مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
  • اینستاگرام
  • ارتباط با ما
  • درباره ما
  • 404
  • به زودی​
  • اقتصاد
  • تیتر یک
  • جامعه
  • جهان
  • سیاست
  • فرهنگ و هنر
  • گزارش و تحلیل
  • ورزش
  • چند رسانه ای
    • عکس
    • فیلم
  • یادداشت
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
مجله اطلاعات نیوز مجله اطلاعات نیوز
  • اینستاگرام
  • ارتباط با ما
  • درباره ما
  • 404
  • به زودی​
  • اقتصاد
  • تیتر یک
  • جامعه
  • جهان
  • سیاست
  • فرهنگ و هنر
  • گزارش و تحلیل
  • ورزش
  • چند رسانه ای
    • عکس
    • فیلم
  • یادداشت
علومی که ایران را از فروپاشی نجات می‌دهد

علومی که ایران را از فروپاشی نجات می‌دهد

مینا حیدری – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| تاریخ ایران نشان می‌دهد که این سرزمین هر بار در آستانه فروپاشی قرار گرفته، نه با شمشیر و جنگ بلکه با علوم انسانی دوباره زنده شده است. از نخستین...

کد خبر :77306 1404-10-01
چاپ
5 بازدیدها
0 نظر

مینا حیدری – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| تاریخ ایران نشان می‌دهد که این سرزمین هر بار در آستانه فروپاشی قرار گرفته، نه با شمشیر و جنگ بلکه با علوم انسانی دوباره زنده شده است. از نخستین روایت‌های اسطوره‌ای چون گیلگمش تا نهادهای علمی ساسانی، از احیای فلسفه و ادبیات در قرون سوم و چهارم تا شکوه فرهنگی پس از یورش مغول و از رنسانس قاجاری تا تأسیس دانشگاه تهران، ایرانیان همیشه یک راز را می‌دانستند: برای بقا باید روایت ساخت، اندیشه‌ورزی کرد و نهاد دانش بنا کرد. 

دکتر نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس می‌گوید داستان علوم انسانی در ایران به ۳۵۰۰ سال پیش بازمی‌گردد و از افسانه گیلگمش تا دانشگاه تهران ادامه دارد. 
 
*وضعیت علوم انسانی را در حال حاضر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

برای این‌که بتوانیم وزن و جایگاه علوم انسانی امروز را در ایران درک کنیم، ناچاریم تصویری تاریخی از آن ارائه دهیم. البته می‌دانم که این کار معمولا برای روزنامه‌نگاران جذاب نیست؛ چون آن‌ها ترجیح می‌دهند در کوتاه‌ترین و ساده‌ترین جملات، پاسخ‌هایی روشن و فوری بشنوند. در ذهن بسیاری از مخاطبان نیز چنین انتظاری وجود دارد؛ آنها علوم انسانی را مشابه پزشکی می‌بینند و انتظار دارند مثل رادیولوژی یا ام‌آرآی، یک «عکس» فوری از جامعه بگیریم و بگوییم کجای آن سالم و کجای آن بیمار است.

اما این نگاه هم ساده‌انگارانه و هم فریبنده است. جامعه را نمی‌توان به شیوه رادیولوژیک فهمید. جامعه دستگاه ام‌آرآی ندارد که آن را اسکن کنیم و بلافاصله بگوییم چه مشکلی دارد یا ندارد. اگر کسی واقعا می‌خواهد جامعه را بفهمد، باید ذهن خود را برای درگیری با پیچیدگی آماده کند؛ باید صبور و باحوصله باشد تا بتواند داوری دقیق و امیدی معنادار و ژرف‌کاوانه شکل دهد.

به بیان دیگر، هرگاه درباره علوم انسانی در هر جامعه‌ای سخن می‌گوییم، درواقع بی‌واسطه از خود آن جامعه و فرهنگ پرسش می‌کنیم؛ پرسشی درباره انسان‌ها و شیوه زیست آنها. این مقدمه‌ای است برای این‌که مخاطبی که اکنون سخن این متن را می‌خواند، درک کند چرا این بحث نیازمند حوصله و نگاه کل‌نگر است.

