آقای مدیرکل چیشد پس؟ – ایمنا
به گزارش اطلاعات نیوز، وقتی وزیر اطلاعات از دستیابی به اسنادی حساس در حوزههای مختلف ازجمله برنامههای هستهای رژیم صهیونیستی سخن گفت، تلآویو، طبق معمول، لب به مهر سکوت زد؛ سکوتی که گویا ترجیح...
به گزارش اطلاعات نیوز، وقتی وزیر اطلاعات از دستیابی به اسنادی حساس در حوزههای مختلف ازجمله برنامههای هستهای رژیم صهیونیستی سخن گفت، تلآویو، طبق معمول، لب به مهر سکوت زد؛ سکوتی که گویا ترجیح میدهد از فریاد رسوایی، کمتر شنیده شود. اما این بار پردهها چنان کنار رفت که حتی رافائل گروسی هم چارهای جز اعتراف نیافت. دبیرکلی که سالهاست در مقام سخنگوی غیررسمی غرب ظاهر میشود، در نشست خبری دوشنبهشب از «شواهد قاطع» گفت؛ شواهدی که نشان میدهد اسناد فوقمحرمانه آژانس، سالهاست در اختیار ایران قرار دارد.
گروسی با زبانی لرزان، اما جملههایی روشن، اعتراف کرد: «ایران این اسناد را جمعآوری، تحلیل و بررسی کرده»؛ جملهای که معنایش برای تلآویو چیزی فراتر از یک افشاگری ساده است. در جایی دیگر نیز اذعان کرد که «ایران مقادیر زیادی اسرار هستهای را از اسرائیل خارج کرده است» بله؛ وقتی لانهی شیشهای در معرض سنگ واقعیت قرار میگیرد، حتی گروسی هم نمیتواند صدای ترکها را نشنود.
اما همزمان با این اعترافِ بیسابقه، مدیرکل آژانس و سه تفنگدار قاره سبز با هدایت نامرئی واشنگتن دستبهکار تصویب قطعنامهای ضدایرانی در شورای حکام شدهاند تا بلکه بتوانند مسیر تکراری و نخنمای «مکانیسم ماشه» را دوباره به جریان اندازند. آژانسی که ۲۲ درصد نظارتهایش را به برنامه صلحآمیز هستهای ایران اختصاص داده، هنوز هم با استناد به یادداشتهای شبانه موساد، نگران آیندهایست که خود آن را از شفافترین کشور عضو NPT میبیند!
در حالیکه ایران سالهاست با پاسخهای مستند و فنی، به اتهامات بیپایه واکنش نشان داده، بازیگران پشت پرده تلاش میکنند اتاق آژانس را نه به محل نظارت بیطرف، بلکه به صحنهای از اجرای نمایشنامههای اسرائیلی بدل کنند؛ صحنههایی که بازیگر اولش، عضو هیچ پیمان منع تسلیحاتی نیست، اما کارگردانی اتهامزنیها را بر عهده دارد.
در نهایت، هرچه هست، روشن است: شفافیت ایران، نه پاسخی برای آژانس، که چالشی برای نقشههای کسانیست که از آفتاب حقیقت میترسند. پایان این نمایش، نه با قطعنامه، که با فروپاشی دروغ خواهد بود.
اسناد شما دست اسرائیل چه میکند، آقای همیشه نگران؟!
رافائل گروسی، همان دبیرکلی که هر بار با لبخندی دیپلماتیک از «نگرانی» در مورد ایران سخن میگوید، این بار دوشنبهشب در حالی به ماجرای دستیابی ایران به اسناد مرتبط با فعالیتهای پنهان اتمی رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد که خودش ناخودآگاه، پرده از فاجعهای عمیقتر برداشت: «نگرانی عمیق» از افشای اسنادی که سالهاست در اختیار اسرائیل بوده و حالا بهدست ایران افتادهاند. اما آقای گروسی هیچ توضیحی نداد که اساساً چرا اسناد فوقمحرمانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید در آرشیو تلآویو جا خوش کرده باشند؟!
