برای خروج کودکان کار از چرخه فقر این راه را امتحان کنید
خسرو مختاری – روزنامه اطلاعات| کودک کار، یکی از تلخترین پدیدههای اجتماعی در جوامع در حال توسعه و فقیر است؛ کودکانی که به جای بازی، یادگیری و رشد سالم، مجبورند در کارخانهها، کارگاهها،...
خسرو مختاری – روزنامه اطلاعات| کودک کار، یکی از تلخترین پدیدههای اجتماعی در جوامع در حال توسعه و فقیر است؛ کودکانی که به جای بازی، یادگیری و رشد سالم، مجبورند در کارخانهها، کارگاهها، خیابانها یا مزارع کار کنند تا بقای خانوادهشان تأمین شود. این کودکان اغلب از محیط طبیعی رشد، یعنی مدرسه، محروم میشوند و فرصت تحصیل و آموزش را از دست میدهند.
محرومیت از تحصیل، نه تنها آینده آنها را تاریک میکند، بلکه چرخه فقر و بیسوادی را در نسلهای بعد هم تداوم میبخشد. بسیاری از این کودکان در شرایط نامناسب کاری، با خطرات جسمی، روحی و جنسی مواجهاند و حقوق اولیه انسانیشان نادیده گرفته میشود.
مدرسه برایشان مثل یک رویا میماند؛ رویایی که رنگ میبازد هر وقت دستهای کوچکشان به جای گرفتن مداد، ظروف را میشوید یا در کارخانهها کار میکند. جامعه و دولتها مسئولیت دارند با برنامههای حمایتی، آموزشی و اقتصادی، بستر لازم برای بازگشت این کودکان به مدرسه را فراهم کنند. هر کودکی حق دارد بخواند، بنویسد و رویا ببیند، نه برای بقای روزمره، بلکه برای ساختن آیندهای امیدوارکننده.
کشورهای توسعهیافته با بهکارگیری سیاستهای جامع و انسانی، گامهای مؤثری در جهت نجات کودکان کار و بازگرداندن آنها به چرخه آموزشی برداشتهاند. ابتدا، قوانین سختگیرانهای برای ممنوعیت کار کودکان زیر سن قانونی تصویب کردهاند و نظارت مستمری بر محیطهای کار اعمال میکنند. با ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی، از جمله کمکهای مالی مستقیم به خانوادههای کمدرآمد، بیمههای اجتماعی و برنامههای رفاهی، فشار اقتصادی بر والدین کاهش یافته و دلیل اصلی بهکارگیری کودکان از بین رفته است. آموزش اجباری و رایگان تا حداقل ۱۵–۱۶ سالگی، همراه با صرف هزینههای قابلتوجه برای زیرساختهای آموزشی، حملونقل رایگان دانشآموزی و تأمین وعدههای غذایی مدرسه، باعث افزایش میزان حضور کودکان در مدارس شده است.
برخی کشورها مانند سوئد و فنلاند، برنامههای ویژهای برای کودکان بازگشتی از محیط کار طراحی کردهاند که شامل آموزشهای جبرانی، مشاوره روانی و حمایتهای طولانیمدت است. همکاری با سازمانهای بینالمللی نیز در تبادل تجربیات و تأمین منابع مؤثر بوده است. این اقدامات نشان میدهد که سرمایهگذاری روی آموزش کودکان، نه یک هزینه، بلکه هوشمندانهترین سرمایهگذاری برای آینده پایدار جامعه است.
واقعیت تلخ کودکان کار سایهای طولانی بر جوامع سراسر جهان انداخته است. میلیونها کودک که از اوان خردسالی از آموزش و رویاهایشان محروم شدهاند، برا ی تأمین معاش خود و خانوادههایشان مجبور به انجام کارهای طاقتفرسا میشوند. آنها که در چرخه معیوب فقر گرفتار شدهاند، اغلب هیچ راه فراری نمیبینند و زندگی سختی را برای نسلها ادامه میدهند.