*چرا برای فهم تاریخ علوم انسانی در ایران باید به دورترین لایه‌های تاریخ بازگردیم؟

تصور من این است که ریشه‌های علوم انسانی در این سرزمین را باید دست‌کم در ۳۵۰۰ سال پیش جستجو کرد؛ زمانی که پادشاهی در بابل، آنچه  می‌توان اولین افسانه یا نخستین روایت مکتوب بشری دانست، بیان کرد و آن روایت، افسانه گیلگمش بود. 

نام گیلگمش، کمابیش برای مردم جهان شناخته‌شده است. این افسانه را ایرانیانِ باستان سروده‌اند؛ البته ایرانیانی که در آن زمان هنوز اهالی سرزمینی با عنوان «ایران» نامیده نمی‌شدند، بلکه در منطقه میان‌رودان، ‌جایی که امروز بخش‌هایی از عراق و در نزدیکی موصل است‌ زندگی می‌کردند. به همین دلیل، گیلگمش امروز میراث مشترک ایرانیان و عراقی‌ها به‌ شمار می‌آید.

من ترجمه احمد شاملو از این متن را در اختیار دارم و چاپ بیست‌ویکم آن را می‌خوانم؛ با تصویرگری مرتضی ممیز. این افسانه در نیمه‌های قرن نوزدهم کشف شد؛ مجموعه‌ای از لوح‌های گلی به خط میخی. شاید بتوان گفت این افسانه یکی از مهیج‌ترین کشفیات باستان‌شناسی تاریخ است، زیرا نخستین متنِ شناخته‌شده بشر به حساب می‌آید.

این لوح‌ها در کتابخانه آشوربانی‌پال ـ نخستین کتابخانه جهان ـ کشف شدند. گرچه قدمت نسخه یافت‌شده به حدود ۳۵۰۰ سال پیش می‌رسد، اما ریشه‌های خود افسانه احتمالا تا ۶ هزار سال پیش امتداد دارد. بنابراین بر اساس یافته‌های علمی، نخستین متنی که می‌توان آن را در شمار متون انسانی و معرفتی قرار داد، همین افسانه است؛ متنی که به‌دست مردمانی نوشته شده که بخشی از پیشینه فرهنگی ایران امروز را شکل می‌دهند.

در لوح نخست، جمله‌ای آمده که اهمیت این متن را در تاریخ اندیشه انسانی نشان می‌دهد: «خلق را سر بازشناساندن آنم به دل است که همه چیزی را به چشم دیده»؛ یعنی می‌خواهم انسانی را معرفی کنم که همه چیز را تجربه کرده و دیده است؛ کسی که دریاها را پیموده، رازها را شکافته و جهان را شناخته است. 

این فرد همان گیلگمش است؛ انسانی فرزانه، پادشاهی که جهان را شناخته و رازهای هستی را کاویده بود. به همین دلیل، می‌توان گفت نخستین تلاش بشری برای شناخت انسان، زندگی، جهان و اسرار آن ـ‌ یعنی نخستین ریشه‌های علوم انسانی‌ـ در همین متن جلوه‌گر است.

*افسانه گیلگمش چه دلالتی برای آغاز علوم انسانی دارد و چگونه مفهوم «جاودانگی از راه روایت» در آن شکل می‌گیرد؟

در ادامه آنچه پیشتر گفتم، باید به نکته مهم دیگری در افسانه گیلگمش اشاره کنم؛ نکته‌ای که نشان می‌دهد چرا این متن را می‌توان یکی از نخستین بنیان‌های علوم انسانی دانست. در این افسانه، گیلگمش انسانی معرفی می‌شود که «هر آن چیز نهان را به چشم دیده» و «از هر راز پنهانی خبر آورده» است. او حامل دانشی است که به تعبیر متن، حتی از «توفان بزرگ» نیز قدیمی‌تر است؛ یعنی دانشی که ریشه در تجربه‌های دیرین بشر دارد.

داستان پهلوانی روایت می‌شود که دو پاره دارد: بخشی الهی و بخشی شیطانی. در شهر اوروک، پهلوان دیگری نیز هست با نام «انکیدو» که گیلگمش به او دل می‌بندد. زمانی که انکیدو می‌میرد، گیلگمش با حقیقتی روبه‌رو می‌شود که تا آن لحظه درنیافته بود؛ این یعنی جاودانگی وجود ندارد. او که همواره می‌کوشید نمیرَد و از فنا بگریزد، با مرگ انکیدو به راز سرنوشت بشر پی می‌برد؛ موجودات می‌میرند، حتی نیرومندترین و داناترینشان.