پاسخ این پرسش را شاید بتوان در متن بیانیه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران یافت؛ بیانیهای که دقیقاً آن چیزی را فاش میکند که غرب همیشه دوست داشت در پرده بماند. ایران نهتنها به اسناد مربوط به همکاریهای پشتپرده اروپا و آمریکا با رژیم صهیونیستی در توسعه زرادخانههای اتمیاش دست یافته، بلکه گزارشهایی را نیز بهدست آورده که بهروشنی نشان میدهد چگونه اسرائیل با جعل اسناد و تحویل آنها به برخی نهادهای بینالمللی، دروغهای شاخدار علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران را القا کرده، و مهمتر آنکه این نهادها نیز بیکموکاست همان دروغها را در گزارشهای رسمیشان درج کردهاند!
اگر گروسی نگران است، باید نگران اعتبار نهاد تحت مدیریت خود باشد؛ نهادی که حالا مشخص شده نهتنها در حفاظت از اطلاعات محرمانه ناتوان است، بلکه در مقابل دیکتههای یک رژیم جعلی، بهراحتی سر خم میکند. رسوایی بهوجودآمده چیزی فراتر از یک رخنه اطلاعاتی ساده است؛ این رسوایی، بیطرفی و حرفهایگری آژانس را بهطور جدی زیر سوال میبرد و پرده از استفاده ابزاری برخی دولتها از این نهاد برای پیگیری اهداف سیاسی برمیدارد.
این بار عملیات اطلاعاتی ایران فقط گوش رژیم صهیونیستی را نکشید، بلکه صورت بزکشدهی آژانس را نیز به دیوار واقعیت کوبید. حالا نوبت گروسی و دوستان غربیاش است که به جای «نگرانی»، پاسخ بدهند: اسناد شما دقیقاً چرا در دست تلآویو بودهاند؟ و چگونه است که دروغهای آنان، بیکموکاست، در گزارشهای رسمی آژانس تکرار شدهاند؟
«البینة علی المدعی»؛ نه سند، نه بی نه، فقط تکرار!
وقتی دبیرکل آژانس در قامت شاکی ظاهر میشود، بد نیست ابتدا نگاهی به جیبهای خالی خود بیندازد؛ جیبهایی که بهجای سند و مدرک، فقط چند برگ فرسوده از گزارشهای تکراری و ادعاهای بیپشتوانه در آنها مانده است. رافائل گروسی در جدیدترین گزارش خود درباره برنامه هستهای ایران، بار دیگر همان اتهامات نخنما را تکرار کرد؛ از کشف ذرات اورانیوم در «مکانهای اعلامنشده» تا ادعای «پاسخ ندادن ایران به سوالات آژانس».
او بدون آنکه کوچکترین مدرک تازهای ارائه دهد، باز هم همان جمله قدیمی را تکرار کرد: «نمیتوانیم با اطمینان بگوییم مواد هستهای خارج از چارچوب پادمان باقیماندهاند یا نه!» این یعنی نه رد میکند، نه تأیید؛ فقط القای شک و دود، با هدف مهآلود کردن فضا.
اما مشکل دقیقاً همینجاست. آژانس، در حالی خواهان شفافیت بیشتر از سوی ایران است که خود حاضر به شفافسازی عملکردش در افشای اسناد و همکاریهای پنهان با تلآویو نیست. چهبسا اگر قرار بود هر ادعای بی سند، مبنای قطعنامه باشد، باید هر هفته چندین قطعنامه علیه همین آژانس صادر میشد!
این بار هم، پشت این گزارش آکنده از شبهه و بی سند، تروئیکای اروپایی و آمریکا صف کشیدهاند تا با صدور قطعنامهای دیگر، سناریوی کهنهی فشار – و در نهایت مکانیسم ماشه – را کلید بزنند. اما یک سوال بیپاسخ مانده: اگر واقعاً ایران پنهانکاری کرده، پس اینهمه دوربین، بازرسی، گزارش فنی و نظارت مستمر چه میکردهاند؟! و اگر هیچ سندی برای فعالیت غیرصلحآمیز وجود ندارد، پس اصرار برای اثبات بیگناهی از چهروست؟ آیا این همان عدالت معکوس نیست که متهم باید بیگناهیاش را ثابت کند، آنهم بدون اینکه مدعی سندی ارائه کرده باشد؟
اگر «البینة علی المدعی»، پس گروسی و حامیانش بهتر است پیش از نوشتن هر گزارش، دستکم یک برگ سند واقعی روی میز بگذارند؛ نه صرفاً سایههایی از شک، برای پروژهی فشار.