پدیده کودکان کار، فصلی دردناک و البته متأسفانه فراگیر از تار یخ بشریت است. کودکانی که شادمانی، آموزش و معصومیت خود را در پای کار و محرومیت فدا کردهاند که نه تنها قربانیان زمان حال، بلکه میراثداران رنجهای نسلهای پیشین نیز هستند. برای جلوگیری از تکرار این چرخه و یافتن راهحلهای پایدار، ضروری است مسأله فراگیر کار کودکان که آنها را از حق اساسی خود برای کودکی و آموزش محروم میکند و آنهارا در چرخه بیرحمانه فقر گرفتار میکند، بررسی شده و راهکاری برای آن پیدا شود.
فقدان یک راهحل پایدار برای معضل کودکان کار، آسیبپذیری آنها را تداوم می بخشد و تضمین میکند که آنها در پایینترین پله نردبان اقتصادی باقی بمانند. مهارتهای قابل فروش اغلب مانع اصلی رها یی از استثمار است. آنها با تحصیلات کم یا بدون تحصیلات وارد بازار کار میشوند و کارهای دونپایه و کمدرآمدی را انجام میدهند که هیچ چشمانداز ی برای پیشرفت ندارند. با این حال، این چالش جهانی یک راه حل دارد و در میان این واقعیت تلخ، کورسوی امیدی میدرخشد.
مهارتآموزی به کودکان کار به معنای آموزش حرفهها، فنون و دانش کاربردی به آنها است که بتوانند در آینده با استفاده از آن مهارتها، شغل مناسبی پیدا کرده و زندگی آبرومندانه و مستقلی داشته باشند. این مهارتها میتوانند انواع حرفههای فنی، خدماتی، هنری یا حتی مهارتهای نرم (مانند ارتباط مؤثر، حل مسأله) را شامل شوند.
آموزش مهارت
ارائه آموزشهای حرفهای و مهارتهای عملی به کودکان کار صرفاً یک عمل خیریه نیست، بلکه یک مداخله دگرگون کننده است که این کودکان را توانمند میسازد، مسیری صحیح برای خروج از مشکلات اقتصادی را ارائه می دهد و یک سرما یهگذاری استراتژیک است که مسیری واقعی برای خروج از چرخه فقر به آنها ارائه میدهد و راه را برای آیندهای روشنتر و آبرومندتر هموار میکند.
قدرت مهارتها و آموزش مهارت اساساً این معادله را تغییر می دهد. با تجهیز این کودکان به مهارتهای عملی و مورد تقاضا، از جمله مهارتهایی همچون خیاطی، نجاری، محاسبات پایه، سواد دیجیتال، صنایع دستی یا مکانیکی، میتوانیم آنها را با ابزارهایی برای خوداتکایی توانمند کنیم. این به منزله ترویج کار کودکان نیست؛ بلکه در مورد فراهم کردن یک راه فرار برای کسانی است که از قبل در چنگال آن گرفتار شدهاند و آنها را قادرمیسازد تا به کارهای ا یمنتر و آبرومندتر روی آورند یا حتی فرصتهای خود را ایجاد کنند.
در حالت ایدهآل مهارتآموزی باید مکمل تحصیلات رسمی باشد. بهترین رویکرد این است که کودکان کار به مدرسه بازگردانده شوند و در کنار آن، مهارتهای کاربردی را نیز بیاموزند. اما در شرایطی که امکان تحصیل تماموقت وجود ندارد، مهارتآموزی میتواند حداقل راهی برای کسب درآمد حلال و جلوگیری از آسیبهای جدیتر باشد.
چه نوع مهارتهایی برای کودکان کار مناسبتر است؟
مهارتهای مناسب باید متناسب با سن، تواناییهای فیزیکی، علایق کودک و نیازهای بازار کار باشد. برخی از این مهارتها عبارتند از:
مهارتهای فنی: تعمیرات لوازم خانگی، برقکاری ساختمان، مکانیک خودرو، جوشکاری و غیره.
مهارتهای خدماتی:آشپزی، آرایشگری، خیاطی، کمک بهیاری، برنامهنویسی مقدماتی، حسابداری مقدماتی.
هنر و صنایع دستی: قالیبافی، بافندگی، ساخت زیورآلات، نقاشی، خوشنویسی.
مهارتهای نرم: سواد مالی، مدیریت زمان، کار گروهی، ارتباط مؤثر، حل مسأله.
