با اینهمه آشپز سر دیگ، نمیتوان اینترنتی سر سفره ملت گذاشت!
فرزاد نعمتی در روزنامه هممیهن نوشت: در دیدار وزیر ارتباطات با اهالی رسانه، نخستین پرسشی که یکی از خبرنگاران مطرح کرد، ذهن مرا به واقعیتی برد که سالهاست بدان فکر میکنم و برآوردم این است که علت...
فرزاد نعمتی در روزنامه هممیهن نوشت: در دیدار وزیر ارتباطات با اهالی رسانه، نخستین پرسشی که یکی از خبرنگاران مطرح کرد، ذهن مرا به واقعیتی برد که سالهاست بدان فکر میکنم و برآوردم این است که علت بسیاری از گرفتاریهای ما همین یک مورد است و آنهم عبارت میشود از شکاف میان اختیارات و مسئولیت. مضمون پرسش این بود که آقای وزیر ما چه سوالی از شما بپرسیم وقتی اختیار بسیاری از امور مرتبط با حوزه کاری شما را دیگران غضب کردهاند و به اشکال مختلف حقوقی و سیاسی از وزارت ارتباطات خلعید صورت گرفته است؟
جالب اینکه بعد از این نوبت من شد که سوالی بپرسم و من هم از قبل این سوال را آماده کرده بودم که آخر وقتی مهمترین قرار دولت پزشکیان رفع فیلترینگ بوده، مردم نیز بهشدت مشتاق برداشتن این غل و زنجیرهای هزینهزا و بیهودهاند و خود شما نیز بارها بهصراحت گفتهاید که با رویه کنونی فیلترینگ مخالفید، چرا باید همه ما گرفتار شورایی شویم بهنام شورای عالی فضای مجازی که، نه خبری از جلسات آن برای عموم بازگو میشود، نه حتی ما بهدرستی میدانیم که کدامیک از اعضای آن با تداوم سیاستهای فیلترینگ موافقت دارند؟
وضعیت وقتی نگرانکنندهتر مینماید که میشنویم که برخی از وزرا نیز در این مسیر همراه وزیر ارتباطات نیستند. در نمونهای دیگر باز در خبرها خواندیم که رئیسجمهور در جلسه اخیر این شورا از فعالیتهای پنهانی و خودسرانه دبیر شورای عالی فضای مجازی که قصد داشته طرحی را بدون اطلاع و هماهنگی با دولت در شورا پیش ببرد، عصبانی شده، از این زیادهخواهی گلایه کرده و هشدار داده که چنین روند خودسرانهای نگرانکننده است.
این شکاف میان اختیارات و وظایف البته محدود به وضعیت وزارت ارتباطات نیست و میتوان آن را در اکثر بخشهای قوه مجریه دید. جدا از اختلافهای درونی میان نهادهای دولتی، هر وزارتخانهای برای پیشبرد و اجرای طرحهایی که اصلاً رئیسجمهور بهدلیل همانها از مردم رأی گرفته، باید با چندین نهاد خارج از دولت مشورت کند ـ شما بخوانید هماهنگ شود ـ تا اگر میل آقایان برآورده شد، گامی بهپیش برداشته شود. نشد هم که نشد؛ شرمندگی و ناسزایش میماند برای دولتیها. چنین روند مخربی، نهفقط با اصل «اختیار و مسئولیت» منافات دارد، بلکه کشور را به «بیدولتی» خواهد برد. در چنین اوضاعی همه در کارها دخالت میکنند و هیچکس هم شکست آنها را گردن نخواهد گرفت. وضعیت «بیدولتی» البته یکشبه حادث نمیشود.
بهمرور دستگاه دولت در اثر همین تعارضات، ناکارآمد میشود و بعد میرسیم به روزی که این ماشین دیگر روشن نمیشود. سراغ رانندگان آن هم که برویم، جز اینکه شانهای بالا بیاندازند و بگویند «جز این انتظار داشتید؟»، چیزی نمیشنویم. برخی البته تصور میکنند که تضعیف دولت بههرشکلی، امری است مبارک و باید از آن استقبال کرد.
شعبه داخلیشان میشود همان مخالفخوانهای تندروی همیشگی که تنها کاری که در سیاست بلدند، تخطئه است. خاطرم هست که یکی از این حضرات دوسال پیش، پس از انتقاد از وزیر وقت ارشاد که گفته بود معین میتواند به ایران بازگردد، میگفت که حتی دولت ابراهیم رئیسی هم بههیچعنوان دولت مطلوب من نیست. دسته دوم هم گروهی از براندازان میشوند که به تنها چیزی که اولویت میدهند، سقوط جمهوری اسلامی است و میگویند، تا این دولت فرو نپاشد، هیچ اتفاق مثبتی را نمیتوان در ایران و حتی جهان متصور بود.
در شرایط کنونی ایران اما بعید است بدون وجود دولتی پاسخگو و کارآمد، امید داشت به تدبیر حتی توزیع آب، برق و گاز. بنابراین لازم است کمی از خواب خوش قدیمی برخیزیم و دریابیم این واقعیت را که باید قدرت را تجمیع کرد و دولت را اندکی قدرت و جسارت بخشید تا بتواند به راههایی برای عبور از این بحرانها فکر کند و اگر شد ابتکاری بهخرج بدهد، وگرنه در روز مبادا دیگر کاری از دست کسی برنخواهد آمد.
به همین روزهایمان بنگرید. زمانی زبان دلسوزان مو در آورد از بس گفتند که باید مرکز اصلی سیاست خارجی و دیپلماسی کشور، وزارت امور خارجه باشد و اینکه هر نهادی و هر فردی در این زمینه نظر بدهد و بدتر از آن، تصمیم بگیرد، دردسرساز خواهد بود. چنین سخنی البته تحویل گرفته نشد اما امروز پیامد آن نشنیدنها، روشن شده. یقه که را اما میتوان گرفت؟ درباره اینترنت و ارتباطات هم همین قاعده حاکم است. به وزیر ارتباطات، اختیار و اقتدار بدهیم تا بتوانیم پاسخگویش کنیم، والا بعید میدانم بااینهمه آشپز سر دیگ، بتوان اینترنتی سر سفره ملت گذاشت.