در همین لحظه است که به راهی شگفت برای جاودانگی دست می‌یابد؛ راهی که انسانِ امروز هم هنوز از آن بیرون نیامده است. گیلگمش دریافت که اگر در زندگی، از فنای جسم گریزی نیست، جاودانگی را باید در روایت جست. او فهمید که باید قصه بگوید، روایت بسازد و مهم‌تر از آن، این روایت را بنویسد و در برابر چشم دیگران قرار دهد. به همین دلیل دستور داد داستان زندگی‌اش را با خط میخی روی لوح‌های گلی بنویسند و بر دیوارهای شهر اوروک نصب کنند.

نکته حیرت‌آور این است که درست فهمیده بود. امروز پس از ۳۵۰۰ سال، ما هنوز درباره او سخن می‌گوییم. او هر کار دیگری مانند ساخت بنا، کشورگشایی یا اختراع فناوری می‌کرد، ممکن بود از بین برود یا فراموش شود؛ همان‌طور که هزاران فناوری، بنا و امپراتوری در تاریخ گم شده‌اند. تنها چیزی که می‌توانست او را جاودانه کند قصه بود؛ ساختن روایت و ثبت آن.

حقیقت این است که انسان هنوز در همان مسیر گیلگمش حرکت می‌کند. مردمان ایران‌زمین نیز همچون سایر مردمان جهان، می‌خواهند «گیلگمشِ تاریخ خود» باشند؛ یعنی قصه خود را بگویند، آن را بنویسند و بر دیوار جهان حک کنند تا بماند.

علوم انسانی دقیقا همین است؛ تلاش برای روایت‌کردن انسان، تجربه زیسته او، رازهای زندگی و حقیقت‌های پنهان جهان. دانشی که همان‌گونه که اجداد چندهزارساله‌ ما فهمیدند، تنها راه برای معنا بخشیدن به زندگی و دست یافتن به نوعی جاودانگی است.

*ایرانیان باستان چگونه به اهمیت «نهادسازی» در کنار روایتگری پی بردند و چرا دانشگاه جندی‌شاپور را می‌توان نخستین نهاد علمی جهان دانست؟

همان ایرانیانی که فهمیدند برای جاودانه‌شدن باید روایت ساخت و قصه زندگی را نوشت، به حقیقت عمیق‌تری هم دست یافتند: این که برای ماندگار شدن دانش انسانی، تنها روایت کافی نیست؛ باید نهاد ساخت. باید ساختاری به وجود آورد که این دانش را سامان دهد، عمق ببخشد و جهانی کند.

ایرانیان به‌خوبی دریافتند که دانش اگر در قالب یک نهاد علمی و فرهنگی تثبیت نشود، پراکنده و ناپایدار خواهد ماند. همین فهم بود که به تأسیس نخستین نهاد علمی جهان انجامید؛ نهادی که امروز یونسکو نیز رسما آن را به نام نخستین دانشگاه جهان شناخته است؛ دانشگاه جندی‌شاپور.

این دانشگاه حدود ۱۷۸۰ سال پیش در خوزستان بنیان گذاشته شد. ایده آن ابتدا از اردشیر بابکان، بنیان‌گذار سلسله ساسانی نشأت گرفت. اردشیر در وصیت‌نامه‌ خود برای پسرش، شاپور اول ـ

همان پادشاهی که شهرهایی چون خرم‌آباد و نیشابور را بنا کرد ـ جمله‌ای بسیار مهم نوشت: «پسرم، شاید در دوران سلطنت خود بتوانی سرزمین‌های بسیاری را بگشایی و نامی بلندآوازه برای خود بسازی اما این‌ها تو را جاودانه نخواهد کرد. اگر می‌خواهی نام تو و نام دودمان ما بماند، به تأسیس دانشگاهی که مقدمات آن را فراهم کرده‌ام دل ببند و همت  کن. این راه رستگاری ماست.»
در اینجا به واژه «دانشگاه» باید توجه کرد. اردشیر به‌روشنی می‌گوید که کشورگشایی، بنا و قدرت سیاسی، جاودانگی نمی‌آورد، بلکه این نهاد دانش است که می‌ماند.

جندی‌شاپور پس از شاپور اول و به‌ویژه در زمان خسرو انوشیروان عادل به اوج شکوفایی رسید. در این دانشگاه، طب، نجوم، ریاضیات و طبیعیات تدریس می‌شد و فلسفه، حکمت و آنچه امروز علوم انسانی و الهیات می‌نامیم، بخش‌های مهم آن بودند.

