تحولات سوریه به نفع کیست؟
خبرگزاری ایمنا، بحران سوریه، اگرچه آتش میدانیاش فروکش کرده، اما خاکستر آن هنوز گرم است و بازیگران بسیاری، همچنان دست در آن دارند. از میان تمام طراحان این شطرنج خونین، رد پای رژیمی پیداست که هر جا...
خبرگزاری ایمنا، بحران سوریه، اگرچه آتش میدانیاش فروکش کرده، اما خاکستر آن هنوز گرم است و بازیگران بسیاری، همچنان دست در آن دارند. از میان تمام طراحان این شطرنج خونین، رد پای رژیمی پیداست که هر جا بوی آشوب و ناامنی میآید، بیدرنگ خود را به آن میرساند؛ رژیمی که نه برای دفاع، که برای تداوم سلطه و واهمه از آیندهای بیجُرم، دیوارهای بیثباتی را در اطراف خود بالا میکشد.
در دل این معادله چندوجهی، سایه رژیم صهیونیستی بر آسمان سوریه سنگینی میکند؛ حضوری که نه رسمی است، نه غایب؛ بلکه چیزی میان دخالت و ترس. آنها در برابر همسایه شمالیشان، نه تنها به دنبال حذف تهدید، که خواهان نابودی امکان مقاومتاند؛ چرا که میدانند سوریه آرام، خواب تلآویو را آشفته میکند.
برای فهم دقیقتر لایههای پنهان این حضور، پای صحبت محمدعلی حسننیا، کارشناس مسائل سوریه نشستیم؛ تا از خلال گفتههای او، افق تیرهی طرحهای صهیونیستی در همسایگی سوریه را بهتر درک کنیم.
ایمنا: چرا رژیم صهیونیستی سیاست ایجاد منطقه حائل در اطراف خود را بهویژه در سوریه دنبال میکند و چگونه تحولات در سوریه به ویژه پس از سقوط دولت بشار اسد، این تلاشها را تشدید کرده است؟
حسن نیا: رژیم صهیونیستی همواره در پی ایجاد منطقهای حائل برای حضور نظامی و سیاسی در اطراف خود برای حفظ امنیت و کاهش تهدیدها بوده است. سوریه یکی از اضلاع و کانونهای اصلی این تلاشهاست، به ویژه از دوران حافظ اسد که با انجام چهار تا پنج جنگ، همواره تهدیدی برای اسرائیل محسوب میشد، تا جایی که پس از سقوط دولت بشار اسد، رژیم صهیونیستی به سرعت به تخریب تأسیسات نظامی، تسلیحات شیمیایی و مواضع پدافندی در سوریه روی آورد تا هرگونه تهدید بالقوهای را از بین ببرد.
نکته اساسی در این میان، بازی نفوذ در سوریه است که در حال حاضر میان ترکیه و رژیم صهیونیستی جریان دارد و این دو برای تعیین حوزه نفوذ خود رقابت میکنند. نظام فعلی سوریه به لحاظ امنیتی و نظامی به ترکیه وابسته است و آنکارا چند بار تلاش کرد پس از عقبنشینی ایران و روسیه، در مناطق مختلف سوریه حضور نظامی مستمر داشته باشد؛ نمونهای از این اقدامات، قصد ترکیه برای استقرار در فرودگاه تیفور بود که اسرائیل با حملات هوایی مانع آن شد.
در حقیقت، رژیم صهیونیستی خواهان خلع سلاح کامل سوریه است به گونهای که ارتش این کشور هیچ تهدیدی علیه امنیت اسرائیل نداشته باشد، مشابه سیاستی که در قبال حزبالله لبنان و گروههای مسلح غزه دنبال میکند. هدف رژیم صهیونیستی، غیرفعال کردن هر نیروی نظامی مؤثر در استانهای جنوبی سوریه مانند سویدا، درعا و قنیطره است تا امنیت منطقه اشغالی جولان را تضمین کند.
در این چارچوب، سران رژیم صهیونی تلاش کردند در ابتدا با جولانی (احمدالشرع)، به توافق برسند اما سپس پا را فراتر گذاشته و برخلاف نظر برخی طرفهای بینالمللی، به ویژه آمریکا، ضربهای سنگین به جولانی زدند تا او را نسبت به هر گونه تحرک فراتر از خط قرمزهای تعیینشده هشدار دهند.
از نظر منظومه فکری، گروههای جهادی تحت رهبری ابومحمد جولانی شامل اخوانیها، سلفیها و وهابیها هستند. این گروهها هرچند ممکن است ارتباطاتی با سرویسهای خارجی داشته باشند، اما دشمنی اصلی اخوانیها و سلفیها با اسرائیل پابرجاست و نباید آنها را صرفاً در دایره نفوذ اسرائیل به شمار آورد؛ بنابراین این گروهها برای اسرائیل تهدید محسوب میشوند.
