آمار تلخی که سومدیریت را فریاد میزند؛ از میان ۴۰ راهکار و برنامه حتی یک مورد هم عملیاتی و اجرایی نشد!
اطلاعات نوشت: مدیریت در مدارس نقش کلیدی در موفقیت آموزشی دانشآموزان دارد. یک مدیریت خوب سبب هماهنگی بهتر معلمان، بهرهوری بیشتر و فراهم کردن محیطی امن و پویا برای یادگیری میشود. مدیریت مؤثر با...
اطلاعات نوشت: مدیریت در مدارس نقش کلیدی در موفقیت آموزشی دانشآموزان دارد. یک مدیریت خوب سبب هماهنگی بهتر معلمان، بهرهوری بیشتر و فراهم کردن محیطی امن و پویا برای یادگیری میشود. مدیریت مؤثر با برنامهریزی دقیق، تصمیمگیری منسجم و نظارت مستمر به بهبود کیفیت آموزش و رشد فردی دانشآموزان کمک میکند. همچنین ارتباط مؤثر با اولیا و جامعه محلی را تقویت کرده و زمینه همکاریهای سازنده را فراهم میآورد. بنابراین، مدیریت قوی پایه مدرسهای موفق است.
اندیشکده دانا برای بررسی نقش مدیریت و راهبری در بهبود وضعیت نظام آموزش و پرورش، نشستی را با عنوان «مدیریت و رهبری اثربخش؛ کجا ایستادهایم؟» در مؤسسه اطلاعات برگزار کرد که احمد عابدینی، معاون سابق شورای عالی آموزش و پرورش در آن درباره مدیریت مدرسه سخنرانی کرد که شرح آن را در ذیل میخوانید:
برای اینکه بدانیم کجا ایستادهایم، باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که «قرار بود کجا ایستاده باشیم؟»؛ یعنی افق و چشماندازهای ما کجا بودهاست؟ پرسش بعدی به ابزارها، شاخصها و معیارهای سنجش مربوط میشود. من اسناد قوانین مصوب و مربوط به این حوزه را ملاک ارزیابی قرار دادهام. آخرین پرسش هم این است که این موضوع چه استلزاماتی دارد و با چه راهکارهایی میتوان برای تحقق اهداف اصلی آن تلاش کرد؟
اگر قرار به انتخاب باشد، بیتردید از میان عوامل گوناگون و مؤلفههای متعدد تعلیم و تربیت، یکی از مهمترین، و اساسیترین و در عین حال مؤثرترین آنها برای من، «معلم» است و سخت بر این باورم که نهتنها قلههای تحول جز با «گامهای استوار معلمان»؛ یعنی باور، اراده و همراهی عملی آنان فتحشدنی نیست، بلکه بدون معلمان به دامنه آن هم نمیتوان رسید. باز اگر بنابر انتخاب باشد، از میان همه عوامل مؤثر محیطی و پیرامونی، درون و برونسازمانی و سایر عوامل، یکی را به عنوان مهمترین عامل ارتقاء تعلیم و تربیت در اولویت قرار دهم، بیدرنگ سراغ مدیریت و راهبری میروم چون بر این باورم که اگر نسبت معلم به نظام تعلیم و تربیت را نسبت روح به جسم تلقی کنیم، بیتردید نسبت مدیریت به آن، نسبت مغز و عضو فکور سازمان با سایر مؤلفههای آن است.
مدیریت، البته با رویکرد راهبری، از این بابت مهمتر و اساسیتر است که میتواند آفرینندگی داشته باشد؛ تسهیلگری کند، ساختار و سازمان ایجاد و نظامسازی کند و از همه مهمتر، دستها و دلهای متفرق را به همدیگر گره بزند، فرهنگسازی کرده و با ایجاد یکپارچگی، ارزش افزوده ایجاد کند. حتی میتواند کمبود منابع را هم با علم، تدبیر و عقلانیت خود جبران و برای تأمین آن تلاش کند و بسیاری کارهای دیگر که زمینه و امکان انجام آن برای هیچیک از عناصر دیگر وجود ندارد.
