با خود چه میکنیم؟
فربد فدائی – روزنامه اطلاعات: آنچه برای ما مفید است، به رایگان در اختیار ما بود، هوای پاک، آب گوارا، زمین سبز و … ، قدر آنها را ندانستیم. آب را با بیملاحظگی به هدر دادیم و با پسماندهای...
فربد فدائی – روزنامه اطلاعات: آنچه برای ما مفید است، به رایگان در اختیار ما بود، هوای پاک، آب گوارا، زمین سبز و … ، قدر آنها را ندانستیم. آب را با بیملاحظگی به هدر دادیم و با پسماندهای شیمیایی آلوده کردیم، دریاچهها و تالابها را خشک و هوا را با انواع بُخارهای سمّی و گردوغبار غیرقابل تنفس کردیم. اکنون هر نفسی که فرو میرود، ممّد حیات نیست، بلکه سموم گوناگون را به ریهها و سپس به همۀ اعضای بدن ما انتقال میدهد!
زمین سبز را قدر ندانستیم و دریاچه ارومیه که در فرهنگ ایران جنبه اساطیری داشت، به نمکزار بدل شد. قدری هم عبرت نگرفتهایم و به عوض نوشیدن آب گوارا، به دنبال نوشیدنیهای مضرّ و گرانقیمت میرویم که از شکر و گاز و اسانس تشکیل میشود و برای سلامت انسان مضرّ است.
به عوض آنکه در آغوش طبیعت هوای پاک را تنفس کنیم، در اتاقهایی که دود سیگار در آنها دیدن را مشکل کرده است، خود را محبوس میکنیم.
به جای سبزیها و میوههای طبیعی، غذای کنسروی و فرآوری شدۀ زیانبخش میخوریم. به عوض دیدن طلوع و غروب خورشید، به نمایشگاههای نقاشی و دیدن تابلوهای طلوع و غروب آفتاب میرویم؛ اما آنچه را واقعاً زیباست نادیده میگیریم، همچون بارش باران در جنگلهای سرسبز، وزش نسیم در کشتزارها که خوشههای گندم را مانند امواج به حرکت درمیآورد، صُوَر فلکی درخشان در نیمهشبان کویر، چهرۀ خندان دوستان و خویشان، همه را نادیده میانگاریم و اوقات خود را به تماشای تلویزیون و ویدیو، و گردش در فضای مجازی در اتاقی تنگ و تاریک و به تنهایی میگذرانیم. چه نعمتهای رایگانی که به دست خود آنها را به نقمت بدل میکنیم و با مصرف بیرویه آب زمینهای نمناک را به کویرهای خشک بدل میکنیم. درختان تنومند سایهدار را میاندازیم و از باغهای زیبا، جنگلهای آهن و آسفالت میسازیم و آنگاه انگشت حیرت به دندان میگزیم و میپرسیم که چه شده است؟!
در کشوری با آفتاب درخشان که بهترین منبع انرژی و برق است، برای تولید انرژی متوسل به سوزاندن نفت و فرآوردههای آن میشویم.
انرژی باد و انرژی جزر و مد و امواج دریا را نادیده میگیریم و به دنبال منابع دیگر انرژی میرویم که با آثار گلخانهای زمین را گرمتر میکند. هر روز جنگلی را به مرتع و مرتعی را به زمینهای خشک بدل میکنیم. با برنامهریزیهای نادرست، آب شیرین رودها را به نمک میآلاییم و سپس آوای غم سرمیدهیم که زمین شوره، سنبل برنیارد!
اکنون صحنههای بهشت زمینی ایران را مگر در آثار شاعران ببینیم، از جمله توصیف زیبای قاآنی را از تهرانِ زمـان خود:
نسیم خُلد میوزد مگر ز جویبارها
که بوی مشک میدهد هوای مرغزارها
فراز خاک و خشتها، رسیده سبز کِشتها
چه کشتها، بهشتها، نه ده نه صد، هزارها
ز ریزش سحابها، بر آبها حبابها
چو جوی نقره آبها، روان در آبشارها!