وقتی دبیرکل آژانس در قامت شاکی ظاهر میشود، بد نیست ابتدا نگاهی به جیبهای خالی خود بیندازد؛ جیبهایی که بهجای سند و مدرک، فقط چند برگ فرسوده از گزارشهای تکراری و ادعاهای بیپشتوانه در آنها مانده است. رافائل گروسی در جدیدترین گزارش خود درباره برنامه هستهای ایران، بار دیگر همان اتهامات نخنما را تکرار کرد؛ از کشف ذرات اورانیوم در «مکانهای اعلامنشده» تا ادعای «پاسخ ندادن ایران به سوالات آژانس».
او بدون آنکه کوچکترین مدرک تازهای ارائه دهد، باز هم همان جمله قدیمی را تکرار کرد: «نمیتوانیم با اطمینان بگوییم مواد هستهای خارج از چارچوب پادمان باقیماندهاند یا نه!» این یعنی نه رد میکند، نه تأیید؛ فقط القای شک و دود، با هدف مهآلود کردن فضا.
اما مشکل دقیقاً همینجاست. آژانس، در حالی خواهان شفافیت بیشتر از سوی ایران است که خود حاضر به شفافسازی عملکردش در افشای اسناد و همکاریهای پنهان با تلآویو نیست. چهبسا اگر قرار بود هر ادعای بی سند، مبنای قطعنامه باشد، باید هر هفته چندین قطعنامه علیه همین آژانس صادر میشد!
این بار هم، پشت این گزارش آکنده از شبهه و بی سند، تروئیکای اروپایی و آمریکا صف کشیدهاند تا با صدور قطعنامهای دیگر، سناریوی کهنهی فشار – و در نهایت مکانیسم ماشه – را کلید بزنند. اما یک سوال بیپاسخ مانده: اگر واقعاً ایران پنهانکاری کرده، پس اینهمه دوربین، بازرسی، گزارش فنی و نظارت مستمر چه میکردهاند؟! و اگر هیچ سندی برای فعالیت غیرصلحآمیز وجود ندارد، پس اصرار برای اثبات بیگناهی از چهروست؟ آیا این همان عدالت معکوس نیست که متهم باید بیگناهیاش را ثابت کند، آنهم بدون اینکه مدعی سندی ارائه کرده باشد؟
اگر «البینة علی المدعی»، پس گروسی و حامیانش بهتر است پیش از نوشتن هر گزارش، دستکم یک برگ سند واقعی روی میز بگذارند؛ نه صرفاً سایههایی از شک، برای پروژهی فشار.
جاسوسبازی در تورقوزآباد؛ وقتی آژانس با نقشه دیگران میآید
در حالیکه گزارشهای آژانس هر بار با ادعاهای تکراری رنگ و لعاب تازه میگیرند، این بار نوبت به «تورقوزآباد» رسیده است؛ جایی که آژانس بازرسان خود را نه با اطلاعات مستقل، بلکه با مختصاتی در دست، دقیقاً به نقطهای فرستاد که بوی اطلاعات جاسوسی از آن به مشام میرسد؛ و دست چه کسی پشت این مختصات بود؟ همان رژیمی که عضو NPT نیست، اما نقش بازرس ویژه را بازی میکند: رژیم صهیونیستی.
بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران، در پاسخ به این شوی جدید گفتنیهای زیادی داشت. او یادآور شد که پس از امضای برجام، پرونده همه اتهامات گذشته علیه ایران بسته شده بود؛ اما از وقتی آمریکا یکجانبه میز را ترک کرد، دوباره سناریوی «بازرسی با فشار و بدون سند» از غرب به راه افتاد. با این حال، ایران با وجود بی سند بودن ادعاها، درهای خود را به روی بازرسان آژانس باز کرد—نه از سر الزام، بلکه برای اینکه چیزی برای پنهان کردن نداشته باشد.