اگر به تحول میاندیشیم، یکی از مهمترین عرصههای آن، تحول در مدیریت و راهبری به معنی عام، و راهبری مدرسه به معنی اخص آن است و یکی از بازیگران اصلی آن در آموزش و پرورش، مدیران مدرسه هستند که از نظر من تاکنون در عرصه عمل جدی گرفته نشدهاند.
من هم بر این باورم که عصر کنونی، عصر «مدیریت و رهبری» است زیرا موفقیت نهادها و سازمانهای آموزشی، به کارآمدی و صلاحیت مدیران و رهبران آن بستگی دارد و هنر مدیریت یکی از ظریفترین، دشوارترین و در عین حال، از پرثمرترین کارها و یکی از شاخصهای رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع است.
از بین انواع مدیریت در سازمانهای آموزشی-تربیتی، برای مدیریت مدرسه اهمیت و ارزش ویژهتری قائل هستم. نقش مدیریت و راهبری مدارس از این نظر حیاتی و نیازمند مدیران کارآمد، اثربخش، خلاق و واجد صلاحیت است که به نقش و مأموریت تمامی عوامل تربیت در مدرسه میپردازد و برای پیادهسازی نظام یکپارچه و تحقق اهداف تربیتی، به وظایف هریک از آنان توجه دارد. مدیریت مدرسه میتواند با حسن تدبیر، تعامل سازنده، توسعه رفتار مثبت در محیط آموزشی، به افزایش اثربخشی و ارتقاء کیفیت فعالیتهای مدارس کمک کند.
مدیر نالایق، به راحتی میتواند تمامی منابع و سرمایههای موجود را از بین ببرد، تلف کند و در روند امور توقف یا مانع ایجاد کرده و هیچ ارزش افزودهای هم نداشتهباشد. کشتی تحول در آموزشوپرورش، جز با عبور از تنگه «مدیریت و راهبری تربیتی» هرگز به مقصد نهایی و ساحل آرامش نخواهد رسید.
یکی از آفتهای بزرگ در مدیریت، کوچک یا ناچیز پنداری کارهای بزرگ و اهمیت دادن بهکارهای کوچک و کماهمیت است که مدیریت و راهبری مدارس از جمله مهمترین آنهاست و «دید خطی برخی از مدیران، پاسخگو نبودن و کرختی سازمانهای متولی، از آفات و آسیبهای جدی» دیگری است که این موضوع را تشدید کردهاست. نکته بسیار مهم، تأکید بر تنظیم لنز دوربینها و تغییر نوع نگاه و رویکردها در بحث مدیریت و راهبری مدارس است.
برای دستیابی به این هدف مهم، بررسی اسناد، قوانین و مقررات، طرحها برنامههای موجود میتواند مفید باشد؛ یعنی بررسی کنیم که این عنصری که ما اینقدر از اهمیت و جایگاه والای آن صحبت میکنیم؛ چه وضعیت و جایگاهی در اسناد و قوانین مصوب کشورمان دارد که بهصورت طبیعی افکار، اندیشهها و نوع نگاه و باورهای متولیان نظام به این امر مهم را نیز بههمراه خواهد داشت.سپس بپردازیم بهاین موضوع که این مصوبات در عرصه عمل چه سرنوشتی پیدا کردهاند.
هرچند در دیدکلی بر این باورم که علیرغم اینکه فرآیند تدوین قوانین، طرحها و برنامهها و کارشناسی امور بسیار طولانی و زمانبر است و با دقت وسواسگونه انجام میشود، ولی «از طرح و نظر تا قانون و از قانون تا اجرا، فرسنگها فاصله و در مقابل آن، تخریبها بسیار آنی و لحظهای صورت میگیرد». از نظر من، قانون در کشور ما، مشابه نقش «حروف والی» یا «حروف یرملون» در زبان عربی است؛ یا کاملاً تزئینی است، چون نوشته میشود ولی خوانده نمیشود، یا جایی که بعداز «نون» قرار میگیرد، با تشدید خوانده میشود!
