اهداف جدید ایران برای حمله به رژیم صهیونیستی کدامند؟
به گزارش اطلاعات نیوز، برخی تحرکات اخیر از سوی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، در کنار نشانههایی دیگر، حاکی از تلاشهایی برای اعمال فشار از مسیرهای غیررسمی و اقدامات محدود نظامی است؛ روندی که از آن با...
به گزارش اطلاعات نیوز، برخی تحرکات اخیر از سوی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، در کنار نشانههایی دیگر، حاکی از تلاشهایی برای اعمال فشار از مسیرهای غیررسمی و اقدامات محدود نظامی است؛ روندی که از آن با عنوان «منطقه خاکستری» یا جنگ در سایه یاد میشود. در این نوع رویارویی، گرچه جنگ رسمی در نمیگیرد، اما ضربات محدود و هدفمند رد و بدل میشود.
بااینحال، پیام تهران به طراحان این سناریو روشن بوده است؛ ایران در برابر بازیهای پنهان و اقدامات پراکنده، سکوت نمیکند و هرگونه تعدی را بیپاسخ نمیگذارد.
جمهوری اسلامی ایران، در جریان آخرین دور از درگیریها، خویشتنداری راهبردی قابلتوجهی از خود نشان داد و بسیاری از ظرفیتهای بازدارندگی خود را بهکار نگرفت، اما در صورت تداوم رفتارهای ماجراجویانه، چهبسا معادله پاسخها تغییر کند.
رژیم تلآویو، حتی در رویارویی ۱۲ روزه و بدون فعال شدن تمام ظرفیتهای جبهه مقاومت، با چالشهای جدی روبهرو شد. حال باید پرسید: اگر تمام این ظرفیتها به میدان بیایند، کدام ستون باقی خواهد ماند؟
در جریان درگیری ۱۲ روزه، ایران تصمیم گرفت برخی از اهداف کلیدی در سرزمینهای اشغالی را در فهرست انتظار نگاه دارد؛ تصمیمی که نه از سر ناتوانی، بلکه در چارچوب محاسباتی دقیق و بر اساس ملاحظات راهبردی گرفته شد.
با وجود فشارها و درخواستهای متعدد برای گشودن آتش بر این نقاط حساس، تهران ترجیح داد بخشی از ظرفیتهای خود را در حالت بازدارندگی نگه دارد، نه در میدان.
در واقع، برخی اهداف از پیش تعیینشده از عمد برای روز مبادا کنار گذاشته شدند؛ نوعی توازنسازی هوشمندانه در برابر تمایلات تهاجمی تلآویو، تا به آنها یادآوری شود که همیشه چیزهایی برای از دست دادن وجود دارد.
با اینحال، هیچ تضمینی وجود ندارد که این اهداف در درگیریهای آتی همچنان از آسیب مصون بمانند. اگر بازی خطرناک ادامه پیدا کند، ممکن است سکوت امروز جای خود را به پاسخهایی دهد که تا دیروز تنها یک گزینه بودند.
در دور اخیر درگیریها، جمهوری اسلامی ایران با محاسباتی پیچیده و در راستای حفظ ابتکار عمل، از هدفگیری برخی نقاط کلیدی در سرزمینهای اشغالی صرفنظر کرد؛ نقاطی که از جنبه راهبردی میتوانند توازن داخلی رژیم اشغالگر را بههم بریزند. این فهرست همچنان باز است و تضمینی نیست که در دور بعد، ورق بهطور کامل برنگردد.
۱. تأسیسات آبشیرینکن: نبض حیاتی در مشت
آب، عنصر حیات است؛ بهویژه برای رژیمی که بیش از ۷۰٪ آب شرب خود را از تأسیسات آبشیرینکن میگیرد. این زیرساختها اگر روزی به نشانه تبدیل شوند، نهتنها زندگی روزمره، بلکه کشاورزی و ثبات اجتماعی در سرزمینهای اشغالی با بحرانی غیرقابلپاسخ روبهرو خواهد شد.
۲. شهرکهای کوچک؛ هدفهای فراموششده
در حالی که کلانشهرهایی همچون تلآویو و حیفا در میدان بودند، شهرکهای کوچکی که گاه بر زمینهای غصبشده ساخته شدهاند، هنوز بخت آن را نیافتهاند که صدای آژیر را بشنوند. تخریب هدفمند این نقاط، میتواند به فروریختن حس امنیت روانی در لایههای پایینتر جامعه صهیونیستی بینجامد.
۳. گذرگاهها و پایگاهها در کرانه باختری
حملات به ایستهای بازرسی و پایگاههای نظامی، بهویژه در مناطقی چون کرانه باختری، میتواند نظم ظاهری تلآویو را در منطقه متزلزل کند و میدان را برای کنشگران مقاومت گشودهتر سازد.
