افرادی که فقط اسباب تجمل خانهها بودند
زهره شریفی – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| گذراندن ساعاتی از زندگی در محیط کار، آن هم در شرایطی که همراه با حس نابرابری و تبعیض باشد برای هر شخصی بسیار سخت و تحملناپذیر است. حس ناخوشایند...
زهره شریفی – ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات| گذراندن ساعاتی از زندگی در محیط کار، آن هم در شرایطی که همراه با حس نابرابری و تبعیض باشد برای هر شخصی بسیار سخت و تحملناپذیر است. حس ناخوشایند نابرابری به دلایل مختلفی شکل میگیرد که بخش قابلتوجهی از آن برمی گردد به پایین بودن دستمزد افراد فعال، در مقابل دیگرانی که در همان محیط، مسئولیت کمتری دارند اما حقوق بیشتری میگیرند.
به غیر از آن، برخوردها و رفتارهای ناشایست از توهین گرفته تا بداخلاقی و تحقیر از طرف کارفرما و بالادستیها نیز از دیگر عوامل مهم در جان گرفتن چنین احساساتی است که در مجموع باعث میشود تمامی ساعاتی که در محیط کاری میگذرد رنجآور و طاقتفرسا باشد.
برخی افراد با وجود چنین شرایطی در محیط کار، جرأت و در مواقعی رغبتی به استعفا نداشته و سعی میکنند با صبوری و تحمل در برابر تبعیضها موقعیت شغلی خود را از دست ندهند. یکی از قابلتأملترین این اقشار که البته در روزگار ما اندک اثری از آنان برجای مانده است، نوکرها و کلفتها بودند؛ گروهی که در تاریخ کمتر به آنان به عنوان نیروی کار توجه شده است، شاید به این دلیل که مملوک بودند یا محیط کاری آنان خارج از خانهها نبود!
این گروه از نیروی انسانی با توجه به وظایفی که برعهده داشتند، بیشتر زندگی خود را در خانههای دیگران که برای آنان معنای محیط کار را داشت میگذراندند. برخی از آنان که از کنیزان و غلامان بودند هیچ اختیاری نداشتند و مایملک صاحبخانه ها که از خانوادههای اعیان و اشراف و درباریان بودند به حساب میآمدند.
در طول تاریخ، از دوره باستان تا اوایل قرن چهاردهم، غلامان و کنیزانی که بهعنوان برده در جریان جنگها یا به وسیله تجارت برده از کشورهای دیگر به ایران آورده میشدند بخشی از جامعه به حساب می آمدند که به غیر از کار در خانهها در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی به کار گرفته میشدند. حتی در اواسط قرن دوازدهم، شاهد ورود بردگان آفریقاییتبار به کشورمان هستیم که با آغاز حکومت قاجار، توسط تجار و دلالان برده از آفریقای شرقی به بنادر جنوبی ایران وارد شدند. برخی از آنان به شهرهای بزرگ از جمله تهران انتقال پیدا کردند و به خدمت شاه و درباریان و خانوادههای اعیان و اشراف درآمدند.
رعایت حال غلامان و کنیزان
در مقاله «نگاهی به وضعیت کنیزان، غلامان و خواجگان در عصر قاجار» آمده: «از شواهد و اطلاعاتی که از منابع و اسناد این دوره به دست آمده میتوان چنین برداشت کرد که بردگان (غلامان، کنیزان و خواجگان) از نظر معیشتی در وضعیت نابسامانی به سر نمیبردند، چرا که برخورد صاحبان ایرانیشان با رعایت حال آنان و ملایمت توأم بود».
رفتار خانوادههای ایرانی با غلامان و کنیزان، شبیه سایر نوکران و خدمه منزل و در مواردی بهتر هم بود. البته این گروه از خدمه برخلاف سایرین نمیتوانستند هر لحظه که اراده کردند خانه ارباب خود را ترک کنند، چرا که زرخرید و متعلق به ارباب بودند و بخشی از دارایی او به حساب میآمدند و مانند سایر اموال و داراییهای صاحب خود، خرید و فروش میشدند.
با وجود این، در مواردی در میان خانوادهها رسم بود که به هنگام رخ دادن واقعهای فرخنده مانند تولد یا عروسی و همچنین در اثر وصیت ارباب، غلام یا کنیزی آزاد میشد. جالب اینجاست که در مواقعی هم خود شخص، علاقهای به آزاد شدن نداشت و ترجیح میداد تا آخر عمر در کنار ارباب خود زندگی کند!
