آماری که حقایق تلخی را بازگو میکند؛فقرا از سوادآموزی فاصله میگیرند
هم میهن نوشت: «نرخ باسوادی در ایران برای گروه سنی ۱۵ سال و بالاتر همچنان به هدف ۱۰۰ درصدی نرسیده و در حدود ۸۵ درصد ثابت مانده است. وضعیت دسترسی به آموزش ابتدایی مناسب است، اما نرخ ترک تحصیل و فقدان...
هم میهن نوشت: «نرخ باسوادی در ایران برای گروه سنی ۱۵ سال و بالاتر همچنان به هدف ۱۰۰ درصدی نرسیده و در حدود ۸۵ درصد ثابت مانده است. وضعیت دسترسی به آموزش ابتدایی مناسب است، اما نرخ ترک تحصیل و فقدان برخورداری از مدرک در مقاطع متوسطه اول و دوم بالاست، بهویژه برای گروههای کمدرآمد که بیشتر تحت تأثیر فشار اقتصادیاند.»
این بخشی از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان «پایش ابعاد فقرسال ۱۴۰۲: فقر آموزش» است که بهتازگی منتشر شده است. گزارشی که وضعیت فقر آموزشی و ارتباط آن با فقر درآمدی خانوارها را بررسی کرده و در آن مشخص شده که با وجود پیشرفت در دسترسی به آموزش، کیفیت آن در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، تحریمها و همهگیری کرونا بهویژه در مناطق محروم و بین خانوارهای کمدرآمد کاهش یافته است.
نرخ برخوردار نبودن از مدرک ابتدایی بین افراد ۱۲ تا ۱۷ساله در سطح استانها در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که افراد نسبتاً بیشتری در استانهای کرمانشاه (۲۲/۱ درصد(، آذربایجان غربی (۲۷/۱ درصد)، خوزستان (۳۶/۱ درصد) و سیستان و بلوچستان (۲۲/۳ درصد( مدرک مقطع ابتدایی ندارند.
براساس نتایج این پژوهش، عواملی مثل وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده، سطح تحصیلات والدین و هزینهکرد پایین خانوادهها برای آموزش، در ریسک ترک تحصیل و فقر آموزشی فرزندان مؤثر بوده است. همچنین هزینههای خانوار برای آموزش در دهکهای پایین جامعه کاهش یافته است؛ خانوادههای فقیر با محدودیتهای مالی بیشتری روبهرو هستند و بودجه کمتری را به آموزش فرزندانشان اختصاص میدهند. از سوی دیگر تراکم بالای کلاسها و کمبود معلم، بهویژه با افزایش جمعیت دانشآموزی، بر کیفیت یادگیری تأثیر منفی داشته است.
روند تخصیص بودجه به آموزش عمومی در ایران کاهش یافته و با افزایش تعداد دانشآموزان، سرانه بودجه برای هر دانشآموز بهطور قابل توجهی کم شده است. کاهش بودجه دولتی همزمان با کاهش هزینه آموزش خانوار منجر به گسترش نابرابریهای آموزشی و تشدید فقر آموزشی میشود؛ چون دهکهای بالای جامعه با توانایی مالی بالاتر همچنان به آموزش باکیفیت دسترسی دارند، درحالیکه اقشار ضعیفتر درگیر مشکلات دسترسی و کیفیت آموزشاند.
محرومها نمرههای کم دارند
دادههای پژوهش جدید مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهند، مدارس با تعداد کمتر دانشآموزان از پایگاه محروم اقتصادی (صفر تا ۱۰ درصد) عملکرد خواندن بهتری (۴۷۲) دارند؛ درحالیکه مدارس با بیش از ۵۰ درصد از دانشآموز با پایگاه محروم، پایینترین میانگین نمرات (۳۸۸) را دارند. براساس این پژوهش، این شواهد بهطور مشخص اهمیت شناسایی مدارس مناطق محروم را بهعنوان مدارسی که اغلب دانشآموزان از وضعیت اقتصادی ضعیفاند، نشان میدهد؛ وضعیتی که نیازمند اقدامات و مداخلاتی است تا شکاف سوادآموزی دانشآموزان کاهش پیدا کند.
