تکفیریها در راه قره باغ؟
به گزارش اطلاعات نیوز، در یکی از شگفتانگیزترین صحنههای سیاست منطقه، مردی که تا دیروز نامش با ترور و افراطگرایی گره خورده بود، با بدرقهی گارد تشریفاتی وارد باکو شد. نه برای محاکمه، بلکه برای...
به گزارش اطلاعات نیوز، در یکی از شگفتانگیزترین صحنههای سیاست منطقه، مردی که تا دیروز نامش با ترور و افراطگرایی گره خورده بود، با بدرقهی گارد تشریفاتی وارد باکو شد. نه برای محاکمه، بلکه برای استقبال رسمی! احمد شرع، ملقب به ابومحمد جولانی، حالا در نقشی تازه ظاهر شده؛ «مقام عالیرتبه» یک سرزمین پارهپاره. سفری که اگرچه روی کاغذ «دیپلماتیک» خوانده شد، اما در باطن، بیشتر شبیه دورهمی بازیگران نمایش مهندسیشدهی غربی-صهیونیستی بود تا تعامل بین دو دولت مستقل.
با ورود جولانی به فرودگاه حیدر علیاف همان باندی که پیشتر نیز میزبان نمایندگان تلآویو بوده است پرچمهایی برافراشته شد، گویی باید فراموش میکردند مهمان این مراسم، کسی است که تا دیروز در فهرست سیاه سازمانهای تروریستی قرار داشت. اما ظاهراً حافظهی برخی کشورها، وقتی پای «پروژههای مشترک» به میان میآید، به طرز معناداری کوتاهتر میشود.
در صف استقبال از جولانی، مقاماتی حاضر بودند که پیشتر نیز نقش تسهیلگر در پروژههای منطقهای آمریکا را ایفا کردهاند؛ از معاون نخستوزیر گرفته تا معاون وزیر خارجهی باکو، که به گرمی دستی به مردی دادند که دستش از خون مردم شام پاک نشده است.
این دیدار، نه فقط نمادی از «عادیسازی با نیروهای نیابتی»، که آینهای بود از همگرایی شتابزده بین برخی پایتختها با چهرههایی که هنوز بوی دود و باروت از نامشان بلند است. کسانی که در غبار جنگ نیابتی سوریه پرورش یافتند، حالا به جای محاکمه، به جای پاسخگویی، بر صندلی دیپلماتیک نشستهاند.
و پرسش اصلی اینجاست؛ آیا سفر جولانی به باکو، صرفاً یک دیدار رسمی بود، یا بخشی از طرحی تازه برای چینش دوباره مهرهها در شطرنج غرب آسیای ناامن؟ مهرههایی که دست در دست صهیونیستها و آمریکاییها، در حال اجرای پردهی بعدیاند… این بار نه در خفا، که در قاب دوربینها و زیر پرچمهای رسمی.
میدان تازهای برای بازیهای کهنه
ادعای گسترش همکاریهای «سیاسی، امنیتی و اقتصادی» میان دمشقِ جولانی و باکوی علیاف، در ظاهر شاید رنگ واقعگرایانه داشته باشد، اما در بطن خود بیش از آنکه نشانهای از دیپلماسی باشد، بوی لابیگری و تقسیم کار در زمین دشمنان سنتی ایران و محور مقاومت را میدهد. اینکه یک مهره قدیمی جنگ نیابتی، با لباسی تازه در آغوش یکی از نزدیکترین شرکای صهیونیسم قفقاز ظاهر میشود، خود گویای لایههای پنهانی است که رسانههای وابسته ترجیح میدهند فقط تا مرز تحلیلهای تزئینی به آن بپردازند.
جولانی با الهام علیاف، رئیسجمهوری که این روزها در کنار رژیم صهیونیستی و ترکیه برای بازتعریف نقشه ژئوپلیتیکی منطقه تلاش میکند، دیدار و گفتوگو کرد. موضوع گفتوگوها؟ طبق معمول «تحولات قفقاز» و «نقش ایران». همان واژههایی که هر جا ذکرشان میشود، بوی دخالت و مهار ایران از دل آن بیرون میزند.
تحلیلگرانی که این سفر را نشانهای از «دیپلماسی نوین» خواندهاند، گویا از یاد بردهاند که جولانی، نماینده دیپلماسی نیست؛ او محصول پروژهای امنیتی – اطلاعاتی است. و حالا همان پروژه، از خرابههای ادلب تا سالنهای مرمرین ریاست جمهوری باکو، به دنبال نقشآفرینی در مناطق مرزی ایران است. این بار نه با موشک و تفنگ، که با کتوشلوار و قرارداد.