به عنوان مثال، کودکی که تعمیر لوازم الکترونیکی را یاد میگیرد، توانایی کسب درآمد بهتر در یک محیط کمخطرتر را به دست میآورد. این پتانسیل درآمدی جدید نه تنها خانواده آنها را از فقر فوری بیرون میآورد، بلکه حس هدفمندی و عزت نفس را که قبلا وجود نداشت، القا میکند. آنها از چرخدندههای صرف یک ماشین، به افراد ماهری تبدیل میشوند که قادر به مشارکت معنادار هستند.
فراتر از کمکهای اقتصادی فوری، آموزش مهارت، عزت نفس این کودکان را هم بازیابی میکند و امید را پرورش میدهد و به آنها القا میکند که ارزشمند، توانمند و شایسته زندگی بهتر هستند. این توانمندسازی، انتقال بیننسلی فقر را متوقف میکند زیرا این کودکان پس از تجهیز، برای تأمین خانوادههای آینده خود در موقعیت بهتری قرار میگیرند و تضمین میکنند که فرزندان خودشان مجبور به تحمل همان سرنوشت نباشند. آنهابه اعضای مولد جامعه تبدیل میشوند، به اقتصاد کمک میکنند و الهامبخش دیگران هستند.
سرمایهگذاری در آموزش مهارت برا ی کودکان کار، سرمایهگذاری در سرمایه انسانی است. این امر نیاز به یک رویکرد چندجانبه دارد که دولتها، سازمانهای غیردولتی، جوامع محلی و افراد در آن درگیر خواهند بود. این فرآیند شامل شناسایی کودکان نیازمند، ارائه برنامههای آموزشی قابل دسترس و مرتبط، تضمین سواد و حساب پایه در کنار مهارتهای حرفهای و ارائه حمایت برای کاریابی یا سرمایه گذاریهایی برای کارآفر ینی است.
چالشها
چالشهایی در مسیر مهارتآموزی به کودکان کار وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
مخالفت خانوادهها: نیاز مالی خانواده که باعث میشود کودک کار کند و نتواند وقت کافی برای آموزش بگذارد.
عدم دسترسی: ناتوانی در شناسایی و دسترسی به تمام کودکان کار.
محیط کار نامناسب: خطرات و آسیبهایی که در محیط کار به کودکان وارد میشود.
تأمین مالی: نیاز به منابع مالی پایدار برای پشتیبانی از برنامههای آموزشی.
حفظ انگیزه: دشواری حفظ انگیزه کودکان برای ادامه آموزش در کنار کار.
بازار کار: فراهم کردن بستر مناسب برای جذب افراد ماهر پس از اتمام دوره.
عموم مردم و خیرین میتوانند در این زمینه مشارکت کنند. افراد و خیرین میتوانند از طرق مختلفی مشارکت کنند، از جمله:
حمایت مالی: کمکهای نقدی به سازمانهای معتبر فعال در این حوزه.
اهدای امکانات: فراهم کردن مواد آموزشی، ابزار و تجهیزات کارگاهی.
داوطلب شدن: تدریس داوطلبانه مهارتهای خاص، مشاوره یا کمک در اداره برنامهها.
افزایش آگاهی: اطلاعرسانی در مورد اهمیت این موضوع و حمایت از کمپینها.
فراهم کردن فرصت شغلی: در صورت امکان، جذب کودکان کار آموزشدیده در مشاغل مناسب و امن.
جامعهای را تصور کنید که در آن هر کودک، صرفنظر از شرایط گذشتهاش، فرصت یادگیری، رشد و شکوفایی داشته باشد. آموزش مهارت چیزی بیش از آموزش عملی است؛ این یک راه نجات است؛ یک کلید قدرتمند که پتانسیلها را شکوفا میکند و به کودکان کار نه تنها راهی برا ی خروج از وضعیت فعلیشان، بلکه مسیری به سوی یک زندگی با عزت، خوداتکایی و امکانات بیپایان ارائه میدهد. این عمل، سرمایهگذاری در کرامت انسانی، تعهد به عدالت و گواهی بر باور جمعی ما به آ یندهای روشنتر برای همه کودکان است.
