از توهم قدرت تا انزوای جهانی؛ فروپاشی نظم صهیونیستی
به گزارش اطلاعات نیوز، اسرائیل همچنان خیال میکند با حذف دشمنانش از نقشه و اتکا به قدرت آتش، میتواند بر قله رهبری منطقه بایستد؛ اما واقعیت میدان و معادلات ژئوپلیتیک روایت دیگری دارد. «مارک لینچ»،...
به گزارش اطلاعات نیوز، اسرائیل همچنان خیال میکند با حذف دشمنانش از نقشه و اتکا به قدرت آتش، میتواند بر قله رهبری منطقه بایستد؛ اما واقعیت میدان و معادلات ژئوپلیتیک روایت دیگری دارد. «مارک لینچ»، استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه جورج واشنگتن در تحلیل تازه خود با عنوان «خیالپردازی یک خاورمیانه جدید؛ اسرائیل نمیتواند با نابودی به صلح برسد» تاکید میکند که پروژه صهیونیسم برای ساخت نظم جدید، سرابی بیش نیست.
خاورمیانه، از دیروز تا امروز، سرزمین نبرد قدتهای بزرگ و خاستگاه کهنترین تمدنها بوده است؛ از فلات ایران تا سواحل بینالنهرین. رقابت شوروی و آمریکا، جنگهای عراق و افغانستان، پرونده هستهای ایران و امروز، صفآرایی سه قدرت جهانی — چین، روسیه و آمریکا — تنها فصولی از این تاریخ پرفراز و فرودند. اما در فصل جدید، رژیم صهیونیستی نقشهای دوگانه را با عجله دنبال میکند: گسترش مرزها و تحکیم اشغال، شعلهور نگهداشتن تنش در منطقه برای استمرار حمایتهای واشنگتن
با این حال، لینچ هشدار میدهد که تلآویو با تکیه افراطی بر سیاست «مشت آهنین»، نهتنها امنیت و صلح را نزدیک نکرده، بلکه با برهمزدن موازنههای سنتی سبب شده حتی دولتهای عربی نیز بهجای همصفشدن با اسرائیل، مسیر نزدیکی به تهران را برگزینند.
به باور این تحلیلگر آمریکایی، سران صهیونیسم از فهم واقعیتی بنیادین ناتوان ماندهاند: قدرت، مرز دارد؛ و وابستگی به آمریکا، خط شکننده حیات اسرائیل است. او میگوید خطای محاسباتی تلآویو در اغراق از توان نظامی و نادیدهگرفتن تحولات اجتماعی و سیاسی منطقه، میتواند نهتنها موقعیت این رژیم را در خاورمیانه، بلکه اعتبارش را در واشنگتن نیز به چالش بکشد.
اسرائیل همچنان رؤیای ساخت «خاورمیانه جدید» را در سر میپروراند؛ اما زمین واقعیت نشان میدهد که تاریخ، بیش از آنکه میدان تحقق اوهام اشغالگران باشد، صحنه بازگشت ملتها و بازیگران اصیل منطقه است.
شیوخ از خواب بیدار میشوند؛ پایان توهم تکیه بر تلآویو
مارک لینچ در تحلیل تازه خود روایت میکند که معادلات خاورمیانه با سرعتی نفسگیر در حال دگرگونی است؛ اما نه آنگونه که صهیونیستها و حامیان آمریکاییشان خیال میکنند.
او مینویسد تلاش دونالد ترامپ برای پایان جنگ غزه، اگرچه لحظهای زخمهای این سرزمین را از خون و ویرانی بازداشت و آزادی بخشی از اسرا را رقم زد، اما آتشبس نیمبند دوام نیاورد. اسرائیل همان روزهای نخست بارها تعهداتش را زیر پا گذاشت و دوباره آسمان غزه را تبدیل به آوار آتش و دود کرد؛ با ادعای همیشگی «دفاع از خود» و توجیهی که ترامپ نیز تکرار میکند.
ترامپ از «سپیده صلح خاورمیانه» سخن گفت و تلآویو نیز تصور کرد اگر مانع کوچ اجباری فلسطینیان و الحاق کرانه باختری شود، شیوخ دوباره صف عادیسازی خواهند بست. فشار برخی رهبران عرب بر حماس برای پذیرش توافق، این توهم را در ذهن صهیونیستها تقویت کرد که «بازگشت به میز عادیسازی» ممکن است.