این پژوهش میگوید، علاوه بر وضعیت نرخ سواد، محاسبه نرخ بیسوادی جمعیت هم میتواند به رصد فقر آموزشی کمک کند. به همین منظور، براساس آخرین سرشماری در سال ۱۳۹۵ جمعیت بیسوادان ۱۰ تا ۴۹ سال طی ۳۰ سال گذشته، به کمتر از نصف خود رسیده است. همچنین درصد بیسوادی کل جمعیت هم ۲۶/۸ واحد درصد کاهش داشته است. با اینکه در گذشته برای ریشهکنی بیسوادی جشن گرفته شده است، اما باتوجه به رشد سواد در منطقه، همچنان مسئله بیسوادی در کشور مطرح است.
افزایش فشارهای اقتصادی، افزایش بازماندگی
بررسی روند برخورداری افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ در این پژوهش نشان داده، هرسال به تعداد افرادی که مدرک پایان مقطع متوسطه دوم و دیپلم را دریافت میکنند، افزوده میشود اما همچنان برخوردار نبودن از این مدرک بسیار بالاست. این نرخ در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۳۹۰، ۳۱/۷ واحد درصد کاهش داشته است. آمارهای این پژوهش نشان میدهند، میانگین کشوری برخوردار نبودن از مدرک متوسطه تا سال ۱۳۹۶، روند بسیار خوب و نزولی داشته و به عدد ۲۸/۷ درصد رسیده است، اما بعدازآن تا سه سال این نرخ صعودی بوده و به حدود ۳۰ درصد رسیده که به نظر میرسد احتمالاً آمارهای بازماندگی از تحصیل هم در پی فشارهای اقتصادی به خانوار در این سالها افزایش داشته است.
شواهد میگویند که تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در مقطع متوسطه دوم، بیشتر از سایر مقاطع است. دانشآموزان متوسطه دوم در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ بالاترین بازماندگی از تحصیل را طی هفت سال تحصیلی از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۱ داشتهاند که یکی از عوامل مؤثر بر آن میتواند تشدید تحریم و فشارهای اقتصادی به خانوار و دانشآموز باشد که منجر به این شده است تا دانشآموز به پایه تحصیلی بعدی نرود.
براساس نتایج این پژوهش، یکی از نقاط عطف دیگر، سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بهعنوان سالهای تحصیلی تحت تأثیر دوره کرونا بوده که بیشترین تأثیر را هم در بازماندگی از تحصیل دانشآموزان شش ساله و مقطع ابتدایی داشته است. چنانچه در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰، تعداد دانشآموزان کمتری نسبت به سال تحصیلی قبل، از تحصیل بازماندهاند، اما این روند به قبل از همهگیری کرونا برنگشته و این نشان میدهد که بازگشت دانشآموزان بازمانده از تحصیل به مدرسه، فرآیندی طولانی و دشوار است.
طبق یافتههای این پژوهش و براساس سالنامه آماری موجود آموزشوپرورش (۱۴۰۰-۱۳۹۹)، نرخ بازماندگی دانشآموزان در این سال تحصیلی به تفکیک استان و مقطع تحصیلی نشان میدهد که استانهای سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و خراسان شمالی، سه استانیاند که وضع بازماندگی از تحصیلشان در هر سه مقطع تحصیلی نامناسب است. درحالیکه استانهای البرز، یزد و اصفهان اوضاع بهتری نسبت به سایر استانها دارند.
آمارها نشان میدهند که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹، به ازای هر هزار دانشآموز، حدوداً ۲۶ نفر از تحصیل در مقطع ابتدایی بازماندهاند، این درحالی است که در مقطع متوسطه اول ۶۱ نفر از هر هزار دانشآموز، بازمانده از تحصیلاند. میانگین کشوری مقطع متوسطه دوم هم نشان میدهد که ۲۱۲ نفر از هر هزار دانشآموز، بازمانده از تحصیلاند و بیانگر این است که در این مقطع، مسئله بازماندگی از تحصیل جدیتر است. در این آمارها هم استان سیستان و بلوچستان بیشترین جمعیت بازمانده از تحصیل را در بین دانشآموزان ۶ تا ۱۱ ساله، ۱۲ تا ۱۴ ساله و ۱۵ تا ۱۷ ساله داشته است.