در کنار این‌ها یک کتابخانه عظیم تأسیس شد که وظیفه‌اش گردآوری متون بود؛ دفاتر شعر، روایات، قصه‌ها، متون مذهبی و علمی از ایران، هند، یونان و دیگر سرزمین‌های شناخته‌شده آن زمان. 
جندی‌شاپور نه‌فقط دانشگاه، بلکه یک مرکز پژوهش جهانی بود؛ جایی که علوم مختلف ترجمه، مقایسه و آموزش داده می‌شد. به این معنا، ایرانیان نه‌تنها روایت را برای جاودانگی کشف کردند، بلکه دریافتند دانش، تنها در پیکره یک نهاد علمی است که جهانی و ماندگار می‌شود.

در شهر شوش -همان شهری که امروز نیز در ایران پابرجاست- هیأتی از نویسندگان و اهل قلم گرد هم آمدند تا علوم انسانی را گسترش دهند. به روایت «آرتور کریستنسن»، ایران‌شناس دانمارکی، حدود ۱۸۰۰ سال پیش چنین مجمعی تشکیل شده بود؛ هیأتی که نشان می‌دهد ایرانیان علاوه بر نهادسازی، به سازماندهی اندیشه و روایت نیز توجه جدی داشتند.

در همان دوران، اتفاق مهمتری رخ داد: انوشیروان عادل به درک عمیقی رسیده بود و آن این که اگر قرار است درباره انسان و علوم انسانی سخن گفته شود، آزادی اندیشه، شرط بنیادین آن است. به همین دلیل دستور داد که همه پژوهشگران و معلمان دانشگاه جندی‌شاپور از آزادی فکری برخوردار باشند. همین فضای تسامح و آزادی نسبی سبب شد که جندی‌شاپور تبدیل به پناهگاه اندیشمندان جهان شود.

در سال ۵۲۹ میلادی، هنگامی که امپراتور روم به‌دلیل تعصب مذهبی و سختگیری‌های سیاسی، مدارس فلسفی را بست، هفت فیلسوف نوافلاطونی، نستوری و مسیحی از شهر «اِدسا» یا «رُها» از آکادمی آتن و دیگر مراکز فلسفی گریختند و به جندی‌شاپور پناه آوردند. این را می‌توان یکی از نخستین نمونه‌های مهاجرت مغزها در تاریخ دانست. همچنین شمار زیادی از مسیحیان یعقوبی‌مذهب که اهل اندیشه و هنر بودند، به این دانشگاه آمدند و در آن مستقر شدند.

از سوی دیگر، در «دینکرد» روایت شده که شاپور اول دستور داده بود تمامی نوشته‌های علمی و غیردینی – از نجوم، پزشکی و ریاضیات گرفته تا فلسفه و حکمت – که در هند، یونان و دیگر نقاط جهان پراکنده بود، گردآوری شود و در اختیار پژوهشگران قرار بگیرد. نسخه‌هایی از این آثار نیز در خزانه شاهنشاهی نگهداری می‌شد.

شاپور اول همچنین فرمان داده بود که آثار بطلمیوس، دسیوس و دیگر متون علمی یونانی و هندی را به زبان پهلوی ترجمه و برای استفاده دانشجویان و استادان دانشگاه آماده کنند. این امر واقعا شگفت‌انگیز است: حدود ۱۸ قرن پیش، ایرانیان نه‌فقط دانشگاهی بنا کرده، بلکه شبکه‌ای جهانی برای گردآوری، ترجمه و تبادل دانش به وجود آورده بودند؛ چیزی که امروز هم دانشگاه‌های مدرن جهان آرزو دارند.

*پس از حمله اعراب به ایران، مردم این سرزمین چگونه توانستند علوم انسانی را گسترش دهند؟ 

ایرانیان پس از حمله اعراب و قرار گرفتن در سیطره بنی‌امیه و خلفای اسلامی، رمز جاودانگی خود را رها نکردند. آن‌ها دریافتند که برای بقای ایران‌زمین باید علوم انسانی را گسترش دهند: تاریخ، جغرافیا، فلسفه، حکمت، فقه‌اللغه، زبان‌شناسی و ادبیات. به همین دلیل در قرن‌های سوم و چهارم هجری، دوباره مسیر شگفت‌آوری را آغاز کردند؛ همان مسیری که از گیلگمش و دوران اردشیر و شاپور اول شروع شده بود.

