بینان، بیصدا، بیگناه – ایمنا
به گزارش اطلاعات نیوز، قحطی را باید تازهترین اسم رمز عملیات نظامی اسرائیل در غزه دانست؛ عملیاتی بی سوت و انفجار، اما با آمار تلفات بسیار بیشتر از بمبارانها. یک سال و نیم است که صهیونیستها اسلحه را...
به گزارش اطلاعات نیوز، قحطی را باید تازهترین اسم رمز عملیات نظامی اسرائیل در غزه دانست؛ عملیاتی بی سوت و انفجار، اما با آمار تلفات بسیار بیشتر از بمبارانها. یک سال و نیم است که صهیونیستها اسلحه را کنار نگذاشتهاند، فقط شکلش را عوض کردهاند. حالا به جای پهپاد و موشک، با نان خشک و آب عدس، به سراغ مردم آمدهاند.
بیش از نود درصد مردم غزه، دیگر چیزی به نام «سفره» نمیشناسند. وعدههای غذاییشان محدود شده به یکبار در روز، آنهم اگر خوششانس باشند. نان خشک اگر گیر بیاید، جشن است. آب عدس؟ معجزه است. این وضعیت، نه خطای انسانی است و نه اشتباه در زنجیره تأمین؛ این یک استراتژی جنگی است، با امضای ستاره داوود.
صهیونیستها حالا با خراب کردن کامل نوار غزه و چرخاندن پیچ محاصره غذایی، دست بر گلوی دو میلیون فلسطینی گذاشتهاند و فشار میدهند. هدف مشخص است: «یا بمیرید، یا بروید.» این همان چیزی است که در سخنرانیها گفتند.
در این طرحِ مرگِ بی گلوله، مصر و اردن هم فقط تماشاگر نیستند؛ آنها با نوار غزه هممرزند، و با رژیم صهیونیستی همراه. گذرگاهها را بستهاند، چشمها را هم. و انگار هیچکس نمیپرسد: آیا از خاکستر هولوکاست، اجازهی برپایی نسلکشی دیگری صادر شده؟
محاصره دوم، دقیق و بیرحمانه، از دومین روز ماه مارس کلید خورد؛ پنج ماه گذشته و صهیونیستها هنوز راه نان را بستهاند. نه نان، که امید را. آنها گذاشتند بمباران کمی عقب برود، تا نوبت جنگی دیگر برسد: جنگ علیه معدهها.
بر اساس گزارش الجزیره، بیش از ۸۰ درصد نانواییهای غزه تعطیل شدهاند. اما نه فقط به خاطر نبود گندم، بلکه چون سوختی نیست که شعلهای روشن شود. در روزگار محاصره، بنزین از نان هم گرانتر شده. قیمت هر کیلو آرد به ۲۰ دلار رسیده؛ رقمی که حتی تصورش برای یک ساکن رفاهزده تلآویو هم شوکآور است، چه برسد به کودکی که به جای اسباببازی، با قوطی خالی کنسرو بازی میکند.
سازمانهای بینالمللی هشدار دادهاند: بیش از ۵۰۰ هزار نفر در غزه در آستانه قحطی مطلقاند. و این تنها آمار نیست، این یعنی نیممیلیون نفس، با مرگ فاصلهای به اندازه یک قاشق غذا دارند.
وقتی آب جوش، جای شیرخشک را میگیرد
اما فاجعه، در چشمان کودکانی است که تازه به دنیا آمدهاند. برای نوزادان غزه، شیر خشک افسانهای دور از دسترس است. پرستاران درماندهاند. حالا به جای شیر، به کودکان آب جوش میدهند؛ و نام این را مراقبت گذاشتهاند. سازمان جهانی بهداشت میگوید: از هر سه کودک غزه، یکی دچار سوءتغذیه است. اما حقیقت، از این آمار هم تلختر است. خانوادهها با یک وعده غذا در روز زندهاند؛ وعدهای که اغلب فقط عدس پخته یا نان خشک است.
برای فهم این جنایت، نیازی به رجوع به اسناد و آمار نیست. کافی است چشم باز کنی و ببینی: صورتهای رنگپریده، چشمهای گودرفته، دستهای لرزان. کافی است گوش بدهی به فریادهای خاموش مادران فلسطینی که دیگر نه امیدی به اسرائیل دارند، نه اعتمادی به سکوت اعراب.
جسم لرزان کودکی چهار ساله را ببین که نیمی از عمرش در آتش جنگ سوخته، و حالا در آغوش مادرش به وزن یک پر رسیده است. یحیی چهار ماهه را به خاطر بیاور که دیگر شیر نخورد، چون مرگ از سوءتغذیه زودتر به او رسید. صدای بغضآلود دخترکی را بشنو که تنها خواستهاش در این جهان، “غذا”ست. اینها دیگر «آمار» نیستند، اینها سطرهای زندهی یک جنایتاند.