اما لینچ هشدار میدهد: حتی اگر توافق غزه بماند، این همگرایی سایهای بیش نیست. اسرائیل گرفتار خطای محاسباتی است؛ باور به برتری دائمی، آن را به تنشزایی بیشتر سوق میدهد و هر گامش، اهداف واشنگتن را تخریب میکند.
چرخش راهبردی در خلیجفارس
کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس دیگر مطمئن نیستند اسرائیل توان یا اراده دفاع از منافع حیاتیشان را داشته باشد. امروز آنان بیش از دشمنی با ایران، نگران گرفتار شدن در بازی خطرناک تلآویو هستند.
اینجا، در نقطه اوج تحولات، شیوخ آموختهاند: راه امنیت از تلآویو نمیگذرد؛ واشنگتن نیز پیوند خورده با خواست صهیونیسم نیست.
موجی تازه در منطقه شکل گرفته است؛ موجی که نشان میدهد هیمنه پوشالی اسرائیل ترک برداشته و بازیگران عرب، بهجای تکیه بر سراب قدرت صهیونیسم، آرامآرام مسیر خود را از آن جدا میکنند.
پیش به سوی انزوا؛ وقتی بازی از دست تلآویو خارج شد
مارک لینچ مینویسد پس از عملیات هفتم اکتبر، اسرائیل سراسر منطقه را به میدان حملات خود بدل کرد؛ نه فقط علیه حماس، که علیه تمام حلقههای محور مقاومت. اما نقطه انفجار توهم صهیونیستها، جایی بود که جسارت را از مرز عبور دادند: حمله به دوحه برای ترور رهبران حماس.این اقدام، به گفته لینچ، نه نشانه قدرت، بلکه نشانه «اعتماد بیمارگونه اسرائیل به مصونیت از مجازات» بود. حتی دونالد ترامپ نیز احساس خطر کرد؛ آنقدر که در برابر دوربینها به تماس با امیر قطر تن داد، عذر خواست و نتانیاهو را نیز وادار به عقبنشینی لفظی کرد.

لحظهای که واشنگتن نیز مکث کرد
با این حال، لینچ تردید دارد این خشم زودگذر ترامپ فراتر از یک آتشبس مقطعی نتیجهای داشته باشد. تلآویو بار دیگر با ادعای حمله حماس، مناطق غزه را بمباران کرده است؛ نشان از آنکه تصمیم گرفته بر لبه پرتگاه بایستد و حتی گامی پیشتر رود.اما او تاکید میکند: رژیم صهیونیستی میتوانست از فرصت آتشبس بهره گیرد؛ برای پایان تنشها، بازسازی مسیر دیپلماسی، حرکت به سمت تشکیل دولت فلسطینی.ولی مسیر دیگری برگزید؛ مسیری که اکنون، حتی برای متحدی چون ترامپ نیز هزینهساز شده است. امروز رئیسجمهور آمریکا میداند حمایت بیقید و شرط از تلآویو، میتواند روابطش با جهان عرب را به آتش بکشد؛ و هر جا پای منافع خود در میان باشد، آماده است فاصله بگیرد.
عریان شدن ضعفها و سقوط در تنهایی
لینچ تصویر روشنی از واقعیت امروز اسرائیل ترسیم میکند: سامانههای دفاعی آن بینقص نیستند، اقتصادش تاب جنگ بیپایان ندارد، سیاست داخلیاش گرفتار آشوب است، ارتشش همچنان به آمریکا وابسته است و مهمتر از همه، ویرانی غزه نه قدرت اسرائیل را تثبیت کرد، بلکه مشروعیتش را در جهان سوزاند رژیم صهیونیستی، به جای سیطره بر منطقه، بیش از هر زمان منزوی شده و سایه شکاف میان واشنگتن و تلآویو هر روز سنگینتر روی سر آن مینشیند.


آمریکا و معماری یک دوگانگی خطرناک در خاورمیانه
مارک لینچ در ادامه تحلیل خود تأکید میکند که پروژه صهیونیسم برای بازطراحی منطقه، فراتر از رویاهای اولیه آن پیش رفته؛ اما نه در جهت ثبات، بلکه به سوی تفرقه و ستیز بیشتر. او یادآور میشود که طی ۳۵ سال گذشته، خاورمیانه با وجود انفجارها، قیامها و جنگهای پایانناپذیر، در یک چارچوب ثابتِ قدرت عمل میکرد؛ چارچوبی که محور آن برتری ناخوشایند ایالات متحده و تقسیم منطقه به دو بلوک رقیب بود.