در این دوره، شخصیت‌های بزرگی پا به میدان گذاشتند؛ خیام نوروزنامه را نوشت، ابوریحان بیرونی آثار گوناگونی را تدوین و گاهشماری ایرانیان را بازنویسی کرد و سرانجام ابن‌سینا کتاب شفا را تألیف کرد.

کتاب شفا اثر شگفت‌انگیزی است. عنوان آن به معنی درمان است، اما منظور درمان جسمانی نیست، بلکه درمان بیماری جهل است. ابن‌سینا می‌گوید اگر انسان بخواهد از این بیماری مهلک شفا یابد، باید به حکمت و فلسفه رجوع کند. او با این کتاب، پیام خود را به مردمان جهان می‌رساند که تنها راه نجات انسان از نابخردی و نادانی، اندیشه‌ورزی است. ابن‌سینا خود پزشک بود، اما نه‌فقط برای جسم، که«طبیب جان و جامعه» نیز بود و این بینش را در شفا به نسل‌های بعد منتقل کرد. تأثیر اندیشه‌های او تا قرون هفدهم و هجدهم در سراسر جهان باقی ماند.

بدین ترتیب، ایرانیان دوباره همان مسیر گیلگمش و راه اردشیر و شاپور اول را ادامه دادند: نوشتن، گردآوری دانش و گسترش علوم انسانی.این تلاش‌ها زمینه‌ساز قرون طلایی تمدن ایرانی اسلامی شد؛ قرونی که ده‌ها دانشمند بزرگ از زکریا تا ابن‌هیثم، فیلسوفان، طبیبان، مورخان، فیزیکدانان و شیمیدانان در آن پرورش یافتند و بخش انکارناپذیر تاریخ علم جهان را شکل دادند. ایران دوباره با علوم انسانی زنده شد و جایگاه تمدنی خود را باز یافت.

*چگونه ایرانیان پس از فاجعه حمله مغول توانستند تمدن خود را با علوم انسانی و ادبیات، دوباره احیا کنند و شخصیت‌هایی چون رودکی، حافظ، سعدی، مولانا و خیام در این باززایی چه نقشی داشتند؟

ما در قرن‌های چهارم، پنجم و ششم هجری با علوم انسانی، فلسفه و ادبیات دوباره زنده شدیم. شاهنامه آمد و ما دوباره زنده شدیم، رودکی آمد و ما زنده شدیم. اما این روند تا پیش از حمله مغول‌ها ادامه داشت و سپس تمدن ایران دچار فروپاشی شد. دوسوم جمعیت کشور از بین رفت، شهرها ویران شدند و نیشابور، پایتخت علم جهان با خاک یکسان شد.

با این حال، علوم انسانی، تاریخ، فلسفه و ادبیات ایران به کمک مردم آمدند. حافظ، سعدی، مولانا و دیگر اندیشمندان، همان مسیر گیلگمش و آموزه‌های اردشیر بابکان را ادامه دادند. آن‌ها به روایتگری، شعر و فلسفه پرداختند و بدین ترتیب، ایران دوباره در جهان اندیشه متولد شد.

این تأثیر تا امروز نیز ادامه دارد: سعدی توانست با اخلاق و اندیشه‌اش در فرانسه تأثیر بگذارد، خیام در بریتانیا، حافظ در آلمان و مولانا در ایالات متحده. این بزرگترین و شگفت‌انگیزترین روایت ایران است که دهان به دهان، نسل‌ها را در جهان با تمدن و فرهنگ ایرانی پیوند می‌دهد. ایرانیان با قصه گفتن، فلسفه و حکمت توانستند حتی پس از فاجعه، هویت و تمدن خود را زنده نگه دارند و جهانیان را متأثر کنند.

*چگونه ایرانیان در دوران شکست‌ها و قراردادهای ننگین قرن نوزدهم توانستند با کمک علوم انسانی، هویت و تمدن خود را بازسازی کنند؟

ما در اوایل قرن نوزدهم (دوران فتحعلی‌شاه قاجار) شکست‌های فاحشی را متحمل شدیم. با امضای عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای در ۱۸۲۸ میلادی، بخش زیادی از سرزمین و منابع خود را از دست دادیم و مردم دچار بهت و حیرت شدند.

