لیتیوم؛ متغیر پنهان در معادله تحول صنعتی و انرژی ایران
به گزارش اطلاعات نیوز، در حالی که اقتصاد جهانی در آستانهی تحولی عمیق در ساختار انرژی و مواد اولیه قرار گرفته، اهمیت عناصر استراتژیکی همچون لیتیوم هر روز پررنگتر میشود. لیتیوم دیگر بهصرف یک فلز...
به گزارش اطلاعات نیوز، در حالی که اقتصاد جهانی در آستانهی تحولی عمیق در ساختار انرژی و مواد اولیه قرار گرفته، اهمیت عناصر استراتژیکی همچون لیتیوم هر روز پررنگتر میشود. لیتیوم دیگر بهصرف یک فلز کمیاب نیست؛ بلکه کلید ورود به اقتصاد نوین انرژی و شریان حیاتی صنایع آینده است (از باتری خودروهای برقی گرفته تا ذخیرهسازهای بزرگ برق در نیروگاههای خورشیدی و بادی). در حالی که بسیاری از کشورها با تشکیل کارگروههای ملی و جذب سرمایهگذاریهای عظیم، به دنبال تثبیت جایگاه خود در زنجیره جهانی این فلز هستند، ما هنوز درگیر پرسشهایی ابتدایی هستیم همچون آیا منابع لیتیوم ما اقتصادیاند؟ چه فناوریهایی برای استخراج آن نیاز داریم؟ و نقش صنایع بالادستی و پاییندستی کشور در این میان چیست؟
ایران کشوری است که همزمان پایههای صنعتی قوی و منابع متنوع معدنی دارد، حضور صنایع سنگین همچون فولاد، مس، آلومینیوم و سیمان، ظرفیت ارزشمندی برای پیوند زدن حوزه معدن با فناوریهای نو فراهم کرده است. برای نمونه، بخش فولاد کشور با مصرف انرژی و حرکت جهانی به سمت کاهش کربن، ناگزیر باید در مسیر تحول در استفاده از انرژی گام بردارد؛ تحولاتی که بدون توسعه باتریها و ذخیرهسازی انرژی ممکن نیست. در این میان، لیتیوم میتواند همان حلقه مفقودهای باشد که صنایع معدنی سنتی ایران را به زنجیره نوآوری انرژی متصل کند.
امروز، کشورهای بزرگ تولیدکننده فولاد همچون چین و هند، در حال سرمایهگذاری در حوزه لیتیوم هستند تا انرژی کارخانهها و حملونقل خود را از مسیر ذخیرهسازی الکتریکی مدیریت کنند. برای ایران نیز چنین نگاهی ضرورت دارد، توسعه لیتیوم تنها یک پروژه معدنی نیست؛ بلکه راهبردی صنعتی و ملی است که میتواند به تنوعبخشی درآمدهای معدنی، کاهش وابستگی به صادرات خام و تقویت پیوند میان صنایع بالادستی و فناوریمحور منجر شود.
در همین چارچوب انوشیروان دلیریان، کارشناس ارشد صنعت و معدن و انرژیهای نو در گفتوگو با خبرنگار ایمنا ابعاد کمتر دیدهشده ظرفیتهای لیتیوم در کشور، چالشهای استخراج از شورابهها، پیوند آن با صنایع بزرگ همچون فولاد و ضرورت شکلگیری یک اکوسیستم ملی برای توسعه این فلز استراتژیک را بررسی کرد که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
ایمنا: در ماههای اخیر بار دیگر نام «لیتیوم» در رسانهها مطرح شده و حتی برخی از آن به عنوان نجاتدهنده اقتصاد معدنی کشور یاد میکنند؛ شما به عنوان کارشناس حوزه معدن، وضعیت واقعی ایران در این زمینه را چطور ارزیابی میکنید؟
دلیریان: در ابتدا باید نگاه واقعبینانهای داشته باشیم. ایران از نظر زمینشناسی در کمربند فلزات استراتژیک قرار دارد و پتانسیل وجود لیتیوم در شورابهها و سنگهای آذرین ما تأیید شده است. مناطق قم، حوض سلطان، دریاچه ارومیه و برخی نقاط شرق کشور دارای مقادیر قابل توجهی لیتیوم هستند، اما تفاوت میان «پتانسیل زمینشناسی» و «صرفه اقتصادی» بسیار مهم است.