این تهدید هنوز بالقوه است و تبدیل به واقعیت نشده است. به همین دلیل، صهیونیستها خواستار آن شدند که منطقه جولان سوریه و استانهای جنوبی سوریه شامل سویدا، درعا و قنیطره کاملاً غیرنظامی شوند و هیچ نیروی نظامی در آنها مستقر نشود تا خطری برای جولان اشغالی سوریه ایجاد نشود. از این رو ابتدا رژیم صهیونیستی در پی توافق با جولانی بود؛ اما بعد پا را فراتر گذاشت و برخلاف نظر آمریکاییها که ترجیح میدادند مذاکرات ادامه داشته باشد، تصمیم گرفت ضربهای به جولانی وارد کند تا نشان دهد از این حد هم نباید عبور کند.
البته این موضوع سابقه تاریخی دارد. منطقه جنوب سوریه، به ویژه استان درعا، زمانی تحت کنترل لشکر پنجم سوریه بود که از مخالفان به شمار میرفتند. پس از آن، روسیه در این ناحیه حضور یافت و ایران نیز فعالیتهایی با تشکیل لشکر امام حسین (ع) انجام داد که این منطقه را به حوزه نفوذ مشترک روسیه و ایران تبدیل کرد. رژیم صهیونیستی بارها به این مناطق محور مقاومت حمله کرده و بهویژه استان سویدا را خط قرمزی برای خود میداند.
ایمنا: در این میان، به چه دلیل رژیم صهیونیستی از دروزیهای سوریه حمایت میکند؟
حسن نیا: دروزیها در سوریه اقلیت ۷۰۰ هزار تا یک میلیون نفری هستند که منافع خود را به گروهها و نیروهای مختلف گره زدهاند. در لبنان نیز دروزیها، از جمله کمال جنبلاط و فرزندش ولید جنبلاط، سیاستی تاکتیکی پیش گرفتهاند که برای حفظ بقا با هرکسی پیمان ببندند. این حمایتها راهبردی نیست، بلکه تاکتیکی است. آنها در مقابل جولانی و نیروهای اهل سنت با گرایشهای سلفی، اخوانی و وهابی قرار دارند که علیه علویان، کردها و مسیحیان فعالیت دارند و قصد دارند آنها را سرکوب کنند. به همین دلیل دروزیها با رژیم صهیونیستی پیمان تاکتیکی بستهاند و از حمایت آن بهرهمند میشوند. این پیمان دو لبه دارد و آنها بهگونهای عمل میکنند که مکمل یکدیگرند؛ اسرائیل از آنها بهرهبرداری میکند و دروزیها نیز بهعنوان پرچم و حافظ امنیت اسرائیل عمل میکنند.
ایمنا: آیا رژیم صهیونیستی در جنوب سوریه به دنبال تثبیت اشغالگری است یا قصد ایجاد کمربند حائل کردها یا دروزیها را دارد؟
حسن نیا: در حال حاضر، رژیم صهیونیستی در کوتاهمدت با حضور فیزیکی و غیر فیزیکی؛ یعنی اعزام نیروی زمینی، پشتیبانی هوایی، جاسوسی یا اقدامات امنیت؛ در مناطق مختلف سوریه حضور مییابد. در لبنان وارد شده و چند پایگاه برپا کرده، در سوریه نزدیک ۱۴ پایگاه نظامی ایجاد کرده و بلندیهای هرمون را تصرف کرده است؛ همچنین در غزه حدود ۷۵ درصد منطقه را تحت اشغال دارد. هدف اصلی اسرائیل تثبیت موقعیت خود و ایجاد کمربند حفاظتی در اطراف خود است تا از هرگونه مقاومتی، چه اهل سنت، چه شیعه، ایران یا ترکیه، که به تهدید امنیتی تبدیل شود، جلوگیری کند و این مناطق را پاکسازی کند.
پس از تثبیت موقعیت، رژیم صهیونیستی به سمت تحقق اهداف راهبردی بلندمدت خود در منطقه حرکت میکند. راهبرد اصلی رژیم صهیونی این است که اگر نتواند کشورهای منطقه را تجزیه کند؛ که بهراحتی هم ممکن نیست؛ بر اختلافها و رگههای قومی و طائفهای موجود تمرکز کند. از جمله این رگهها، کردستان عراق، کردستان سوریه، کردستان ترکیه، و اقلیتهایی مانند دروزیها در لبنان و سوریه است. اسرائیل تلاش میکند این اختلافات را فعال کرده و با این گروهها پیمان ببندد.