اما آنچه یافتند، حتی اورانیوم غنیشده هم نبود؛ صرفاً ذرات طبیعی که در هر جغرافیای دارای صنعت و معادن یافت میشود. با این وجود، آژانس با بزرگنمایی آنها تلاش کرد همان ادعای کهنه را دوباره زنده کند: «احتمال فعالیت اعلامنشده!»… آن هم بدون سند، بدون منطق، و صرفاً با اتکا به مختصات جاسوسی.
کمالوندی صراحتاً گفت: آژانس به جای تکیه بر دادههای معتبر، با اطلاعات مشکوک وارد بازی شده و بهجای داوری، نقش بازیگر یک نمایش سیاسی را ایفا میکند. وقتی ۱۲۰ بازرس در ایران مشغولاند، دفتری با ۷۰ کارمند در تهران دارند، اما هنوز صداقت گزارشها زیر سوال است، معلوم است که مشکل، نه در عدم همکاری ایران، بلکه در چشمهایی است که جز آنچه باید ببینند، دنبال چیز دیگریاند.
لغو اعتبار ۷ بازرس، پاسخ قانونی ایران به همین رویه مشکوک بود؛ حقی که در چارچوب پادمانها کاملاً محفوظ است. اما آیا آژانس جرأت دارد همین سطح از دسترسی را در مورد دیگر کشورهای منطقه مطالبه کند؟ مثلاً از همان رژیمی که هیچگاه حتی یک بازرسی رسمی نداشته و حالا خودش لودهندهی آدرس میشود؟
جاسوسبازی در تورقوزآباد، تنها یک مثال از چهره پنهان آژانسی است که سالهاست به جای داوری، ابزار چانهزنی سیاسی شده… و حالا خودش باید پاسخ دهد: شما بازرساناید یا بازیگران؟!
سکوت، همدستی یا گرادادن؟!
در روزگاری که تلآویو آشکارا ایران را به حمله نظامی تهدید میکند، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی ترجیح میدهد لب به اعتراض نگشاید و تهدیدات هستهای رژیم صهیونیستی را «مسئلهای مربوط به خود اسرائیل» بداند. رافائل گروسی، در پاسخ به پرسش خبرنگار پرستیوی درباره این تهدیدها، با خونسردی پاسخ میدهد که: «هدف ما اطمینانبخشی به اسرائیل و جهان است»؛ گویی مأموریت آژانس از نظارت بر عدم اشاعه، به آرامسازی روانی رژیمی بدل شده که خود نه عضو NPT است، نه پاسخگوی یک بازرسی رسمی.
اینکه آژانس بهجای هشدار به یک رژیم تهدیدگر و دارای زرادخانههای هستهای، نگران «حس امنیت» تلآویو است، نهتنها سقوط اخلاقی نهاد ناظر جهانی را نشان میدهد، بلکه به معنای مشروعسازی تهدید و توجیه تجاوز نیز هست. گروسی البته فقط به سکوت اکتفا نکرد. او در مصاحبه با فایننشالتایمز صحنه را کامل کرد: «برای رسیدن به حساسترین نقاط تأسیسات ایران، باید از تونلی مارپیچ عبور کرد، من خودم چندینبار آنجا بودهام!» این همان لحظهای بود که آژانس، از ناظر بیطرف به آژانس اطلاعاتی دشمن تبدیل شد.
وقتی مدیرکل آژانس در گفتوگو با رسانه صهیونیستی i24 میگوید: «برای آسیب به تأسیسات هستهای ایران نیرویی بسیار ویرانگر لازم است»، دیگر شکی نمیماند که او نه تنها خود را در جای مدعی نشانده، بلکه عملاً دارد نقشه عملیات طراحی میکند.
رفتار گروسی نشان میدهد که در قاموس آژانس، قانون برای ایران است و معافیت برای اسرائیل؛ پادمان برای تهران، اما تبانی برای تلآویو. و اگر روزی تأسیسات هستهای ایران هدف حملهای قرار گیرد، هیچکس نباید تردید کند که بخشی از مختصات، از گزارشهای رسمی آژانس لو رفته است.