۴. زنجیره هستهای؛ نقطه کور در بحران
تا امروز، تأسیسات هستهای رژیم هدف مستقیم قرار نگرفتهاند؛ شاید از سر ملاحظات. اما این نقطه سکوت میتواند بهراحتی جای خود را به طوفان بدهد، طوفانی که الزامی ندارد از دیمونا آغاز شود.
۵. حملات متمرکز، ضربهگیر مرزی
در نواحی مرزی شمال و جنوب سرزمینهای اشغالی، انباشت مواضع نظامی و شهرکهای استراتژیک وجود دارد. یک تمرکز آتش حسابشده، میتواند جغرافیای برتریطلبی صهیونیستی را در آن نقاط از نو ترسیم کند.
۶. اراضی کشاورزی؛ زمینهای سوزان فردا
اگر جنگ به زمینهای کشاورزی برسد، همانگونه که پیشتر تأسیسات کشاورزی ایران هدف قرار گرفت، آنگاه از سرزمین سبز، تنها خاکستری بر جای خواهد ماند.
۷. بنبست تجاری؛ محاصره از درون
در حالی که تهران درگیری با زیرساختهای بازرگانی را به تعویق انداخته، بنادر و فرودگاههای حساس رژیم همچون حیفا، اشکلون، بنگوریون و رامون، همچنان در تیررس قرار دارند. بستهشدن این شریانها، میتواند کابوس یک محاصره کامل را واقعی کند.
۸. کور کردن چشمهای مراقب
در واپسین ساعات نبرد، برخی حلقههای شناسایی و هشدار غرب در منطقه از کار افتادند. رادارهایی که تا دیروز چشمِ تلآویو به آسمان بودند، امروز خاموش شدهاند. در آینده، این خاموشی میتواند کاملتر، دقیقتر و ویرانگرتر باشد.
سلاحهایی که هنوز سخن نگفتهاند
در خلال نبرد اخیر، زرادخانه ایران تنها نوک پنهانشدهای از کوه یخ قدرت دفاعی و تهاجمی خود را آشکار کرد. این خویشتنداری نظامی، نه نشانه کمبود که بخشی از راهبرد چندلایه تهران بود؛ راهبردی که هم برای موازنه در برابر ورود بازیگران فرامنطقهای طراحی شده بود و هم برای سنجش واکنشهای صهیونیستی در برابر سطوح مختلف تهدید. بسیاری از ابزارهای جنگی جمهوری اسلامی همچنان در سکوتی معنادار باقی ماندهاند.
۱. موشکهای کروز؛ شمشیری در غلاف
موشکهای کروز ایران همچون سومار و پاوه، باوجود دقت، برد بلند و قابلیت پنهانکاری در پرواز ارتفاع پایین، تا کنون به میدان آورده نشدهاند. این سلاحها با الگویی متفاوت از موشکهای بالستیک، میتوانند در نبردی تمامعیار، نقش ابزار غافلگیرکننده را ایفا کنند. تا زمانی که شناسایی مسیر پرتاب ممکن نباشد، پاسخ مؤثر نیز دور از دسترس باقی خواهد ماند.
۲. موشکهای بالستیک پیشرفته؛ آتش در پس پرده
ایران در جریان نبرد، از موشکهایی با تکنولوژی متعلق به دهههای گذشته بهره گرفت. فتاح -۲، خرمشهر -۴ و نمونههایی با کلاهکهای سنگینتر همچنان در زمره ابزارهایی هستند که به میدان نخوانده شدهاند.
پرتاب چنین موشکهایی – با دقت بیشتر و قدرت تخریب بالاتر – معنایی جز ورود به مرحلهای جدید از پاسخدهی نخواهد داشت؛ مرحلهای که ممکن است خطوط قرمز قدیمی را بیاعتبار کندع.
۳. پهپادهای انتحاری پیشرفته؛ سکوت پرهیاهو
در کنار حملات پهپادی کلاسیک، برخی نمونههای پیشرفتهتر همچون شاهد -۲۳۸ یا پهپادهای «امید» همچنان در انبارها باقی ماندند. این پرندههای کوچک، سریع و فریبنده، برای عبور از سامانههای پدافندی طراحی شدهاند.
ایران تا کنون از این پهپادها برای ایجاد اختلال، اما نه تخریب زیرساختی استفاده کرده است. اما پرتاب انبوه این پرندهها در کنار موجی از موشکهای کروز، میتواند «بازی اشباع» را به نفع ایران رقم بزند، همان تاکتیکی که روسیه در جبهه اوکراین با آن شناخته میشود.
ورود این ابزارها به صحنه، دیگر تنها سامانههای هشدار و رهگیری را هدف نمیگیرد، بلکه حامل پیامی بزرگتر است: زیرساختها، ایستگاههای انرژی، برجکهای مرزی، و مراکز فرماندهی، ممکن است نخستین قربانیان سکوتی باشند که دیگر قرار نیست ادامه پیدا کند.