با این حال، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که ایرانیان همیشه از مسیر علوم انسانی برای بازسازی خود بهره برده‌اند. این بار نیز دوران صفوی به کمک آمد؛ شاعران، هنرمندان، ادیبان، مورخان و اندیشمندان ایرانی بار دیگر به صحنه آمدند و با تألیف، تحقیق، شعر، هنر و فلسفه، ایران را احیا کردند. به بیان دیگر، حتی در برابر شکست‌های سخت و فشارهای خارجی، علوم انسانی، ستون زنده نگه‌داشتن فرهنگ و هویت ایرانی بود و توانست دوباره مردم را گرد هم آورد و تمدن را بازسازی کند.

*پس از شکست‌های دوره قاجار، ایرانیان چگونه با علوم انسانی و بازآفرینی فرهنگ و اندیشه، خود را بازسازی کردند و چه تغییراتی در زبان، آموزش و هنر ایجاد شد؟

تا دوره قاجار، ایران دوباره شکست‌هایی را تجربه کرد و این شکست‌ها مردم و اندیشمندان را به علوم انسانی بازگرداند. راویان جدیدی پا به میدان گذاشتند و دریافتند که برای حفظ هویت و تمدن، باید سراغ فلسفه، ادبیات، تاریخ و جغرافیا بروند.

نتیجه این تلاش‌ها تأسیس دارالفنون بود؛ مدرسه‌ای که برخلاف تصور عمومی، تنها به آموزش علوم نظامی نمی‌پرداخت، بلکه جمعیت‌شناسی، جغرافیا، تاریخ و ادبیات نیز در آن تدریس می‌شد. این دوره، دوره‌ای بود که ایران دوباره سربلندی را تجربه کرد: نسل جدید متولد شد، روزنامه‌نگاری و عکاسی پا گرفت، طنز و فکاهی شکل گرفت و زبان فارسی به سبک مدرن و روان تغییر کرد.

در همین دوران، رنسانس ایرانی شکل گرفت؛ ایران با قصه‌هایش دوباره جهانی شد. «منشآت» قائم‌مقام، با بازآفرینی زبان و ادبیات سعدی، یکی از نمادهای این دوره بود. نهادها و اندیشه‌های جدیدی شکل گرفت که نشان می‌داد ایران با قصه‌هایش در جهان شناخته می‌شود؛ مردمان ایران در قصه‌ها و روایت‌های خود، شکلی از علوم انسانی را تولید می‌کردند. «اولریش مارزلف»، رئیس انجمن قصه‌های عامیانه جهان، ایران را به عنوان «سرزمین مادر قصه‌ها» معرفی کرده است.

در دوره قاجار، ایرانیان زبان فارسی را گسترش دادند و آن را مدرن کردند، شعر نو و نگارگری نو تولد یافت و شاهنامه و روایت‌های سنتی بازآفرینی شد. ایرانیان دوباره بر «دیوارهای جهان»، روایت خلاقیت، اندیشه‌ورزی و خلق مفاهیم جدید خود را نقش زدند.

این فرآیند، تجدد در ایران را شکل داد. به تعبیر «جمشید بهنام»، تجدد در ایران به معنای مدرنیته صرف نبود، بلکه مفهومی جامع به حساب می‌آمد که زندگی روزمره، حکومت، تکنولوژی و صنعت را تحت‌تأثیر خود قرار داد و ایران را دوباره زنده کرد.

*پس از انقلاب مشروطه، علوم انسانی چگونه در ایران شکل گرفت و دانشگاه‌ها و نسل جدید استادان چه نقشی در توسعه و گسترش آن داشتند؟

انقلاب مشروطه در ایران، اولین تجربه قانونگذاری و بازآفرینی حیات سیاسی و فرهنگی در این منطقه بود. این انقلاب نه‌تنها عرصه فعالیت‌های سیاسی ایرانیان را تغییر داد، بلکه زمینه‌ای فراهم کرد تا علوم انسانی دوباره در ایران زاده شود.

در این مسیر، دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ تأسیس شد. این دانشگاه، تلفیقی از چندین مدرسه و دانشسرای پس از مشروطه بود؛ از جمله مدرسه طب، مدرسه حقوق و سایر مراکز علمی که به کمک اندیشمندان بزرگ ایرانی گرد هم آمدند. در این دانشگاه، دانشکده علوم انسانی شکل گرفت و به عنوان محور گسترش علوم انسانی در ایران شناخته شد.