پس از سقوط شوروی، روایت برتری واشنگتن بر جهان، به شکل بخصوصی بر خاورمیانه سایه انداخت. کشورهای عربی و اسرائیل درون حلقه امنیتی آمریکا قرار گرفتند؛ از چتر دفاعی، مسیرهای اقتصادی و حمایتهای دیپلماتیک بهرهمند شدند. در مقابل، آنان که بیرون از این مدار ایستادند—ایران، عراق، سوریه و لیبی—با تحریم، حمله نظامی، انزوای رسانهای و سیاست «دیوسازی» مواجه شدند.
لینچ مینویسد: واشنگتن نه صلح ساخت و نه نظم پایدار؛ فقط دوگانهای تنشزا بنا کرد. و این تقسیمبندی، بهتدریج بذر مقاومت و استقلالطلبی را در طرف مقابل پروراند.
فرسایش هژمونی آمریکا
به اعتقاد او، جایگاه مسلط آمریکا بهمرور از زخمهای تاریخی خود خونریزی کرد؛ جنگ بیپشتوانه عراق، باتلاق افغانستان، بحران مالی ۲۰۰۸ و فروریختن افسانه اقتصاد شکستناپذیر و رقابت همزمان چین و روسیه همه و همه ستونهای این امپراطوری را لرزاندند. با این حال، لینچ هشدار میدهد: چندقطبیِ واقعی هنوز کامل نشده و گذار به نظم جدید، مرحلهای پرتنش و پرخطر است؛ جایی که هر خطای قدرتها میتواند آینده منطقه و جهان را دگرگون کند.
اسرائیل و افول توهم مهار؛ پایان اسطوره شکستناپذیری
مارک لینچ بر نقطهای دست میگذارد که امروز در میدان و دیپلماسی بهوضوح دیده میشود: اسرائیل دیگر قادر به مهار دشمنانش نیست.
به باور او، رژیمی که میپنداشت با بمباران و آتش میتواند «نظم جدید خاورمیانه» را بسازد، اکنون با واقعیتی تلخ روبهرو شده است: قدرت نظامی، بدون پشتوانه سیاسی و اقتصادی، سرابی بیش نیست. او مینویسد توان نظامی اسرائیل واقعی است، اما وابسته به انبارهای مهمات آمریکا، چتر سیاسی واشنگتن، حمایتهای بیوقفه دیپلماتیک غرب و بدون این تکیهگاهها، جنگ غزه حتی یک روز دوام نمیآورد.

مقاومت زنده است و معادله تغییر کرده
بر خلاف خیال تلآویو، نه حماس فروپاشید، نه حزبالله عقب نشست، و نه ایران از صحنه کنار رفت. محور مقاومت، با وجود همه فشارها، توان تهاجمی و بازدارندگی خود را حفظ کرده و این همان نقطهای است که رویاهای صهیونیسم برای «برتری مطلق» را درهم شکسته است.
واشنگتن دیگر چک سفید امضا نمیدهد
لینچ به فرسایش حمایت دوحزبی آمریکا از اسرائیل اشاره میکند؛ جایی که حتی جمهوریخواهان و ملیگرایان آمریکایی میپرسند: چرا باید منافع ایالات متحده قربانی سیاستهای تهاجمی تلآویو شود؟ این پرسش امروز تنها یک پیام دارد:
دوران مصونیت و اتکای بی هزینه اسرائیل پایان یافته است.


پس از ۷ اکتبر؛ حقیقت عریان شد
بهگفته لینچ، افسانه «مهار ابدی دشمنان» و «برتری مطلق امنیتی» همیشه توهمآلود بود، اما ۷ اکتبر ۲۰۲۳ این توهم را فرو ریخت. از آن روز به بعد، دیگر هیچ سیاستمدار یا تحلیلگری نمیتواند بگوید اسرائیل شکستناپذیر است یا دشمنانش مهار شدهاند. امروز اسرائیل نه در اوج قدرت، بلکه در میانه فرسایش، انزوا و تردید متحدان ایستاده است؛ در حالی که مقاومت، همچنان بر محور زمین، انرژی و روحیه استوار مانده.
