر گذر شما هم به برخی از محله‌های قدیم تهران بیفتد، هنوز هم می‌توانید نشانه‌ هایی از کسبه هایی با صداقت و دکان‌ های پر نور و برکت را مشاهده کنید، مردانی که کار و...

کد خبر :39878 1404-06-10
چاپ
3 بازدیدها
0 نظر

علی البرزی – اطلاعات آنلاین : اگر گذر شما هم به برخی از محله‌های قدیم تهران بیفتد، هنوز هم می‌توانید نشانه‌ هایی از کسبه هایی با صداقت و دکان‌ های پر نور و برکت را مشاهده کنید، مردانی که کار و کاسبی را نه تنها راهی برای کسب در آمد، بلکه مدرسه‌ای برای یاد گرفتن اخلاق و انصاف می‌دانند.

نسل قدیم کاسب ها، از پیشخوان کوچک تا پشت شیشه‌ های دکان، هر مشتری را با احترام و صداقت می‌پذیرفت و هر کالا را با برکت، حساب و کتاب عرضه می‌کرد، این خاطره‌ها هنوز هم به ما یادآوری می‌کند که کاسبی خوب، فراتر از سود و کسب درآمد، هنر زندگی و رعایت حال و شرایط مردم است.

برای آشنایی با روش های خوب کاسب های قدیم و حال و هوای کاسبی در روزگار گذشته با حاج مصطفی سالار یکی از کاسب های قدیم تهران گپ و گفت کوتاهی داشته ایم، وی به باورهای زیبای کاسب های قدیم اشاره می کند و می گوید: «خدا کاسب های قدیمی را رحمت کند، اعتقاد داشتند اگر در کسب و کار پیمانه را کم بگذاری قحطی می‌شود، به همین خاطر همیشه سنگ ترازوی مغازه را بیشتر می‌گذاشتند و موقع گرفتن حق خود کمتر بر می‌داشتند.»

*شروع کار از شش سالگی

*حاج آقا! شما از چند سالگی وارد کسب‌ و کار شدید؟

پدرم مغازه بقالی داشت و من از شش سالگی مشغول شدم، کنار درس و مدرسه به پدر کمک می‌کردم، این روزها هم عهده‌دار کارهای مغازه هستم.

*آیا شش سالگی سن کمی برای کارکردن نبود؟

کار کردن همیشه سختی‌های خاص خود را دارد، یادم هست زمانی که شش ساله بودم، قدم به پیشخوان نمی‌رسیدم و نمی‌توانستم قیف‌های کاغذی بسازم، آن زمان کیسه‌ های پلاستیکی کمتر استفاده می‌شد و بیشتر اجناس در قیف‌های کاغذی به مشتری عرضه می شد، پدرم این موضوع را پیش‌بینی کرده بود و چهار پایه‌ای زیر پای من گذاشته بود تا بتوانم مشتری‌ها را جواب بدهم.

*با وجود مدرسه، چه ساعاتی به مغازه می‌ رفتید؟

زمان‌های اوقات فراغت و پیش از مدرسه را کنار پدرم می‌گذراندم و بعدازظهرها هم با همان ذوق و شوق به مغازه می‌آمدم تا کاسبی را یاد بگیرم.

*نصیحت‌های پدر و درس‌های کاسب‌داری

*پدرتان چه توصیه‌هایی داشت که هنوز به یاد دارید؟

در نزدیکی مغازه دو دبستان بود و بسیاری از دانش‌آموزان مشتری ما بودند، پدرم همیشه می‌گفت: مواظب باش این بچه‌ها کلاه سرت نگذارند! آن زمان نمی‌دانستم بچه‌ها چه کاری می‌توانند انجام دهند، اما پدرم بهم توضیح داد که اگر بچه‌ای یک جنس یک‌ قرانی خرید اما دو زار پرداخت کرد و رفت، تو یک قرانش را ندادی، کلاه سرت رفته است.

بعد از بچه‌ها، پدرم تأکید داشت که با پیرمردها و پیرزن‌ ها و افراد روستایی هم با انصاف رفتار کنم، همیشه می‌گفت: «این‌ها عیال‌الله هستند و اگر خودشان متوجه نشوند، خداوند ناظر است و از حقشان دفاع می‌کند.»