این سکوت، دیگر سکوت نیست؛ همدستی است. وقتی آژانس در برابر تهدیدات آشکار تسلیحاتی و نقض حقوق بینالملل سکوت میکند، اما برای ذرات طبیعی اورانیوم در تورقوزآباد طومار قطعنامه مینویسد، دیگر بازی عوض شده است. و ایران بارها هشدار داده: همکاری یکطرفه، در برابر یک نهاد دوچهره، همیشگی نخواهد بود. روی میز تهران گزینههایی هست؛ و اگر این مسیر ادامه یابد، شاید زمان فعالسازی برخی از آنها نزدیک باشد…
آژانس بینالمللی در نقش جاسوس برای رژیم صهیونیستی عمل کرده است
منصور براتی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: همانطور که مردم آگاه هستند، عملیات اخیر که توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) انجام شد، به لحاظ حجم و پیچیدگی یکی از بزرگترین عملیاتهای امنیتی کشور به شمار میرود.
وی افزود: اطلاعاتی که از رژیم صهیونیستی به دست نیروهای امنیتی ما رسیده، میتواند تأثیر بسزایی در روند مذاکرات پیشرو و همچنین در معادلات منطقهای داشته باشد.
این کارشناس مسائل منطقه خاطرنشان کرد: بخشی از اسناد کشفشده، حاوی اطلاعاتی درباره فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی و روابط پشتپرده آژانس بینالمللی انرژی اتمی با این رژیم است. بر اساس این اسناد، آژانس اطلاعات هستهای ایران را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده و در عمل، نقش یک نهاد جاسوسی را ایفا کرده است.
براتی ادامه داد: این در حالی است که رژیم صهیونیستی عضو آژانس نیست و با وجود ساخت بمب هستهای، از حمایت کامل کشورهای اروپایی برخوردار بوده است؛ کشورهایی که در عین حال، ایران را از پیگیری برنامه صلحآمیز هستهای خود منع میکنند. اسناد موجود، گواه روشنی بر همکاری گسترده غرب با برنامه تسلیحاتی این رژیم است.
وی تصریح کرد: این اسناد همچنین موقعیت دقیق تأسیسات هستهای رژیم، محل نگهداری بمبها، نوع تسلیحات، و طرحهای جدید آنها را مشخص میکند. در صورت بروز تهدید علیه ایران، این اطلاعات میتواند ابزاری برای ایجاد موازنه و حتی پیشگیری از اقدامات جنایتکارانه رژیم باشد.
کارشناس مسائل منطقه در پایان تأکید کرد: افشای این اسناد، ادعای بیطرفی آژانس و کشورهای اروپایی را زیر سوال میبرد. این کشورها نهتنها بیطرف نیستند، بلکه با رژیمی همکاری میکنند که دارای تسلیحات هستهای بوده، عضو آژانس نیست و بدون هیچ محدودیتی فعالیت میکند. بنابراین آنها صلاحیت اعمال فشار بر کشوری مانند ایران را ندارند که عضو رسمی آژانس است و در چارچوب مقررات بینالمللی عمل میکند. در صورت تداوم فشارها، جمهوری اسلامی ایران نیز ابزارهایی در اختیار دارد که میتواند موازنه را تغییر داده و افکار عمومی جهانی را نسبت به عملکرد غرب آگاه سازد.
پایان راه، آغاز محاسبه است
در دنیایی که آژانس باید ناظر باشد، جاسوس شد. جایی که گروسی باید داور بیطرف باشد، حالا خودش در زمین یکی از طرفها بازی میکند. حالا نه فقط رژیمی که در تاریکی سلاح میسازد بیپاسخ مانده، بلکه کشوری که در روشنایی، با امضا، تعهد، دوربین و بازرسی قدم برداشته، هر روز باید در دادگاه بیقانونی متهم شود.
اما تاریخ این یکطرفهسازیها را خوب به خاطر دارد، ایران همان کشوریست که بارها پای میز مذاکره نشسته، اما اگر بخواهد از میز بلند شود، دیگر نه با دست خالی، بلکه با برگهای پر و ارادهای مصمم خواهد رفت. آنان که امروز فکر میکنند «فشار» جواب میدهد، شاید فردا بفهمند که این بار، بازی در زمینی دیگر ادامه خواهد یافت.