تأثیر فشار اقتصادی در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ بهویژه برای مقاطع متوسطه اول و دوم در این پژوهش مشخص است. علاوه براین، ازجمله دلایل ترکتحصیل در متوسطه اول میتواند تغییر سیستم آموزشی از تکمعلمی به چندمعلمی و افزایش فشار درسها باشد، بلوغ نوجوانان و مشکلات آنان، تغییر مدرسه و افزایش فاصله محل سکونت دانشآموز تا مدرسه بهویژه در نواحی روستایی، کمک به کارهای خانه، همچنین ورود به بازار کار و… هم میتواند بازماندگی از تحصیل را افزایش دهد.
۴ درصد از پذیرفتهشدگان کنکور از دهکهای ۹ و ۱۰
در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده که ۴/۳۴ درصد از پذیرفتهشدگان کنکور سال ۱۴۰۲ در نمونه تصادفی، از دهکهای ۹ و ۱۰ درآمدی بودهاند. درحالیکه تنها ۹/۱ درصد از پذیرفتهشدگان از دهک ۱ و ۲ بودند که نشاندهنده رابطه درآمد خانوار و پذیرفتهشدن در کنکور است. ازسوی دیگر، این بررسی نشان داده که ۵۴ درصد رتبههای برتر زیر ۳ هزار کنکور، از دهکهای ۹ و ۱۰ هستند و فقط ۴/۳ درصد از دانشجوهای ورودی سال تحصیلی ۱۴۰۲ از دهکهای یک و دو هستند. به عبارت دیگر، سهم خانوار کمدرآمد از رتبههای برتر کمتر است و درنهایت نسبت به سایر خانوارها از کیفیت آموزش کمتری برخوردارند.
توجه دولت به مدارس دولتی بهقدری پایین آمده که صرفاً در حد پرداخت دستمزد و حقوق معلمان تقلیل پیدا کرده است. مدارس دولتی بهگونهای است که کمترین امکانات آموزشی را دارند و بالای ۷۰ درصد مدارس دولتی در بافتهای فرسوده قرار گرفتند و نیاز به بازسازی دارند. حداقل امکانات آموزشی در این مدارس است و امکاناتی هم که وجود دارد، مربوط به گذشته است و دچار فرسودگی شده است.»
فقر آموزشی در دسترسی و دستیابی
بررسی شاخصهای فقر آموزشی در بُعد دسترسی به آموزش در این پژوهش نشان داده که اولاً، نرخ باسوادی افراد ۱۵ سال و بالاتر در ایران به هدف صددرصدی نرسیده و حدوداً دو دهه است که ایران در بازه نرخ ۸۰درصد مانده و رشد سالیانه آن نسبتاً کم است. به عبارت دیگر، نرخ باسوادی، همچنین نرخ بیسوادی مشخص کرد که همچنان ریشهکنی بیسوادی صورت نگرفته است. ثانیاً، نرخهای برخوردار نبودن از مدرک میتواند نشان دهد که اگرچه وضعیت دسترسی به آموزش ابتدایی مناسب است اما مقاطع دیگر بهویژه متوسطه دوم بهدلیل تعداد بالای بازماندگان از تحصیل و برخوردار نبودن از مدرک متوسطه دوم، وضعیت نامناسبی دارد.
روند نبود برخورداری از مدرک، بازماندگی و ترکتحصیل در کنار هم نشان میدهد که دانشآموزان مقطع متوسطه اول و دوم، نسبت به فشار اقتصادی حساساند. چنانکه در بررسی دهکهای درآمدی خانوار هم مشاهده میشود، گروه دهکی پایین در کشور بیش از دیگران مدرک دیپلم خود را نمیگیرند. به عبارت دیگر، گروههای فقیر جامعه سریعتر از چرخه آموزش خارج میشوند و بازگشت آنان به مدرسه، امری دشوار بوده؛ درنتیجه سیاستهایی مختص برای نگهداشت این گروهها در آموزش لازم است.
علاوه بر شاخصهای دسترسی به آموزش، وضعیت کشور در دستیابی و کیفیت آموزش و خروجی یادگیری مدارس هم چندان مناسب نیست، چنانکه علاوه بر افت نمرات امتحانی مدارس، آزمون پرلز هم نشان میدهد که وضعیت سواد در ایران نسبت به میانگین بینالمللی فاصله بسیاری دارد. درنتیجه باید برنامههای بهبود کیفیت آموزش و برنامههای بازگشت به مدارس در کشور اجرایی شود.