*بیشتر بخوانید : این حال خوش را بازار نیاز دارد

*درباره سود اجناس چه توصیه‌ای داشت؟

هم پدرم و هم کاسب های قدیم به این موضوع اعتقاد داشتنند که سود کالا نباید خیلی بالاتر از عرف باشد، چه اجناسی که مصرف روزانه دارند، چه کالاهایی که بیشتر در مغازه می‌مانند، انصاف و حلال بودن سود، برکت زندگی را تضمین می‌کند، کاسب های قدیم اعتقاد داشتند که باید حق پیمانه را ادا کرد، خدا کاسب های قدیمی را رحمت کند, اعتقاد داشتند اگر در کسب و کار پیمانه را کم بگذاری قحطی می‌شود، به همین خاطر همیشه سنگ ترازوی مغازه را بیشتر می‌گذاشتند و موقع گرفتن حق خود کمتر بر می‌داشتند.

*تجربه‌های شخصی و درس انصاف

*همیشه به توصیه‌های پدرتان پایبند بودید؟

یکبار وسوسه شدم و تخم‌مرغ‌ها را شانه‌ای پنج تومان و پنج ریال فروختم، فروش خوب بود، اما گوشه دستمالم به تخم‌مرغ‌ها گیر کرد و دو شانه ریخت و شکست، زمانی که پدرم آمد، گفت: مصطفی، تخم‌ مرغ گران فروختی! کاسبی آداب و حساب و کتاب دارد و کسب روزی حلال، بر همه زندگی اثر می‌گذارد.

*به نظر شما کاسب ایده‌آل کیست؟

یک کاسب ایده‌آل کسی است که راه و رسم الهی را سر مشق خود قرار دهد، با مشتری چنان رفتار کند که انتظار دارد دیگر کاسب ها با خانواده‌اش رفتار کنند، روزی پاک، متضمن آینده خانواده است و شخصی که برای کسب درآمد حلال تلاش می‌کند، مورد عنایت خداوند قرار می‌گیرد.

روزی پاک و کسب درآمد حلال و با برکت، فرزند صالح و خلفی برای انسان به ارمغان می‌آورد، افرادی که با رندی و کلاهبرداری مال جمع می‌کنند، ممکن است در ظاهر سود کنند، اما فرزندانشان صدها برابر آن سود را به باد می‌دهند.

* حاج آقا! در قدیم ارتباط بین کاسب‌ها چگونه بود، رقابت یا رفاقت؟

در گذشته رقابت معنی امروزی را نداشت، بیشتر رفاقت بود، اگر جنسی در مغازه من تمام شده بود، مشتری را به مغازه همسایه می‌فرستادیم، باور داشتیم که برکت دست خداست، نه در حسادت و چشم‌ و هم‌ چشمی.

در روزگار گذشته کاسب‌ها زمانی که با یاد خدا کرکره مغازه را بالا می داند یکی از باور های قشنگ ریختن آب و شستن جلوی درب مغازه ها بود، چرا که اعتقاد داشتند آب باعث روشنایی و برکت و به‌ عنوان نمادی از پاکیزگی روح و جسم در ابتدای صبح برای آغاز کاسبی در روز است، اعتقاد داشتند که با این عمل کسب‌ و کارشان رونق می‌گیرد.

* در کاسبی‌های قدیم، حساب‌ و کتاب چگونه انجام می‌شد؟

ما دفترچه‌هایی داشتیم که اسم مشتری در آن نوشته می‌شد، بسیاری از افراد نسیه می‌خریدند و ما بدون هیچ‌گونه وثیقه یا سندی اعتماد می‌کردیم، آخر ماه یا آخر برداشت، مشتری می‌آمد و حساب را صاف می‌کرد، همین اعتماد متقابل، سرمایه اصلی کاسب بود.