پیش از تأسیس دانشکده، در سال ۱۳۰۷، طبق مصوبه دولت، مقرر شد که سالانه ۲۰۰ دانشجوی ایرانی برای تحصیل علوم جدید به خارج اعزام شوند. از این میان ۳۵ درصد باید علوم انسانی و تربیتی می‌آموختند. این تصمیم نشان می‌دهد که حتی در دوره رضا شاه، اندیشمندان و مسئولان به اهمیت علوم انسانی در توسعه کشور پی برده بودند و می‌خواستند نسل جدید ایرانیان با این دانش تربیت شوند.

نسل نخست استادان ایرانی، ستون‌های درخشان این مسیر بودند: سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، ذبیح‌الله صفا، محمد معین، علی‌اکبر دهخدا، عباس اقبال آشتیانی و ابراهیم باستانی‌پاریزی، از جمله چهره‌هایی بودند که تخیل اجتماعی، فرهنگی، هنری و ادبی ایران را شکل دادند.

امروز ما می‌توانیم با افتخار بگوییم که همین تلاش‌ها پایه‌های علوم انسانی معاصر ایران را بنا نهادند و هنوز آثارشان در آموزش، پژوهش و فرهنگ ایران قابل مشاهده است.

اخبار مرتبط

علت اصلی افت تحصیلی دانش‌آموزان مشخص شد +جزییات
زخم ناسور تنبیه بدنی بر پیکر مدارس
علومی که ایران را از فروپاشی نجات می‌دهد
وضعیت بحرانی بیماران در حال ترک اعتیاد؛ کمبود...
چینی‌ها علیه ایران پشت امارات درآمدند!
این دعوا راه به جایی نمی‌برد؛ عدالت را...
برای نجات کشور در کنار دولت بایستید
بلاگرهایی که دانشگاه و دانشجو را به چالش...
نگذارید چراغ‌ها در روز روشن بماند
صدای فرونشست زمین را کسی نمی‌شنود؟

بدون نظر! اولین نفر باشید

    دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    آخرین اخبار ایران

    نرخ ارز امروز ۱ دی ۱۴۰۴ + قیمت...
    قیمت سکه پارسیان امروز دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴...
    همکاری ایران و اتحادیه اوراسیا زمینه‌ساز منطقه‌ای قدرتمند...
    علت اصلی افت تحصیلی دانش‌آموزان مشخص شد +جزییات
    آخرین قیمت طلا، سکه و دلار تا پیش...
    زخم ناسور تنبیه بدنی بر پیکر مدارس
    از زنده نگه داشتن یاد فرماندهان پیروزی تا...
    مسکن کارگری در مسیر تحقق/راهکارهای دولت برای خانه‌دار...
    علومی که ایران را از فروپاشی نجات می‌دهد
    وضعیت بحرانی بیماران در حال ترک اعتیاد؛ کمبود...

    ورزشی

    قیمت سکه پارسیان امروز دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴ + جدول

    قیمت سکه پارسیان امروز دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴ + جدول

    قیمت سکه پارسیان امروز دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴...
    همکاری ایران و اتحادیه اوراسیا زمینه‌ساز منطقه‌ای قدرتمند...
    علت اصلی افت تحصیلی دانش‌آموزان مشخص شد +جزییات
    آخرین قیمت طلا، سکه و دلار تا پیش...
    زخم ناسور تنبیه بدنی بر پیکر مدارس
    از زنده نگه داشتن یاد فرماندهان پیروزی تا...
    مسکن کارگری در مسیر تحقق/راهکارهای دولت برای خانه‌دار...
    • آنلاینشاپ کالاپایتخت
    • آنلاینشاپ کالاپایتخت
    مجله اطلاعات نیوز

    رسانه مردمی اطلاعات نیوز تمام سعی خود را میکند تا بتواند اخبار ایران و جهان را بصورت لحظه‌ای در اختیار کاربران قرار دهد.

    دسترسی سریع

    • اینستاگرام
    • ارتباط با ما
    • درباره ما
    • 404
    • به زودی​

    مجوز ها

    تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به رسانه اطلاعات نیوز است. بازنشر مطالب صرفا با اجازه کتبی مجاز است.
    طراحی و توسعه: سلی گروپ