این نکته در بررسیهای اجمالی و حتی ملاحظه رویکردها و سیاستهای اجرایی برای من کاملاً مشهود و بسیار جالب بود و بهنظر من از ابعاد گوناگون نیز برای همه صاحبنظران و متولیان باید قابل اعتنا باشد؛ یعنی علیرغم اینکه عمده مفاد سند تحول و قوانین موجود، یا مربوط به حوزه مدیریت است یا از جنس مدیریت؛ یعنی با اینکه روح حاکم بر محتوای اسناد و قوانین مدیریتی است، ولی در عرصه اجرا کمترین توجه به این مؤلفه و اقدامات تحولی از این جنس نشدهاست. شاید یکی از اشکالات اساسی وارد بر الگوی تدوین زیرنظامهای سند تحول بنیادین، نوشتن زیرنظام مدیریت و راهبری در بین نظامهای دیگر و همردیف آنها بود.
بررسی بیش از ۱۰ سند و قانون نشان میدهد که در اغلب موارد، بهجای تمرکز و تأکید بر ساختارها، فرآیندها و سازوکارهای لازم و اجرایی؛ یعنی یعنی نظامسازی و مدیریت بهعنوان یک نظام، بر مدیر به عنوان یک شخص دارای ویژگیها و بر توانمندیهای حداقلی و فردی وی تأکید شده و از توجه به ساختارها، سازمانها، فرآیندها، معیارها، شاخصها و نظامها و نیز استلزامات اساسی آن غفلت شدهاست و نکته جالبتر اینکه از حدود ۴۰ راهکار وبرنامه مورد نظر، حتی یک مورد از آنها نیز عملیاتی و اجرایی نشدهاست.
این تمرکز بر شخص مدیر و ویژگیهای حداقلی وی را یک خطای راهبردی و اشتباه بزرگ میدانم که در قوانین و اسناد تحولی ما کاملاً مشهود است و باید تمهیداتی برای جبران این نقیصه اساسی اندیشیده شود. شاید ریشه بسیاری از مشکلات این حوزه، به بیتوجهی یا کمتوجهی بهتفاوتهای معنادار و اساسی دو واژه «مدیر» و «مدیریت» برمیگردد.
در کنار این اشکال اساسی و توجه حداقلی به مدیریت و راهبری، بهیک اشکال اساسی دیگری هم برمیخوریم و آن غفلت بزرگ از اختیار، آزادی و «عاملیت» مدیر و نیز سایر عوامل انسانی مدرسه است؛ یعنی بهراحتی میتوان فهمید که حتی ویژگیهای تعیینکننده مدیر نیز، مثل عاملیت، استقلال، قدرت انتخاب و اختیار تصمیمگیری، بهعنوان یک شاخصه کلیدی و موضوع محوری، بهشدت مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفته و عملاً مدیر به مرتبه «عامل بودن» و «مأمور بودن» تنزل پیدا کردهاست.
اینجا مشخص میشود که جایگاه و نقش ارکان و عوامل مدرسه، در ساخت و توسعه مفهوم «مدیریت» نادیده گرفته شدهاست و ساختارهای حداقلی، خشک، بیروح، کلیشهای، یکنواخت و حتی تکراری، ملالآور و آزاردهنده، خلق شده و جای آنها را گرفتهاست که من در بخشی به «اهمیت و نقش عاملیت انسان در مدیریت و راهبری آموزشیتربیتی» و تأثیر ساختار و سازمان بر آن خواهم پرداخت.