در مطالعات انجامشده، عیار لیتیوم در شورابههای ما در حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیگرم در لیتر بوده، در حالی که در بولیوی یا شیلی این رقم به بالای ۱۰۰۰ میلیگرم میرسد. به عبارت ساده، استخراج لیتیوم از شورابههای ایران به فناوری پیشرفته و سرمایهگذاری سنگین نیاز دارد. بنابراین ما در آغاز راه هستیم، نه در میانه آن، اما نکته امیدوارکننده این است که ساختار زمینشناسی کشور نشان میدهد، پتانسیل وجود ذخایر سنگی و شورابهای در مناطق متعدد وجود دارد و با اکتشافات سیستماتیک و فناوریهای نو، این عدد میتواند ارتقا پیدا کند.
ایمنا: با توجه به این توضیحات، آیا توسعه لیتیوم در ایران توجیه اقتصادی دارد؟
دلیریان: اگر از دید کوتاهمدت به قیمت جهانی لیتیوم نگاه کنیم، شاید تردید ایجاد شود، اما باید نگاه استراتژیک داشت، لیتیوم همچون نفت در قرن گذشته، عنصر ژئوپلیتیک آینده است، در دنیایی که حرکت به سمت انرژیهای پاک، خودروهای برقی و ذخیرهسازی برق از منابع تجدیدپذیر سرعت گرفته است، لیتیوم در قلب تحول صنعتی آینده قرار دارد. ما باید لیتیوم را نه فقط یک محصول معدنی، بلکه زیرساختی برای تحول صنایع کشور ببینیم، همین حالا، صنعت فولاد برای حرکت به سمت تولید کمکربن، نیازمند سیستمهای ذخیره انرژی و خودروهای برقی در زنجیره حملونقل داخلی خود است، اگر ما بتوانیم زنجیره داخلی لیتیوم را شکل دهیم، صنایع فولاد، مس و حتی پتروشیمی از آن منتفع خواهند شد، اقتصاد لیتیوم در ایران میتواند بر پایه همافزایی با صنایع موجود بنا شود. یعنی بخشی از تقاضا درونزا خواهد بود، نه بهصرف صادراتمحور، این همان ویژگیای است که توسعه پایدار را ممکن میکند؛ از این زاویه لیتیوم نه فقط «محصول» بلکه «سیاست صنعتی» است؛ یعنی اگر ایران بتواند زنجیره کامل از اکتشاف تا تولید باتری را در داخل توسعه دهد، لیتیوم میتواند نقشی شبیه نفت در دهه ۱۳۴۰ ایفا کند، با این تفاوت که این بار محور توسعه بر پایه دانش، فناوری و انرژی پاک خواهد بود.
ایمنا: در سطح جهانی چه کشورهایی الگوی موفق در این زمینه بودهاند و ما چه میتوانیم از آنها بیاموزیم؟
دلیریان: شیلی، بولیوی، آرژانتین و استرالیا چهار بازیگر اصلی بازار جهانی لیتیوم هستند. تفاوتشان در این است که کشورهای آمریکای جنوبی بر ذخایر شورابهای تکیه دارند و استرالیا بر ذخایر سنگ سخت تمرکز دارد (بهویژه اسپدومن)، اما نکته کلیدی، نه در نوع ذخیره، بلکه در مدل حکمرانی آنها است، در استرالیا، وزارت صنعت، انرژی و منابع در قالب یک نهاد واحد بر کل زنجیره از اکتشاف تا فرآوری و صادرات نظارت دارد. سیاستهای مالیاتی و زیستمحیطی در یک چارچوب هماهنگ تنظیم میشوند و بوروکراسی اداری حداقلی است، در مقابل در ایران وظایف میان وزارت صمت، وزارت نیرو، سازمان محیط زیست و گاه استانداریها پراکنده است، نبود هماهنگی میان این نهادها موجب میشود پروژههای لیتیوم حتی پیش از آغاز، درگیر بوروکراسی شوند. برای موفقیت، ما به یک نهاد هماهنگکننده ملی با اختیارات اجرایی نیاز داریم (نهادی مشابه «کمیسیون انرژیهای نو» در کره جنوبی یا «شورای راهبردی لیتیوم» در شیلی)، علاوه بر این کشورهایی چون چین و استرالیا با تشکیل «زنجیرههای یکپارچه از معدن تا باتری»، توانستهاند ارزش افزوده را در داخل حفظ کنند. در حالی که بسیاری از کشورهای دارای ذخایر غنی (همچون بولیوی) هنوز درگیر صادرات مواد خام هستند، این تجربهها نشان میدهد که صرف داشتن ذخیره معدنی کافی نیست؛ «مدیریت زنجیره ارزش» اهمیت بیشتری دارد.

