پیتزای ۶۰ هزار تومانی نامحدود؛ ارزان برای شکم، خطرناک برای جان!
پیتزا سلفسرویس ۶۰ هزار تومان؛ این جمله از پشت شیشهی بخارگرفتهی یک دکهی کوچک در خیابان توجهم را جلب کرد. اول فکر کردم قرار است فقط یک برش پیتزا بگیرم، اما فروشنده گفت: «شارژ بشقاب نامحدوده!» این...
پیتزا سلفسرویس ۶۰ هزار تومان؛ این جمله از پشت شیشهی بخارگرفتهی یک دکهی کوچک در خیابان توجهم را جلب کرد. اول فکر کردم قرار است فقط یک برش پیتزا بگیرم، اما فروشنده گفت: «شارژ بشقاب نامحدوده!» این قیمت وسوسهانگیز بود.
به نقل از فراو؛ روی پیشخوان فلزی چند سینی ملامین کنار هم چیده شده بود؛ همه درون یک گرمکن بزرگ جا گرفته بودند. در هر سینی یک پیتزا قرار داشت؛ از پپرونی گرفته تا مخلوط و سبزیجات. مشتریها آزاد بودند هرچقدر میخواهند برش پیتزا بردارند. پشت پیشخوان، جوانی سیساله با کلاه و دستکش آشپزی ایستاده بود. کلاهی که برای سرش بزرگ بود و دستکشی که رنگ زرد زردچوبه به خود گرفته بود. اما مگر در دستور پخت پیتزاها نیازی به زردچوبه بود؟
این مطلب را هم بخوانید: جزئیات عملیات مخفی اسرائیل در ایران فاش شد
یک برش پیتزا برداشتم و داخل بشقاب گذاشتم، اما همان لحظه فهمیدم بازی را باختهام. با بسته شدن درِ گرمکن، باید دوباره ۶۰ هزار تومان میپرداختم. در ذهنم تصور کردم اگر مشتری قبلی زرنگتر از من بوده و پیش از بستن در، بشقابش را پر کرده باشد، احتمالا فروشندهی جوان بهزودی ورشکست میشود.
بوی روغن سوخته، طعم ارزانی
به محض باز شدن در گرمکن، بوی تند روغن سوخته فضا را پر کرد. روغنی که معلوم بود بارها استفاده شده. سطح پیشخوان چرب و لغزنده بود و پنکه کوچکی در گوشهی مغازه تقلا میکرد تا هوای سنگین را جابهجا کند. پسر فروشنده، چیزی در مورد رستورانهای سلف سرویس در سطح شهر شنیده بود. در مورد ایده اولیهاش پرسیدم. گفت: «قبلا در یک رستوران سلف سرویس بزرگ در تهران کار میکردم، همان الگو را در دکه کوچک خودم تکرار میکنم.» پرسیدم چرا همانجا به کار ادامه نداده. گفت: «هر کس باید کسب و کار خودش را راه بیاندازد، ضمنا آن رستوران ورشکست شد و همه تعدیل شدیم.»
به خوردن مشغول شدم. پیتزاها ظاهری رنگارنگ داشتند، اما گوشتشان مزهای شبیه خمیر مرغ میداد. از فروشنده دربارهی مواد اولیه پرسیدم. با لبخند گفت: «همه چی تازه است، هر روز از بازار میخریم.» اما دکه کوچکتر از آن که بتوان همه چیز را از دید پنهان کرد. همان لحظه یکی از جعبههای قارچ در گوشه مغازه چشمم را گرفت؛ سیاه، کثیف و لزج به نظر میرسید. شخصی که میز بغلی نشسته بود، نگاه من را دنبال کرد و با تکان دادن سرش به خوردن غذا ادامه داد.
در این لحظه علت ارزانی غذاهای این دکه برایم روشن شد. همانطور که اتحادیه رستورانداران تهران در یکی از گفتوگوهایش اشاره کرده بود: «متخلفان برای کاهش هزینهها و افزایش سود، از مواد اولیه بیکیفیت و نامرغوب در تهیه غذا استفاده میکنند.» در گزارشهای دیگری هم آمده که تعدادی از این اغذیهفروشیها به صورت سیار یا بدون پروانه فعال هستند.