باید بتوانیم بهاین پرسش تعیینکننده پاسخ بدهیم که در سازمانهای آموزشی-تربیتی، عاملیت(ظرفیتی برای کنش مستقل و ساخت انتخابهای آزاد خود اشخاص) چهجایگاهی داشته و چهمیزان اولویت دارد و در مقابل، ساختارها، رویه ها و قواعد(عوامل مؤثری که شخص و تصمیماتش را تعیین یا محدود میکنند) چه جایگاهی باید داشتهباشند. بهعبارت دیگر، شخص یا اشخاص برای ما مهمترند(عامل) یا شخصیت و ساختار و سازمان که عاملیت مدیر هم، بهعنوان یک نظام، بخشی از آن است یا لازم است رویکرد متفاوت دیگری، بهعنوان رویکرد سوم، اتخاذ کنیم و ناگزیریم نگاه دقیقتر، جامعتر و متعادلتری داشته باشیم و آن «رویکرد تلفیقی» است(هم مدیر، هم مدیریت، هم ساختار و عاملیت انسان). برای من، طراحی و ترسیم نقشه راه، پیش از حرکت و انتخاب مسیر درست و توافق بر آن، بسیار اساسیتر از اصل کار است و نیز اطمینان از اعتبار تدوین (پیش از آنکه طرح و برنامهای تدوین شود) هم اهمیت دارد چون بر این باورم که انجام نشدن یک کار یا اجرا نشدن یک طرح، برنامه یا قانون، بهمراتب بهتر از انجام نادرست یا اجرای ناقص آن است.
استلزامات اساسی مدیریت و راهبری کارآمد و اثربخش
مدیریت و راهبری مدرسه استلزامات خودش را دارد که من به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنم:
قوانین و مقررات جامع، کامل، کاربردی و مبتنی بر نیاز، ساختارسازمانی کارآمد و نظام منعطف وتحولیافته، نظام سنجشصلاحیت مستقر و پایش مستمر و هدفمند، تأمین منابعمالی، فرهنگسازمانی، حضور مدیران واجدصلاحیت حرفهای، نظامسازی و استاندارد کردن روندها و فرآیندها و اختیار، آزادی عمل، حق انتخاب و قدرت تصمیمگیری از جمله مهمترین آنهاست که باید بهصورت جداگانه بهابعاد آن پرداخت و بر تعیین و استلزامات، پیش از تعیین و تدارک الزامات توافق حاصل کرد.
چرخشهای تحولی مدیریت مدرسه(راهکارها)
راهکارها و چرخشهای اساسی و تحولی را به صورت فهرستوار بیان میکنم:
چرخش از نقش ارائهدهنده خدمات مالی، اداری و پشتیبانی به جایگاه راهبری آموزشی وتربیتی، چرخش از مدیریت سلسلهمراتبی و متمرکز به الگوی مبتنی بر تنظیمگری، انسجام و همانگی، مشارکتجویی، برنامهریزی تلفیقی، غیرمتمرکز و تخت، چرخش از الگوی مبتنی بر اطاعت، تکلیفمحوری، وظیفهمداری و تفکیکی به الگوی مبتنی بر راهبری تربیتی، تفکر و تعهد سازمانی و همسوسازی برنامههای آموزشیتربیتی و انجام وظایف تلفیقی، چرخش از نظام حقوق و دستمزد «توزیعی» به نظام «مبتنی بر شایستگی، عملکردی و امتیازی»، چرخش از الگوی انتصابات سلیقهای، انتسابی و اقدامات پرشی یا فوارهای به الگوی فازی، مرحلهای یا پلکانی، تدریجی و نظام انتصابات با همه فرآیندها و سازو کارهای آن، با هدف تثبیت جایگاه در مدرسه و افزایش توان برنامهریزی و قدرت ساماندهی آنان، چرخش از الگوی مبتنی بر مدرک تحصیلی به الگوی مبتنی بر بازآموزیهای نظاممند و گواهینامه صلاحیت حرفهای (حتی یک مدیر از میان حدود ۱۱۰ هزار نفر، مشروط بهداشتن مدرک و رشته تحصیلی مرتبط با مدیریت آموزشی یا گواهینامه صلاحیت حرفهای منصوب نشدهاند)، چرخش از رویکرد عام و غیرتخصصی به صلاحیتهای تخصصی و حرفهای، چرخش از شیوه صدور ابلاغ، سپس تربیت و توانمندسازی بهالگوی تربیت، پیش از صدور ابلاغ، چرخش از جایگاه نازل داخلی و درونسازمانی به الگوی مبتنی بر همسانسازی با سطوح مدیریتی کشور.