برای فهم آنچه در غزه میگذرد، نیازی به خواندن نیست. فقط کافی است نگاه کنی. جنایت، حالا تصویری شده، واضح، بیپرده، با صدای گریه.
سکوت زنگزده در فارسیزبانان
از وقتی محاصره غذایی نوار غزه تنگتر شد، صدای اعتراض در خیابانهای جهان دوباره طنین انداخت. در برلین، دانشجویان نه با پرچم فلسطین، که با وجدانشان به خیابان آمدند و علیه نسلکشی فریاد زدند. آنها خواهان اقدام فوری شدند؛ اقدامی برای توقف استفاده از گرسنگی بهعنوان سلاح جنگی. در مونترال کانادا، استرالیا و دهها نقطه دیگر، شعارها شبیه هم بود: «غذا، نه سلاح!» و «کودک، نه هدف!»
اما در فرانسه، که همیشه با کلاه فرهنگیاش فخر میفروشد، تجمع حامیان غزه با خشونت پلیس خاموش شد؛ پلیسی که ظاهراً چشم دارد، اما نمیبیند؛ گوش دارد، اما نمیشنود؛ دست دارد، اما برای زدن است، نه نجات.
گلوله یا گرسنگی؟ مسئله این است!
در نوار غزه، دیگر مرگ انتخابی شده است. یا باید زیر بمباران جان بدهی، یا با شکم گرسنه، آرام و بیصدا تمام شوی. اینجا، جایی برای زنده ماندن نیست. فلسطینیها در صف غذا ایستادهاند، اما گلوله به صفشان رحم نمیکند.
صبح شنبه، ۱۹ جولای، خان یونس بیدار نشد، لرزید. در جریان تازهترین موج تجاوز رژیم صهیونیستی، نزدیک به ۷۰ نفر شهید شدند؛ ۳۶ نفر از آنها در مراکز توزیع غذا. همانجا که دستهای کوچک کودکان و پاهای خسته زنان، دنبال نان خشک میگشت. اما اسرائیل نشان داده که حتی نان هم دشمنش است، اگر در دستان فلسطینی باشد.
صد نفر مجروح شدند، و اینها جدای از ۳۵۶ نفری هستند که از زمان آغاز محاصره غذایی، جان خود را از دست دادهاند. این دیگر قحطی نیست، این طراحی است؛ مرگ با جدول زمانبندی و مختصات دقیق، حمله به مراکز توزیع غذا یعنی تیر خلاص به وجدان بشری، یعنی اعلام رسمی جنایت جنگی.
در منطق ارتش اسرائیل، صف توزیع غذا هم تهدید امنیتی است. چون آنجا خبری از موشک نیست، خبری از سنگ هم نیست. فقط آدمهایی هستند که میخواهند زنده بمانند. همین کافیست تا هدف شوند.
در غزه، زندگی جرم است و بقا، نوعی تمرد.
خبرنگاران فلسطینی، چشمهای بی سانسور ما هستند. آنها با جانشان، روایتی را ثبت میکنند که رسانههای غربی سانسور میکنند. وائل حمدان، خبرنگار فلسطینی، در توییتی نوشت: «اگر ظرف ۴۸ ساعت آینده، غذا، آب و دارو به غزه نرسد، قتلعامی بیسابقه رخ خواهد داد.» و بعد، در جملهای که از هماکنون باید در تاریخ ثبت شود، گفت: «اگر کمک نرسد، ترجیح میدهم با بمباران کشته شوم تا از گرسنگی. اگر این آخرین پیام من است، بدانید که ما را عمداً از گرسنگی میکشند. ما را نجات دهید.»
دوربین زنده، چشم گرسنه را ثبت کرد
انس شریف، خبرنگار دیگر فلسطینی، در میانهی گزارش زنده برای الجزیره، هنوز جملهاش تمام نشده بود که صحنه، روایتش را تأیید کرد: پیرزنی مقابل بیمارستان «شفا»، از شدت ضعف و گرسنگی بر زمین افتاد. آن هم درست جلوی دوربین. غزه دیگر نیازی به توصیف ندارد، خودش تصویر شده، دروغ نمیگوید.
اینجا، از جان افتادن عادی شده، نه فقط زیر آوار، که روی آسفالت، از بیرمقی. گرسنگی دیگر پنهان نیست، در خیابان راه میرود، فریاد میزند، زمین میخورد و با هر سقوط، بر ناتوانی جهانیان خط میکشد.