نقش پررنگ «منابع غیررسمی» در تحلیل این سفر، خود نشانهای از پیچیدگی اهداف پشت پرده است. دیدارهای پشت درهای بسته، رایزنیهای امنیتی، و احتمالاً تجدید تعهداتی برای «مهار نفوذ ایران و روسیه» در شام، تنها بخشی از پازل این سفر است. پازلی که ترکیه، آمریکا، و رژیم صهیونیستی هر کدام گوشهای از آن را به دست گرفتهاند.
نیاز شدید «دولت شورشیان سوریه» به کمکهای مالی، بخشی دیگر از واقعیت ماجراست. و چه کسی بهتر از باکو، با دلارهای نفتی و سابقهای روشن در تأمین مالی پروژههای مشکوک منطقهای، برای این نوع از شراکت؟ قراردادهای نفتی و طرحهایی برای انتقال انرژی از دریای خزر، پوششی مناسب برای انتقال منابع مالی و پشتیبانی لجستیکی است؛ آن هم به گروهی که روزگاری دستانش آغشته به خون مردم سوریه بود و امروز در هیأت یک «سیاستمدار موقت» ظاهر شده.
در این میان، زمزمههایی از ارسال پیام به آنکارا شنیده میشود. ظاهراً جولانی، که تا همین چندی پیش تابع محض اردوغان بود، حالا سودای خروج از سایه آنکارا دارد. و الهام علیاف نیز، با خوشخدمتی به این مهره، بدش نمیآید برای ساعاتی در نقش بازیگردان جدید منطقه ظاهر شود. اما این نمایش، گرچه فعلاً زیر لبخندهای دیپلماتیک پنهان شده، دیر یا زود به تضاد منافع میان سه ضلع باکو – آنکارا – جولانی منجر خواهد شد؛ تضادی که اگرچه فعلاً زیر خاکستر است، اما آتشش دیرپاست.
تروریستها در پوشش کت و شلوار
سفر جولانی به باکو، اگرچه در رسانههای حامی غرب با عنوان «تعامل سیاسی» توصیف شد، اما در واقع پیام آشکاری برای تهران و مسکو بود؛ پیامی با بوی تحریک، و با سابقهای خونین. هنوز یک سال از زمانی که جولانی، فرمانده گروه تندرو تحریرالشام در ادلب بود، نگذشته است. او همان چهرهایست که ارتش روسیه و نیروهای مقاومت، در عملیاتهای متعددی، بهعنوان دشمن مستقیم با او درگیر بودند؛ از جمله در نبرد معروف ردعالعدوان که به سرنگونی نظام اسد و ظهور رژیم شورشیان انجامید.
اکنون، جولانی با ژست دیپلمات، نه در غارهای جبلالزاویه، که در سالنهای شیشهای باکو، به دنبال پروژههایی فراتر از شام است. نخستین حضور او در قفقاز، آن هم درست در میانهی تشدید تنشهای باکو و مسکو، از یک سناریوی خطرناک خبر میدهد: تلاش برای صدور بحران سوریه به دل قفقاز جنوبی. این حضور، زنگ خطر را برای تهران و مسکو به صدا درآورده؛ چرا که حضور دوباره تکفیریها در قالب پروژهای تازه، میتواند حوادث تلخ دهه گذشته را این بار در امتداد مرزهای شمال غربی ایران و جنوب روسیه تکرار کند.
بر اساس دادههای امنیتی، شمار زیادی از تندروهای آسیای مرکزی – ازبکها، تاجیکها، چچنها و داغستانیها – که روزی از طریق ترکیه به سوریه منتقل شدند، هنوز در خاک این کشور جنگزده سرگرداناند. حالا در گمانهزنیهای منطقهای، این نگرانی فزاینده مطرح است که جولانی، این مهره قدیمی ولی با نقشی نو، به دنبال انتقال بخشی از این نیروها به قرهباغ یا مناطق هممرز ایران باشد. منطقهای که به دلایل ژئوپلیتیکی، سالهاست در تیررس برنامهریزیهای امنیتی و قومی قرار دارد.