ایمنا: در حوزه فناوری استخراج، آیا ایران توان رقابت دارد؟
دلیریان: در حال حاضر خیر، اما توان علمی بالقوه بالایی وجود دارد، روشهای جدید همچون استخراج مستقیم لیتیوم (Direct Lithium Extraction – DLE)، با بهرهگیری از جذب انتخابی، غشاهای نانویی و تبادل یونی، زمان استخراج را از ۱۸ ماه به چند روز کاهش دادهاند، در روشهای سنتی تبخیر، شورابهها در حوضچههایی پهن میشوند تا آب تبخیر شود و غلظت لیتیوم بالا رود، اما این فرایند هم به زمان طولانی و هم به شرایط آبوهوایی خاص نیاز دارد، در ایران با محدودیتهای اقلیمی و منابع آبی، این روش بهصرفه نیست. بنابراین فناوری DLE یا جذب الکتروشیمیایی میتواند راه آینده باشد، هرچند در حال حاضر هزینههای سرمایهگذاری آن بالاست، دانشگاههای ما همچون صنعتی شریف، امیرکبیر و علم و صنعت در حوزه فناوری نانو و جداسازی یونی پیشرفتهای قابلتوجهی داشتهاند، در صورتی که این ظرفیتها با حمایت صنایع بزرگ ترکیب شوند، میتوانیم به دانش فنی بومی استخراج مستقیم لیتیوم دست پیدا کنیم، از سوی دیگر کشورهایی همچون چین و کره جنوبی با ایجاد مراکز تحقیقاتی مشترک بین دانشگاه و صنعت، توانستهاند فاصله میان علم و بازار را کاهش دهند، ما نیز نیازمند چنین ساختاری هستیم، پیشنهاد من این است که کنسرسیومی متشکل از فولاد مبارکه، ذوبآهن، ایمیدرو و دانشگاههای برتر برای ایجاد «مرکز ملی فناوری لیتیوم» تشکیل شود.
ایمنا: اشاره کردید به نقش صنایع بزرگ، چگونه فولاد میتواند در پروژههای لیتیوم نقشآفرینی کند؟
دلیریان: فولاد و لیتیوم در ظاهر دو دنیای متفاوتاند، اما در عمل به هم وابستهاند، صنعت فولاد ایران با بحران انرژی، محدودیت گاز و الزامات زیستمحیطی روبهروست، یکی از راهحلهای جهانی، استفاده از سیستمهای ذخیرهسازی برق با باتریهای لیتیومی در کورهها و واحدهای احیا مستقیم است تا نوسانات مصرف برق کنترل شود، به عنوان نمونه، کارخانههای فولاد در ژاپن و آلمان اکنون از سیستمهای ذخیره انرژی لیتیومی برای تنظیم بار شبکه استفاده میکنند و این کار، هم موجب صرفهجویی انرژی و هم کاهش انتشار CO₂ میشود؛ بنابراین اگر ایران بتواند حتی در مقیاس محدود، لیتیوم داخلی تولید کند، صنایع فولادی میتوانند نخستین مصرفکنندگان آن باشند، این چرخه الگوی همافزایی میان معدن و صنعت پاییندستی را ایجاد میکند، چیزی که سالها در کشور از آن غافل بودهایم.
در واقع، فولاد مبارکه و ذوبآهن میتوانند نقش موتور محرک در تجاریسازی لیتیوم را ایفا کنند. این شرکتها تجربه راهاندازی پروژههای تحقیقاتی، جذب سرمایه و مدیریت زنجیره تأمین را دارند و با ورود آنها، پروژههای لیتیوم از مرحله پژوهش صرف، به مرحله توسعه صنعتی خواهند رسید،
ایمنا: یکی از انتقادها این است که پروژههای تحقیقاتی لیتیوم در ایران پراکنده و بدون مدیریت هستند. شما چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
دلیریان: به نقشه راه ملی لیتیوم نیاز داریم؛ سندی که مشخص کند چه نهادی مسئول چه مرحلهای است، اکنون دانشگاهها، سازمان زمینشناسی، ایمیدرو، شرکتهای خصوصی و مراکز پژوهشیء هر یک جداگانه فعالیتهایی انجام میدهند، اما خروجیها همافزایی ندارند؛ نقشه راه باید شامل سه محور باشد: ۱. اکتشاف سیستماتیک در شورابهها و سنگهای آذرین با فناوری ژئوشیمی پیشرفته؛ ۲. پایلوت فرآوری نیمهصنعتیبرای ارزیابی فنی و اقتصادی روشهای استخراج ؛۳. توسعه زنجیره ارزش تا مرحله تولید ترکیبات لیتیومی (کربنات یا هیدروکسید لیتیوم)؛ در کنار این لازم است سازوکاری برای پاسخگویی و شفافیت مالی ایجاد شود. در غیر این صورت، پروژهها یا دوبارهکاری میشوند یا نیمهتمام میمانند. مدل همکاری دانشگاه و صنعت در استرالیا میتواند برای ما الگو باشد: در آنجا هر پروژه معدنی موظف است درصدی از درآمد خود را به تحقیقات دانشگاهی اختصاص دهد. در ایران هم چنین الزاماتی میتواند ضمن حمایت از پژوهش، از هدررفت منابع جلوگیری کند.

