به مردم دروغ نگوییم
ارمغان زمان فشمی – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| سالها پیش در روزهایی که تازه خبرنگار شده بودم، به میهمانی افطار یک مؤسسه خیریه دعوت شدم. در آن مراسم مشغول گپ و گفت با خبرنگاران دیگر بودم که...
ارمغان زمان فشمی – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| سالها پیش در روزهایی که تازه خبرنگار شده بودم، به میهمانی افطار یک مؤسسه خیریه دعوت شدم. در آن مراسم مشغول گپ و گفت با خبرنگاران دیگر بودم که یکی از مسئولان خیریه پشت میکروفن رفت و گفت: «قدم شما دوستان خبرنگار خیلی خوب است، همین حالا فرد نیکوکاری که از کنار مؤسسه رد میشد به دلش افتاد که داخل بیاید و یک چک سنگین برای کمک به ما بکشد!»
من این حرف را باور کردم و لبخند زدم اما خیلی زود متوجه پچپچهای خبرنگاران کهنهکاری شدم که به همدیگر میگفتند «بله، ما هم که باور کردیم!»، «هروقت ما آمدیم اینجا یک خیّر رد شد و چک سنگین کشید!»، «اینها را میگوید که ما برویم توی گزارشمان بنویسیم و مردم بهشان اعتماد کنند!»
آنجا بود که فهمیدم ساده دلی، آفت خبرنگاری است. کسی که با او مصاحبه میکنی لزوما راست نمیگوید و تشخیص راست و دروغش با تویی است که قصد داری واقعیتها را به مردم بگویی. شاید بدبینی، صفت مناسبتری باشد برای یک خبرنگار، چون باعث میشود با شنیدن وعدهها و اخبار خوشایند، سریع لبخند نزند و دروغ منتشر نکند.
خوشبختانه من خیلی زود این درس را یاد گرفتم. اگر قرار نیست کام مردم را با بیان جزئیات دردآور و سیاه هر ماجرا تلخ کنیم اما به هیچوجه نباید برای خوشحال کردنشان دروغ بگوییم. مرز باریکی این وسط وجود دارد که راه رفتن روی آن به راه رفتن روی لبه تیغ میماند.
یاد گرفتم خبرنگاری باشم که حقیقت را از منابع مختلف، پیگیری و بیان میکند اما بیهوده به تشویشها و ناامیدیها دامن نمیزند. یاد گرفتم در میان سیاهیها به دنبال نور باشم اما منکر سیاهی هم نشوم. چیزی بنویسم که گرهی از مشکلی باز کند و دردی از دلی بردارد. قلمبهمزد نباشم تا مجبور نشوم قلمم را به نوشتن آنچه که میدانم واقعیت ندارد وادارم. و درنهایت طوری کار کنم که بتوانم با وجدانی آسوده بگویم:
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار.