آژانس یا بازوی فنی کاخ سفید؟!
به گزارش اطلاعات نیوز، تنها یک روز بعد از آنکه ترامپ استاد نمایشهای تلویزیونی در لباس رئیسجمهور در اتاق بیضی کاخ سفید وعده توافقی «نزدیک» با ایران را داد، خبرگزاری رویترز از پشتپرده واقعیت رونمایی...
به گزارش اطلاعات نیوز، تنها یک روز بعد از آنکه ترامپ استاد نمایشهای تلویزیونی در لباس رئیسجمهور در اتاق بیضی کاخ سفید وعده توافقی «نزدیک» با ایران را داد، خبرگزاری رویترز از پشتپرده واقعیت رونمایی کرد؛ تروئیکای اروپا، این گروهک سهنفرهی مدعی عقلانیت و حقوق بشر، دست در دست ارباب همیشگیشان یعنی آمریکا، پیشنویس قطعنامهای تهیه کردند تا ایران را متهم به نقض تعهدات پادمانی کنند؛ گامی حسابشده برای مهندسی زمینه فعالسازی مکانیسم ماشه.
اینکه در بحبوحه مذاکرات، ابزار تهدید دوباره از گنجههای خاکخورده بیرون کشیده میشود، چیزی جز اعتراف به ورشکستگی سیاسی غرب نیست، ترامپ که در خیال خود، توافق را «قریبالوقوع» میخواند، همان نسخه پوسیدهی فشار حداکثری را دوباره بستهبندی کرده و به خورد رسانهها میدهد، او مذاکره را نه برای تفاهم، بلکه برای تحمیل میخواهد؛ تحمیل توافقی که حتی مزدوران اروپاییاش هم از دروغ بودن آن باخبرند، اما هنوز نقش مترسکهای رنگورورفته را در زمین بازی آمریکا بازی میکنند.
تنظیم این قطعنامه در حالی انجام میشود که برخی رسانهها از استراتژی زمانساز ایران تا نشست شورای حکام میگویند؛ اما آنچه مسلم است اینکه آمریکا و متحدانش بهخوبی میدانند که نه زورشان به اقدام نظامی میرسد، نه توان مواجهه با هزینههایش را دارند. پس دست به دامان قطعنامه و تهدید شدهاند؛ همان تهدیدهای خنثایی که بارها امتحانشان را پس دادهاند.
این تقلای بیرمق غرب برای فشار، چیزی نیست جز نمایش مضحکی از یک امپراتوری در حال زوال و قارهای که حتی جرأت فکر مستقل را هم از یاد برده است.
گزارش گروسی و ادعاهای تازه آژانس
اهرم فشار، این بار از آستین آژانسی بیرون آمد که مدتهاست نقش بازوی رسانهای و امنیتی غرب را بازی میکند، نه ناظر بیطرف بینالمللی. گزارش تازهای که آسوشیتدپرس از دلِ آن بیرون کشیده، لحنی دارد تندتر از همیشه؛ گویی خود گروسی قرار است شخصاً اعلام جنگ کند. در این سند محرمانه که بیشتر شبیه بیانیه سیاسی است تا گزارش فنی گروسی ادعا کرده ایران فقط «یک قدم فنی» با ساخت سلاح هستهای فاصله دارد. البته «فنی» را باید در قاموس غربیها خواند؛ همانها که خودشان زرادخانههای هستهای را با افتخار نگه میدارند و در عین حال دیگران را به رعایت خویشتنداری دعوت میکنند.
آژانس، در ادامه همان داستان تکراری، باز هم به سه سایت ادعایی که بیشتر شبیه افسانهسراییهای اطلاعاتی است تا مستندات معتبر اشاره میکند: شیان، ورامین، تورقوزآباد؛ اسامیای که برای افکار عمومی غرب باید رازآلود و تهدیدآمیز به نظر برسند، اما در عمل، پوششیاند برای پنهانکردن عقدههای سیاسی واشنگتن و شرکایش در برابر یک کشور مستقل.
بر اساس همین گزارش، ایران تا ۱۷ مه، حدود ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد تولید کرده؛ عددی که آژانس با حالتی عصبی روی آن انگشت گذاشته، گویی هنوز نمیداند که این میزان غنیسازی، نه سلاح میسازد نه تهدید، بلکه تنها زبان فهمیدن برای کسانیست که جز فشار و تحریم هیچ زبانی نمیفهمند.
گروسی، در مقام تحلیلگر سیاسیِ وابسته، مدعی شده که ایران تنها کشور «غیرهستهای» است که به این میزان غنیسازی رسیده. البته او فراموش کرده که ایران «غیرهستهای» است چون نخواسته سلاح بسازد، نه چون نتوانسته. و این همان چیزیست که خواب راحت را از چشم اربابانش ربوده.
تأکید مکرر آژانس بر ضرورت اقدام «پیشگیرانه» قبل از رسیدن ایران به سلاح، دقیقاً همان زبان استعمار است: زبان تهدید برای کشورهایی که نمیخواهند زیر چتر امنیت تحمیلی غرب زندگی کنند. غرب خوب میداند که بازی به پایانش نزدیک شده، و حالا سعی میکند با فریادهای سیاسی در قالب گزارشهای فنی، شکست خود را پنهان کند.