سیر شدن به هر قیمتی
همزمان با حضورم در دکه، پنج تا شش نفر دیگر هم وارد شدند. دو نفر از آنها با احوالپرسی گرم با فروشنده نشان دادند که مشتری دائم هستند. یکی دیگر، نگاهی سریع به سینیها انداخت و بدون توقف رفت. سه خانواده دیگر وقتی دیدند مغازه تقریبا پر است، پشت سر هم در صف ایستادند تا نوبتشان برسد.
یکی از خانوادهها چهار نفره بود؛ دو کودک شش و ده ساله و والدینی که با آرامش در حال گفتگو بودند. قرار شد مادر به همراه بچهها در ماشین بنشینند و پدر یک بشقاب بزرگ بردارد تا همگی با هم غذا بخورند.
در همین لحظه، دو پسر حدود ۲۵ ساله که منتظر بودند، با بلند شدن من از صندلی وارد مغازه شدند. به یکی از آنها گفتم: «از کیفیت مطمئنید؟» با لبخند و شوخی جواب داد: «مزه دهنمان را عوض میکند و شکممان را سیر.»
یاد حرف یکی از اعضای هیئت رئیسه اتاق اصناف مرکز استان فارس افتادم که درباره کیفیت غذاهای ارزان گفته بود: «مردم بدانند که با تهیه این نوع غذاها با جان خود و سلامت جامعه بازی میکنند.»
یک حساب سرانگشتی
نکته جالب این است که تمام کسانی که وارد دکه میشدند، حتما از قیمت واقعی اقلام خوراکی اطلاع داشتند. پرسش اصلی این است: مواد اولیه یک پیتزا چیست؟ خمیر نان، پنیر پیتزا، محصولات پروتئینی مثل گوشت مرغ، سوسیس و کالباس، قارچ، ذرت و انواع سسها.
اگر قیمت هر یک از این مواد را مرور کنیم، شک درباره استفاده از مواد باکیفیت در این دکه بیشتر میشود: ۵۰۰ گرم خمیر نان پیتزا حدود ۱۲۰ هزار تومان، یک کیلو پنیر پیتزا ۵۰۰ هزار تومان، قارچ کیلویی ۲۰۰ هزار تومان و قیمت هر کیلو کالباس بین ۳۰۰ هزار تا ۱ میلیون تومان است. جمع این هزینهها نشان میدهد که تهیه یک پیتزا در خانه دستکم حدود ۲۰۰ هزار تومان خرج دارد.
از سوی دیگر، وقتی این قیمتها را با رستورانهایی که پروانه کسب و مجوز رسمی دارند مقایسه کنیم، تناقض آشکار میشود. در رستورانهای مجاز، هر پیتزا بیش از ۲۰۰ هزار تومان قیمت دارد، اما این فروشنده در دکهی کوچک خود به مشتریها وعده پیتزای نامحدود فقط با ۶۰ هزار تومان میدهد. چنین اختلاف قیمتی باعث میشود که مردم درباره کیفیت و سلامت مواد اولیه شک کنند، حتی اگر ظاهر غذا وسوسهکننده باشد.
چشمانی که نمیبینند
چند مغازه آنطرفتر، یک واحد اغذیهفروشی دیگر دیدم؛ شبیه به دکهای که پیتزا خورده بودم نبود، قیمتها به مراتب بالاتر و فضا با دکوراسیونی قابل توجه طراحی شده بود. برای مثال، یک پیتزای سبزیجات با سایز متوسط در این رستوران حدود ۳۰۰ هزار تومان فروخته میشد و اگر همان پیتزا محصولات پروتئینی مثل گوشت یا سوسیس داشت، قیمت آن به بالای ۴۰۰ هزار تومان میرسید.
از یکی از کارکنان درباره بازرسی بهداشتی پرسیدم. او گفت: «بازرس هر چند وقت یک بار به این منطقه سر میزند. اینجا یک نقطه تفریحی است و اغلب مردم عصرها یا آخر هفتهها به اینجا میآیند.» وقتی پرسیدم پس چطور دکهای که پیتزای سلفسرویس ۶۰ هزار تومانی میفروشد دیده نمیشود، جواب داد: «آشنا دارد همه چیز حل میشود.»
البته ممکن است پاسخ او کمی با غرضورزی همراه باشد. دکه کوچک همیشه پر و خالی میشد، در حالی که رستوران شیک تقریبا خالی بود. از طرف دیگر، شاید هیچ بازرسی کوچکترین توجهی به آن دکه و بنر قرمز بزرگش که رویش نوشته شده بود «پیتزا سلفسرویس ۶۰ هزار تومان» نکرده باشد.