بالاخره، رژیم صهیونیستی از دیرباز با برخی گروههای کرد و دروزی روابط نزدیکی داشته و این ارتباطات را به ابزاری برای تحقق اهداف بلندمدت خود در منطقه تبدیل کرده است. یکی از این اهداف، ایجاد یک کریدور ارتباطی از جولان تا سویدا و مناطق شرقی سوریه تحت کنترل آمریکا است. این مسیر میتواند از کنار مرزهای عراق و اردن عبور کرده و به مناطق حس که و قامشلی برسد و در نهایت به موصل متصل شود. هدف اصلی ساخت یک جاده فیزیکی نیست، بلکه ایجاد پیوستگی میان گروههای همسو در این مناطق است، مشابه مفهوم «هلال شیعی» یا «محور مقاومت» که به جای مسیر مشخص، بر حضور نیروهای وفادار در چند کشور متکی بود.
بنابراین، رژیم صهیونیستی در راهبرد بلندمدت خود به دنبال نفوذ در منطقه است، اگرچه تحقق این هدف بسیار دشوار است. کردها که اخیراً اعلام خلع سلاح کردهاند، عملاً هنوز سلاحهای خود را زمین نگذاشتهاند. همچنین کردستان عراق علاوه بر روابط خوب با اسرائیل، روابط بسیار مناسبی با ترکیه نیز دارد. بنابراین هدف رژیم صهیونیستی ایجاد یک مسیر فیزیکی مشخص نیست، بلکه تمرکز بر گسترش نفوذ در منطقه غرب آسیا است؛ جایی که حضور فیزیکی گسترده کمتر دیده میشود اما حوزه نفوذ کشورها و رژیمها در حال افزایش است. پس از خروج ایران از سوریه و سقوط بشار اسد، اکنون رقابت برای نفوذ میان ترکیه و رژیم صهیونی در این کشور شکل گرفته است و آینده این رقابت نفوذ به نوعی جنگ نفوذ تبدیل خواهد شد.
ایمنا: تحولات سوریه و برنامههای رژیم صهیونیستی در این کشور، تا چه میزان تهدیدی جدی برای ایران محسوب میشود و آیا سناریوی تجزیه سوریه میتواند امنیت ایران را نیز به مخاطره بیندازد؟
حسن نیا: در میان صهیونیستها راهبردی موسوم به «حلقه آتش» مطرح بود که بر اساس آن، ایران و سپاه قدس با ابتکار سردار سلیمانی، حلقهای از تهدیدها و مخاطرات را حول اسرائیل در لبنان، سوریه و غزه ایجاد کرد. اما اکنون، غزه تا حد زیادی از این حلقه خارج شده و حزبالله لبنان نیز نزدیک به ۸۰ تا ۹۰ درصد از این مسیر فاصله گرفته است. نظام سوریه نیز به شدت تضعیف شده و عملاً کنترل خود را از دست داده است. بنابراین، در کوتاهمدت و حداقل طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده، با سیاستهای حکومت کنونی سوریه، احیای مجدد این حلقه آتش در سوریه بعید به نظر میرسد.
به همین دلیل، ایران تقریباً آن حلقه آتش و قدرت سابق خود که حول محور مقاومت در سوریه وجود داشت، را از دست داده است. همچنین تابوی جنگ مستقیم میان ایران و رژیم صهیونی شکسته شده و این رقابت به شکل جدیدی پیش میرود. بنابراین نمیتوان همان راهبرد قدیمی را مبنا قرار داد و گفت تحولات سوریه همچنان برای ایران تأثیرگذاری قابلتوجهی دارد. ورود مستقیم رژیم صهیونیستی به برخی بخشهای سوریه و تهدید آن مناطق برای ایران، اکنون به مراتب کمتر شده است و نظم و ساختار قبلی منطقهای که پایه این راهبرد بود، دیگر وجود ندارد.
اکنون جنگ مستقیم بین ایران و رژیم صهیونیستی رخ داده و به همین دلیل باید مفهوم «منطقه خاکستری»، «گذار» و «حلقه آتش» را کنار گذاشت و گفت آن راهبرد پایان یافته است. اکنون تنشها و درگیریهای ترکیه و رژیم صهیونی در سوریه به نفع ایران است. زیرا ایران در منطقه دو رقیب اصلی دارد که یکی دشمن منطقهای به نام اسرائیل است و دیگری رقیب منطقهای به نام ترکیه میباشد. اگر این دو در سوریه با هم درگیر شوند یا تنشهای حتی فیزیکی بین آنها افزایش یابد، فاصله و حائل عراق باعث میشود این درگیریها به ضرر ایران نباشد بلکه به نفع ما تمام شود.
افزایش تنشها در سوریه میتواند رژیم صهیونیستی را زمینگیر کند و نفوذ منطقهای ترکیه را نیز محدود نماید. بنابراین، راهبرد قدیمی پایان یافته و راهبرد جدیدی شکل گرفته که بر درگیری آشکار و منطقهای تأکید دارد. به همین دلیل، حالا تنشها در سوریه به نفع ایران است و میتواند سطح درگیری مستقیم ما را با رژیم صهیونی کاهش دهد.