سهم نوکرها از سفره غذای شاهان
اما ماجرای نوکرها و کلفتها فرق داشت؛ مردان و زنانی که اکثرا ایرانی بودند و برخلاف تصور، چندان هم از خدمترسانی به ارباب و اهل خانوادهاش رنج نمیبردند تا بخواهند در پی رفتارهای دستوری آنان دچار حس نابرابری یا تحقیر شوند. باور ذهنی آنها به صورتی بود که مانع از ایجاد حس بیعدالتی میشد.
در برخی اسناد به شرایط سخت و طاقتفرسای محیط کاری خدمه در خانهها و از جمله دربار پادشاهان قاجار اشاره شده که همراه با تبعیض و توهین و تحقیر و در موارد بسیاری تنبیه و تأدیب بوده است.
یک نمونه از این تبعیضها را میتوان در نوشتههای «ژان باتیست فوریه»، پزشک فرانسوی شاه قاجار مشاهده کرد: «بعد از آن که شاه (ناصرالدین شاه) غذای خود را خورد، فراشها مجموعهها (ظرفهای غذا) را میآورند و سفره را برمیچینند تا دیگران به ترتیب سلسلهمراتب از [آنچه] باقیمانده غذای خود را بخورند اما معلوم است که با این ترتیب به نوکرهای زیردست جز مقداری برنج خشک و استخوان بیگوشت چیزی نمیرسد». با وجود این، آنها خود را وابسته به کارفرما و به قولی ارباب خود دانسته و سرپیچی از اوامر او را امری غیرممکن تصور میکردند.
خدمتکار یا اسباب تجمل؟!
حضور پرتعداد نیروهای کار در خانهها و دربار قاجار تا جایی پیش میرود که سفرنامهنویسان اروپایی نوشتهاند: «در جامعه آسیایی، خدمتکاری خانگی جایگاهی چنان بزرگ دارد که درباره آن نمیتوان هیچ ننوشت. جای شگفتی نیست اگر بگویم از چهل هزار مرد که در تهران زندگی میکنند سیهزار نفرشان به خدمتکاری خانگی مشغولند؛ چه آنکه تنها اعیان و اشراف نیستند که در خانه دهها خدمتکار دارند، کوچکترین میرزاها نیز دستکم هفتهشت نفر در خدمت خود دارند».
«یاکوب ادوارد پولاک»، پزشک مخصوص «ناصرالدین شاه» مینویسد: «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص میگویند، غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید گروه نوکران و غلامان، اعم از زن و مرد، پادوها و خواجهها را نیز محسوب داشت. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر میرود. از نوکرها کمتر در امور خانهداری استفاده میشود و فقط آنها را برای تجمل نگاه میدارند».
با توجه به این جایگاه، شاید یکی از علتهایی که این گروه برخلاف تصور ما دچار حس تبعیض یا نابراری نشده و حتی در حفظ موقعیت شغلی خود تلاش میکردند، همین نگرش بوده است.
حق خدمه در میراث ارباب
رفتار کارفرماها با نوکرها و کلفتها بسیار قابلتأمل و جالب بود. در اسناد بسیاری به رابطه عمیق و حتی عاطفی میان آنان اشاره شده است. با وجود آنکه در مواقعی هم خشونت و تنبیه و تحقیر دیده میشود اما شواهد و مدارک، نشاندهنده وجود یک نظام حمایتی و رابطه بر اساس علاقه و پشتیبانی میان ارباب و خدمه است.
با مطالعه برخی اسناد میتوان درک کرد که چرا نوکرها و کلفتها با وجود اینکه در مواردی با تبعیض و تحقیر با آنان برخورد میشد، باز هم با وجود داشتن اختیار به ترک محل کارشان، حاضر به رفتن نبودند و گاه تا چند نسل به عنوان خدمه در خدمت خانم و آقای خانه باقی میماندند.
در واقع آنان بهخصوص در خانههای طبقات اشراف و متوسط، با گذشت زمان بخشی از آن خانوادهها میشدند، تا جایی که در همانجا زیر سایه ارباب یا همان صاحبخانه سکونت داشتند و فرزندانشان در کنار فرزندان ارباب به دنیا آمده و با آن ها همبازی شده و بزرگ میشدند و جالب تر آنکه بر اساس برخی اسناد تاریخی از ارباب ارث هم میبردند. از جمله در سندی که شرح یک وصیتنامه مربوط به ۹۰ سال پیش است، چنین آمده : «مبلغ پانصد ریال به گماشته عباس مهدیبیگ، اگر در قید حیات بود تعلق گیرد و به هر یک از خادم و خادمه و خانم گلین از قرار نفری دویست ریال بدهند».