ایمنا: آینده بازار لیتیوم در جهان را چگونه پیشبینی میکنید؟
دلیریان: بازار فعلی در مرحله اصلاح قیمت است. پس از جهش سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳، قیمت لیتیوم کربنات از ۸۰ هزار دلار به حدود ۱۳ هزار دلار در هر تن کاهش پیدا کرده است، اما این افت ماهیت بلندمدت بازار را تغییر نمیدهد. بر اساس گزارش بلومبرگنیوفانرژی و آژانس بینالمللی انرژی، تا سال ۲۰۳۰ تقاضای جهانی برای لیتیوم حداقل چهار برابر میشود و بیش از ۷۰ درصد این تقاضا مربوط به خودروهای برقی است، از سوی دیگر اتحادیه اروپا و چین در مسیر ممنوعیت تدریجی خودروهای احتراقی تا سال ۲۰۳۵ هستند، این یعنی رشد پایدار در مصرف لیتیوم اجتنابناپذیر است، بنابراین کشورهایی که از امروز در زنجیره فرآوری و فناوری حضور داشته باشند، بیشترین سود را خواهند برد. اگر ایران بتواند تا دو سال آینده وارد فاز نیمهصنعتی شود، میتواند از موج بعدی رشد جهانی بهره ببرد. اما اگر فقط بر استخراج خام تمرکز کند، بار دیگر در تله صادرات مواد اولیه گرفتار خواهد شد؛ همان اشتباهی که در حوزههای مس و فولاد بارها تکرار شده است.
لیتیوم برای ایران هم فرصت است و هم تهدید. فرصت، از آن جهت که میتواند محور توسعه صنعتی نوین باشد؛ و تهدید، اگر بهدلیل بوروکراسی، نبود سرمایهگذاری و ضعف سیاستگذاری، این فرصت از دست برود؛ در حال حاضر، جهان در آستانه موج جدیدی از رقابت فناوری و منابع است. ایالات متحده با تصویب قانون «کاهش تورم» (IRA) میلیاردها دلار یارانه برای تولید داخلی باتری اختصاص داده است. چین با کنترل بیش از ۶۰ درصد زنجیره جهانی لیتیوم از استخراج تا باتری، نقش تعیینکنندهای در قیمتگذاری جهانی دارد. در چنین شرایطی، کشوری که زودتر به زنجیره ارزش بپیوندد، جایگاه استراتژیک پیدا میکند، برای ایران، پیوستن به این زنجیره نهتنها اقتصادی بلکه ژئوپلیتیکی است.
دسترسی به فناوری ذخیره انرژی و باتری میتواند در امنیت انرژی، توسعه خودروهای برقی و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی نقش تعیینکنندهای داشته باشد، برای این اسه پشنعاد دارم، اول تشکیل کارگروه ملی لیتیوم با محوریت دولت، صنعت و دانشگاه برای ایجاد سیاست واحد، هماهنگی میان نهادها و جلوگیری از موازیکاری؛ دوم ایجاد پایلوت فرآوری در مقیاس نیمهصنعتی جهت ارزیابی عملی پروژهها و انتقال فناوری استخراج مستقیم (DLE) و سوم، پیوند دادن پروژههای لیتیوم با صنایع مادر همچون فولاد، نفت و خودروسازی تا چرخه اقتصادی پایداری شکل گیرد، اگر این سه محور پیشنهادی با هم پیش بروند، لیتیوم میتواند همان نقطهای باشد که صنعت ایران را از مسیر سنتی به مسیر نوآوری و انرژیهای پاک هدایت کند. در غیر این صورت، تنها شاهد از دست رفتن یکی از استراتژیکترین فرصتهای قرن بیستویکم خواهیم بود.