اگر این سناریو واقعیت یابد، دو پیام از دل آن بیرون میآید؛ نخست آنکه جولانی قصد دارد از تندروهایی که حاضر نیستند نسخه «کراواتی» او را بپذیرند، خلاص شود؛ همانهایی که هنوز رویای خلافت دارند و از عادیسازی با تلآویو و الگوهای سکولار باکو نفرت دارند، دوم اینکه با خروج این نیروهای ناهمخوان از سوریه، دولت تازهکار جولانی از یکی از سنگینترین بارهای نظامی و اجتماعی خود رها میشود؛ تحولی که میتواند در کوتاهمدت او را در قدرت تثبیت کند، اما در بلندمدت، امنیت منطقه را به سمت پرتگاهی تازه سوق خواهد داد.
چنین اقداماتی، در صورت تحقق، نه تنها امنیت ملی ایران و ثبات مرزی روسیه را هدف خواهد گرفت، بلکه برای تمام کشورهای همسایه، از گرجستان تا ارمنستان میتواند زنگ خطری جدی تلقی شود. چرا که یکبار دیگر، شبکهای از نیروهای آموزشدیده در جبهههای تکفیری، با پاسپورتهای آسیای مرکزی و قفقازی، ممکن است در منطقهای ظاهر شوند که بیش از هر زمان دیگری نیاز به ثبات دارد، نه بازیهای نیابتی.
محور دمشق باکو استانبول برای مهار ایران شکل گرفته است |
مهدی سیف تبریزی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: بدون تردید سفر اخیر با پوششی چون توسعه صادرات گاز آذربایجان صورت گرفت، اما در واقعیت، هدف اصلی ایجاد زمینههایی برای میانجیگری میان سوریه و رژیم صهیونیستی بود. به نظر میرسد این اتفاق نیز تا حدی رخ داده است.
وی افزود: در سالهای گذشته نیز شاهد بودیم که باکو در نقش میانجی میان اسرائیل و برخی کشورهای منطقه ظاهر شد و زمینه نزدیکی منافع طرفین را فراهم کرد. در این سفر نیز اتفاقی مشابه افتاد، چرا که نمایندگان سوریه و اسرائیل در باکو حضور داشتند و دیدارهایی میان آنها صورت گرفت.
این کارشناس مسائل قفقاز تصریح کرد: قطعاً کشورهای باکو، ترکیه و سوریه منافع مشترکی را دنبال میکنند. نباید از نقش ترکیه غافل شد؛ هرچند ترکیه در ظاهر سیاستهایی ضداسرائیلی اتخاذ میکند تا افکار عمومی مردم مسلمان خود را جذب کند، اما در باطن یکی از گستردهترین روابط را با رژیم صهیونیستی دارد.
تبریزی ادامه داد: محور جدیدی که میان آذربایجان، ترکیه، سوریه و اسرائیل در حال شکلگیری است، بهطور مشخص با هدف مهار و تضعیف منطقهای ایران طراحی شده است. در آینده، اقدامات خصمانه بیشتری از سوی این محور علیه ایران خواهیم دید، همانگونه که در جنگ گذشته نیز اسنادی وجود دارد که نشان میدهد حملاتی از طریق خاک آذربایجان به ایران انجام شده است.
وی عنوان کرد: حتی تیمهایی از نیروهای فکری و عملیاتی که سالها پیش در آذربایجان مستقر شده بودند، برای حمله به ایران آماده شده بودند و احتمال حملات جدیدی از این مسیر همچنان وجود دارد.
این کارشناس مسائل قفقاز خاطرنشان کرد: یکی از محورهای گفتوگوی ترامپ با گروه جولانی این بود که پس از خروج نیروهای آنها از سوریه، قرار است به کجا منتقل شوند. در سالهای گذشته دیدیم بخشی از نیروهای تکفیری توسط ترکیه به مناطق آزادشده در جنگ قرهباغ منتقل شدند، آموزش دیدند و سپس دوباره به سوریه بازگشتند تا با دولت اسد مقابله کنند.
تبریزی گفت: این مراودات همچنان ادامه دارد و ترکیه نقش واسطه را ایفا میکند. نیروهای آموزشدیده توسط ترکیه به آذربایجان منتقل شدهاند و مناطق اشغالشده در قرهباغ با حضور این نیروها پر شده است. این نیروها در نزدیکی مرز ایران مستقر شدهاند و به نظر میرسد از مدتها پیش، برنامههایی برای ناامنسازی مرزهای ایران در جریان بوده است. این محور با هدف انجام عملیاتهای بعدی رژیم صهیونیستی علیه ایران شکل گرفته است.