خواستگارهایی که با یک «نه» قاتل میشوند!
روزنامه سازندگی در گزارشی به این رفتار شوم پرداخته است که بخش هایی از آن در زیر می آید: خشونت علیه زنان پدیدهای تازه نیست؛ اما طی سالهای اخیر موارد تکاندهندهای از حمله به زنان و دخترانی که به...
روزنامه سازندگی در گزارشی به این رفتار شوم پرداخته است که بخش هایی از آن در زیر می آید:
خشونت علیه زنان پدیدهای تازه نیست؛ اما طی سالهای اخیر موارد تکاندهندهای از حمله به زنان و دخترانی که به خواست عاطفی یا ازدواج پاسخ «نه» دادهاند، افکار عمومی را جریحهدار کرده است . قتل دختر ۱۵ سالهای به نام «شیدا کاردگر» طی روزهای اخیر به دست خواستگار ناکام خود-تنها به دلیل مخالفت با ازدواج- نمونهای از چرخه ادامهدار این خشونتهاست. این رخدادهای تراژیک بار دیگر ضرورت واکاوی ریشههای فرهنگی، اجتماعی و قانونی خشونت علیه زنانی که خواستههای ناروای مردان را رد میکنند، یادآوری میکند.
آمنه بهرامی؛ آغازگر روایت یک بحران علنی شده
یکی از نخستین پروندههایی که این نوع خشونت را به صدر اخبار برد، ماجرای «آمنه بهرامی» در سال ۱۳۸۳ بود. آمنه، مهندس جوان الکترونیک پس از رد پیشنهاد ازدواج همکلاسی سابقش «مجید موحدی» با اسیدپاشی انتقامجویانه او مواجه شد و بینایی هر دو چشم خود را از دست داد. این حمله اسیدی ویرانگر نهتنها چهره و بینایی آمنه را نابود بلکه تا اعماق روح و روان او را زخمی کرد. آمنه طی چندین سال پیش ۱۷ عمل جراحی را تحمل کرد تا بخشی از سلامتی خود را بازیابد. دستگاه قضایی ایران برای او حق قصاص (مجازات متقابل) قائل شد تا بتواند همان بلا را بر سر ضارب بیاورد؛ اما در سال ۱۳۹۰ آمنه در اقدامی انسانی از این حق گذشت کرد و خواستار مجازات دیگری برای مجرم شد. پرونده آمنه بهرامی در رسانهها بازتاب گستردهای یافت و بسیاری را متوجه وخامت خشونتهایی کرد که در واکنش به «نه شنیدن» بر زنان روا داشته میشود. این پرونده همچنین بر خلأهای قانونی و ضرورت فرهنگسازی تأکید کرد؛ اینکه قوانین موجود، بازدارندگی کافی ندارند و باید در نگرش جامعه نسبت به حق انتخاب زنان تحول ایجاد شود.
تکرار الگوی انتقامجویی پس از شنیدن «نه»
«معصومه جلیلپور» در اسفند ۱۳۹۶ در تبریز، قربانی اسیدپاشی خواستگار سابقش شد که نتوانسته بود، خشم خود از رد پیشنهاد ازدواج را کنترل کند. اسید پاشیده شده بر گردن، صورت و بدن معصومه به آسیب شدید بینایی و جراحات عمیق منجر شد. مواردی از این دست- از اسیدپاشی گرفته تا قتل- نشان میدهد، مردان خشونتگری که «نه» میشنوند، الگویی تکراری را دنبال میکنند و برای انتقام، حیات و آینده زنان را نشانه میگیرند. پیامد چنین خشونتهایی تنها به آسیب جسمی محدود نمیشود. زنانی چون آمنه بهرامی و معصومه جلیلپور که از مهلکه جان به در بردهاند، اغلب تا پایان عمر با عوارض روانی مانند افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دستوپنجه نرم میکنند. به بیان دیگر، زخم روح ناشی از این انتقامجوییها گاهی عمیقتر از زخم جسم است. افزون بر اسیدپاشی و قتل، گاه تجاوز جنسی نیز بهعنوان شکلی از انتقام علیه زنانی که تسلیم خواسته مردان نمیشوند گزارش شده است. پروندهای معروف در تیر ۱۴۰۰ مربوط به زنی به نام «گلناز» است که پس از ازدواج، خواستگار قبلیاش دست به تعرض علیه او زد. گلناز تماسهای مکرر سیامک (خواستگار سابق) را بیپاسخ گذاشته بود. سیامک با تهدید به انتشار عکسها و فیلمهای شخصی گلناز، او را به خانهای کشاند و در غیاب همسرش با توسل به زور به وی تجاوز کرد. در ابتدا گلناز به دلیل ترس و فشار روانی سکوت کرد اما سرانجام شکایت نمود. گزارش پزشکی قانونی صحت تجاوز را تأیید کرد و شاهدان عینی، خشونت سیامک را علیه او شهادت دادند؛ در نهایت دادگاه کیفری تهران، سیامک را به اعدام محکوم کرد. این نمونه بار دیگر نشان داد که چرخه خشونت پس از شنیدن «نه» میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد و لزوماً به اسیدپاشی یا قتل محدود نیست.
ضرورت تحول فرهنگی و بازنگری قانونی
تداوم چرخه خشونت علیه زنانی که به خواست نامعقول «نه» میگویند، نشانگر مشکلی عمیق در بافت فرهنگی و ساختار قانونی جامعه است. از یک سو باید پذیرفت که زن مالک تصمیمهای خویش است و جواب رد او در مسائل عاطفی یا ازدواج، نه توهین به غیرت مرد که حق طبیعی او بر تعیین سرنوشت خویش است. این نیازمند تغییر نگرش در خانوادهها و آموزش پسران از کودکی است تا مفهوم احترام به اراده و استقلال زنان در ذهنها نهادینه شود. از سوی دیگر، قانونگذار باید با قاطعیت بیشتری در برابر خشونت جنسیتی بایستد. جرمانگاری مشخص انواع خشونت علیه زنان، تشدید مجازات اسیدپاشی و قتلهای ناموسی و ایجاد سازوکارهای حمایتی مانند خانههای امن و صدور قرارهای منع نزدیک شدن برای مزاحمان از جمله اقداماتی است که میتواند، بازدارندگی ایجاد کند. پرونده آمنه بهرامی بیش از ۲۰ سال پیش زنگ خطر را به صدا درآورد اما حوادث پیاپی تا امروز نشان میدهد اقدامات کافی در پاسخ به این هشدار انجام نشده است. وقت آن رسیده که نهادهای مسئول با الهام از فداکاریها و رنجهای قربانیانی چون آمنه، معصومه، رومینا، مونا، شیدا و صدها زن گمنام دیگر، گامهایی عملی برای شکستن چرخه خشونت بردارند. بدون تردید، تلفیق آموزش فرهنگی و اصلاح قانونی، میتواند به آیندهای بینجامد که در آن «نه گفتن» یک زن، بهانهای برای انتقامجویی مرگبار نباشد.