بازی خطرناک اروپا و آمریکا با پادمان
هنوز جوهر ادعای تازهی گروسی خشک نشده بود که محتوای گزارش محرمانه آژانس هم از پرده بیرون افتاد؛ دقیقاً یک روز بعد از آنکه رسانهها خبر از طراحی پیشنویس قطعنامهای ضد ایرانی توسط آمریکا و سهقلوی همیشه وفادارش آلمان، فرانسه و بریتانیا دادند. گویی کسی در پشت صحنه، کارگردانی را بر عهده گرفته که زمانبندی حملات را با دقتی شیطانی تنظیم میکند.
این قطعنامه، بیپرواترین و گزندهترین ادعای بیست سال اخیر علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران است؛ حتی تندتر از آنچه در سال ۲۰۰۶ در شورای امنیت تصویب شد. در واقع، وقتی امپراتوریهای در حال افول حس میکنند که دیگر زورشان به سیاست مستقل یک کشور نمیرسد، به سلاح قدیمیشان پناه میبرند: هیاهوی دیپلماتیک و تهدیدهای فرسوده.
قرار است این پیشنویس تا ۹ روز دیگر همزمان با نشست بعدی شورای حکام روی میز گذاشته شود، انگار آمریکا حتی زحمت پنهانکاری را هم به خود نمیدهد؛ حضورش در کنار اروپا، بیش از آنکه یک ائتلاف حقوقی باشد، اتحاد یک گروه فشار است که میخواهند با اسم رمز “پادمان”، همان سناریوی تکراری تهدید و ارعاب را اجرا کنند.
واشنگتن، با همان لحنی که سالهاست میان تهدید نظامی و تحریم اقتصادی نوسان دارد، حالا صراحتاً پیام داده: یا ایران کوتاه میآید، یا شورای امنیت را دوباره با پروندهای جعلی و سیاسی سرگرم خواهیم کرد. این، دیگر دیپلماسی نیست؛ باجخواهی بینالمللی در پوشش قانون است.
تلاقی انتشار این گزارش، با پیشنویس چهار کشور غربی، نشان میدهد که هدف نه شفافسازی فنی، بلکه صحنهسازی سیاسی است؛ انگار آژانس، دکوریست برای بازی بزرگان، که هر وقت بخواهند، از آن بیانیه بیرون میکشند. حالا تحلیلگران هم دیگر تردید ندارند؛ مسیر بهسمت فعالسازی مکانیسم ماشه طراحی شده و آژانس که زمانی قرار بود ناظر بیطرف باشد اکنون به یک دفتردار مطیع در خدمت منافع بلوک غرب تبدیل شده است.
مذاکرات هم در میانه این بازی چندلایه، تنها حکم پردهدود دارد؛ نمایش مذاکره، برای مشروع جلوهدادن فشاری است که سالهاست نهتنها مشروعیت ندارد، بلکه با زبان تهدید و تحقیر، آخرین اعتبار نهادهای بینالمللی را هم به سخره گرفته است.
ترامپ، شورای حکام و چماقِ ماشه
آمریکا، این بار نه در سایه، که آشکارا فرمانده اتاق جنگ دیپلماتیک علیه ایران شده؛ فرمانده پیمانی نانوشته که شورای حکام را به ابزار تحمیل اراده کاخ سفید بدل کرده است. ترامپ، دلالِ صلحِ مسلح، روز چهارشنبه در اتاق بیضی، با لبخند معروفش و پشت میز ریاستجمهوری، مدعی شد که مذاکرات با ایران “بسیار خوب” پیش میرود. ادعایی که بوی تعارف دیپلماتیک نمیداد، بلکه رایحهای از فریب داشت. همانطور که بعدتر، در همان نشست مطبوعاتی، به شکلی کاملاً اتفاقی (!) به یاد آورد که جلوی حمله احتمالی اسرائیل به ایران را گرفته؛ نه بهخاطر صلح، بلکه چون فعلاً زمانش نبود!
همین جمله کافیست تا بفهمیم ترامپ چگونه دیپلماسی را به یک چکوچانهزنی نظامی تقلیل داده؛ یا توافق «هوشمندانه»، یا راهحل «خشونتآمیز» و البته تأکید او بر اینکه «هیچکس گزینه دوم را نمیخواهد»، بیش از آنکه هشدار باشد، نوعی تهدید پوشیده است؛ تهدیدی در قالب لبخند.
در دل همین لفاظیهای دیپلماتیک، خبر تنظیم پیشنویس قطعنامهای ضد ایرانی از سوی آمریکا و متحدان خستهاش (اروپاییهایی که حالا بیشتر شبیه سه سرباز پیاده در شطرنج واشنگتناند) منتشر شد؛ پیشنویسی که قرار است زمینه فعالسازی مکانیسم ماشه را فراهم کند، تهدیدی که ترامپ آن را بهعنوان کارت فشار روی میز گذاشته، تا آنچه «توافق معقول» مینامد را به ایران تحمیل کند.