* به نظر شما چرا دکان‌ های قدیمی و کاسب های آن اینقدر مورد احترام مردم بودند؟

چون کاسب‌ها علاوه بر فروش جنس، مرام و معرفت می‌فروختند، گاهی مشتری پول کم داشت، کاسب جنس را به وی می‌داد و می‌گفت: وقتی داشتی بیا حساب کن، همین صداقت و بزرگواری باعث شده بود مردم به دکان به چشم یک پناهگاه نگاه کنند، نه تنها محل خرید و فروش.

* آقای سالار! در آن روزگار زمانی که  اجناس گران و  اوضاع اقتصادی چندان مناسب نبود، مردم و کاسب‌ها چه رفتاری با هم داشتند؟

یادم هست در برخی سال‌هایی که قیمت‌ ها بالا می‌رفت و دخل‌ و خرج همه سخت شده بود، مشتری‌ها کمتر چانه می‌زدند و بیشتر قدر کاسب را می‌دانستند، از آن طرف، کاسب‌ها هم تلاش می‌کردند جنس را با همان انصاف قدیم بدهند، همه باور داشتند که اگر هوای همدیگر را داشته باشند، خدا خودش روزی را می‌رساند و هیچ‌کس بی‌ نصیب نمی‌ ماند.

اخبار مرتبط

دکان‌هایی که چراغشان با انصاف روشن می‌ماند
واکسن آنفلوآنزا رایگان شد؛ نام گروه‌های مشمول را...
وزیر نیرو راه‌حل مشکل آب سه میلیون تهرانی...
شرایط خطرناک در تهران؛ مردم مراقب باشند
شرایط خطرناک در تهران؛ مردم مراقب باشند
تاریخ دقیق طوفان و گردخاک شدید در استان‌های...
چگونه از بوی بد دهان خلاص شویم؟
مهر امسال چقدر خرج روی دست والدین می‌گذارد؟
این نکات مهم برای خرید عینک آفتابی را...
تهران تاکسی‌های بابک زنجانی را پس فرستاد

بدون نظر! اولین نفر باشید

    دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    آخرین اخبار ایران

    جزئیات نامه مشترک وزرای خارجه ایران، روسیه و...
    ویدیو| سلام نظامی بازیکنان تیم ملی فوتبال
    زلزله افغانستان ۲۰۲۵: بیش از ۸۰۰ کشته و...
    شجریان در میدان آزادی کنسرت رایگان برگزار می‌کند
    جنگ‌ آبی و قرمز به تاجیکستان کشیده شد...
    پزشکیان خواستار اقدام عملی سازمان ملل در قبال...
    اتفاق جذاب برای رامین رضاییان +ویدیو
    اشتباه پرسپولیس داغ کری‌خوانی استقلالی‌ها را تازه کرد
    ویدیو| عجایب ورزشگاه میزبان تیم ملی فوتبال ایران...
    در اجلاس شانگهای چه گذشت؟

    ورزشی

    ویدیو| سلام نظامی بازیکنان تیم ملی فوتبال

    ویدیو| سلام نظامی بازیکنان تیم ملی فوتبال

    ویدیو| سلام نظامی بازیکنان تیم ملی فوتبال
    زلزله افغانستان ۲۰۲۵: بیش از ۸۰۰ کشته و...
    شجریان در میدان آزادی کنسرت رایگان برگزار می‌کند
    جنگ‌ آبی و قرمز به تاجیکستان کشیده شد...
    پزشکیان خواستار اقدام عملی سازمان ملل در قبال...
    اتفاق جذاب برای رامین رضاییان +ویدیو
    اشتباه پرسپولیس داغ کری‌خوانی استقلالی‌ها را تازه کرد
    مجله اطلاعات نیوز

    رسانه مردمی اطلاعات نیوز تمام سعی خود را میکند تا بتواند اخبار ایران و جهان را بصورت لحظه‌ای در اختیار کاربران قرار دهد.

    دسترسی سریع

    • اینستاگرام
    • ارتباط با ما
    • درباره ما
    • 404
    • به زودی​

    مجوز ها

    تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به رسانه اطلاعات نیوز است. بازنشر مطالب صرفا با اجازه کتبی مجاز است.
    طراحی و توسعه: سلی گروپ