آمریکا در حالی چوب تحریم و تهدید را بالای سر ایران میچرخاند که همزمان رسانههای همسو با تلآویو، با آبوتاب از «آمادگی اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران» خبر میدهند. پیام روشن است: یا امتیاز بده، یا منتظر شلیک باش. اما آنچه آنها «مذاکره» مینامند، بیشتر به یک گروگانگیری سیاسی میماند؛ مذاکرهای در سایه زور و ترس.
در پشت لبخندهای ترامپ، نقشهای ساده اما حسابشده خوابیده: دور زدن خطوط قرمز ایران، بهویژه در موضوع تعلیق غنیسازی. او و تیمش بهخوبی میدانند که این خط قرمز، قابل معامله نیست، پس حلقه تهدید را تنگتر میکنند، تا ایران را مجبور کنند میان «موافقت با یک توافق یکطرفه» یا «مواجهه با موج جدید تحریم و تهدید نظامی» یکی را انتخاب کند.
در سناریوی ترامپ، حتی اگر آمریکا به ظاهر با برخی شروط ایران موافقت هم کرده باشد، باز هم همه اهرمهای فشار را فعال نگه داشته تا در لحظه آخر، دست برتر را حفظ کند و حداقل امتیاز را بدهد. او بهدنبال توافق نیست؛ بهدنبال تسلیم است. تسلیمی بدون جنگ، اما زیر سایه تهدید.
در نهایت، روشن است که ترامپ و مشاورانش نه به دنبال توافق عادلانه، بلکه در سودای تحمیل توافقی هستند که در آن ایران چیزی بدهد و چیزی نگیرد؛ جز وعدههایی تکراری درباره تعلیق تحریمها و کاهش تهدیدها. این همان معاملهای است که کاخ سفید آن را «عقلانی» مینامد، اما در حقیقت، فقط برای یک طرف نفع دارد: آمریکا.
اروپا؛ بازیگر مکمل در تئاتر تهدید
در حالی که ادعای مذاکره در جریان است، اروپاییها با زیرکی مرموز خود، بهجای آنکه در نقش واسطهای بیطرف ظاهر شوند، ترجیح دادهاند نقش «دستیار ویژه» واشنگتن را بازی کنند. این بار هم سه تفنگدار همیشه آمادهی قاره سبز انگلیس، فرانسه، آلمان با همکاری ایالات متحده، دست به تنظیم پیمانی علیه ایران زدهاند. اما هدفشان نه تسهیل توافق، که سنگاندازی و اعمال فشار است؛ فشار نه برای راهحل، بلکه برای تسلیم.
همانطور که در مذاکرات بهوضوح به طرف ایرانی گوشزد کردهاند، حالا اروپاییها بهجای حرکت در مسیر گفتوگو، تلاش میکنند با تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، ایران را به گوشه رینگ برانند. این تلاشِ هماهنگ با آمریکا، پیام روشنی دارد: فرصت مذاکره را نه برای گفتوگوی برابر، بلکه برای چیدن میز تهدید میخواهند.
وقتی روزنامه صهیونیستی «جروزالم پست» با هیجان از هشدار سه کشور اروپایی به آمریکا درباره «تعویق هدفمند مذاکرات از سوی ایران» خبر میدهد، روشن میشود که اروپا دیگر حتی تظاهر به بیطرفی هم نمیکند. آنها مشتاقاند تا ایران را متهم، و پروندهاش را هرچه سریعتر به شورای امنیت هدایت کنند. ترسشان آن است که ایران، با زمانخریدن، مانع از اجرای کامل نقشههایشان شود.
ایران؛ اهل گفتوگو، نه گروگان تهدید
اما این هم آشکار است که ایران، تجربهی کافی برای خواندن دست طرف مقابل دارد، بارها اعلام کرده است که در صورت ارجاع پرونده به شورای امنیت، پاسخ قاطع و متناسب خواهد داد؛ از جمله، خروج از انپیتی که بارها هشدار آن به صراحت در جلسات مذاکرات به گوش اروپاییها رسیده است.
در مقابل تهدید، ایران با منطق ایستاده است؛ نه از سر ناتوانی، بلکه از سر حق، عباس عراقچی، وزیر خارجه کشورمان، با زبانی بیپرده اعلام کرد که ایران نه تنها زیر بار توقف غنیسازی نخواهد رفت، بلکه اساساً سخن گفتن از توافقی بدون رفع کامل تحریمها، بیمعناست.
ایران توافق را در چارچوب رفع تحریم میبیند؛ آمریکا اما در چارچوب تهدید. دوگانهای آشکار که نشان میدهد فاصلهها نه بر سر جزئیات، بلکه بر سر بنیانهاست.
کاخ سفید میخواهد با زبان زور مذاکره کند؛ اما تهران نشان داده است که زیر سایه تهدید، نه توافق میکند و نه عقبنشینی، اگر اروپاییها و آمریکاییها گمان میکنند با ابزارهای پوسیدهی سیاسی و قطعنامههای رنگباخته میتوانند ایران را به تسلیم بکشانند، باید در تاریخ نهچندان دور بگردند و شکستهایشان را یکبار دیگر بخوانند.