میترسند به شعام گیر بدهند چسبیدهاند به باهنر/ الان آرزویشان این است زنان پوششی مثل «مهسا امینی» داشته باشند!
عصرایران در یادداشتی درباره هجمههای اخیر علیه محمدرضا باهنر به بهانه اظهاراتش پیرامون حجاب، نوشت: چند روز پیش عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: پارادایمها در جمهوری اسلامی یک مقدار نرم، دارد اصلاح...
عصرایران در یادداشتی درباره هجمههای اخیر علیه محمدرضا باهنر به بهانه اظهاراتش پیرامون حجاب، نوشت:
چند روز پیش عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: پارادایمها در جمهوری اسلامی یک مقدار نرم، دارد اصلاح میشود. از نظر حقوقی و قانونی، لایحه حجاب دیگر قابل پیگیری نیست. قانون حجاب را شورای عالی امنیت ملی کات کرده است و دیگر قابل پیگیری نیست. فراجا یا سایر نهادها دیگر الزام قانونی برای اجرای قانون حجاب ندارند و بنابراین برای مسئله حجاب، هیچگونه جریمه نقدی و کیفری یا حقوقی وجود ندارد.
این سخنان به مذاق جریان تندرو که البته منویات و مطامع اقتصادی و سیاسی خود را تحت لوای دین و انقلاب و احکام شریعت پیش میبرند، خوش نیامد و شروع کردند به کوبیدن باهنر که از خون برادر شهیدت خجالن بکش و فقر معرفتی داری و مخالف حجاب هستی و از این قبیل اتهامات و برچسب ها که همواره در خورجین شان دارند تا به هر که خلاف مسیرشان می گذرد، یکی بچسبانند!
در این باره نکات زیر قابل تأمل است:
۱- به جای داد و قال و آسمان و ریسمان به هم بافتن، دو کلمه بگویند که آیا شورای عالی امنیت ملی بدان شرحی که باهنر گفته، به مسئله حجاب ورود کرده با نه! اگر ورود نکرده که خود شورا تکذیب کند. اگر هم خبر باهنر صحت دارد، چرا به او میتازند؟ او آنچه عالیترین نهاد امنیتی کشور تصویب کرده را بازگو کرده است. میترسند به شورا گیر دهند، چسبیدهاند به باهنر؟!
۲- حتی اگر روزی به طور رسمی قانونی در کشور تصویب شود که تصریح بدارد خانمها در نوع پوشش آزادند و الزامی به حجاب نیست، باز هم نمیتوان تصویبکنندگانش را ضدحجاب دانست. ضدیت با حجاب زمانی است که قانون منع حجاب وضع شود. اتفاقا اگر از ظواهر بگذریم و تجربه تاریخی قریب به نیمقرن اخیر را مرور کنیم، بزرگترین آسیب به حجاب را قوانین و رویکردهایی وارد کردهاند که آن را الزامی دانسته و کوشیدهاند به ضرب و زور پلیس و ون و حجاببان و بازداشت و دادسرا و دادگاه و مجازات و جریمه و… زنان را وادار به حجاب کنند.
به نظر میرسد اگر اجبار به حجاب و روشهای آمرانه و مکانیزمهای مجازاتمحور در این حوزه شکل نمیگرفت و همهچیز به خود جامعه واگذار میشد، امروز تعداد خانمهایی که حجاب شرعی را رعایت میکنند بسیار بیشتر بود. ولی آنقدر در این حوزه پافشاری کردند و حتی کار را به لجاجت کشاندند که بسیاری، نه از سر عدم تقید به دین که به دلیل مخالفت با تحمیلات بیرونی، اصطلاحا بدحجاب و بیحجاب شدند.
هنوز از ماجراهای منتهی به ماجرای زندهیاد مهسا امینی زمان زیادی نگذشته است. در ماههای منتهی به آن رویداد تلخ و غمانگیز، افراطگرایان اسب زینکردهشان را به سمت زنان و دختران میتازاندند و اقدامات تنشزایشان پایانی نداشت. اما نتیجه چه شد؟ خودشان بروند در خیابانها ببینند: مهسا امینی را به خاطر پوششش گرفتند و حالا آرزو و عجز و لابه میکنند که ای کاش زنان و دختران، امروز پوششی در حد او داشته باشند!
واقعا بعد از حدود نیمقرن اگر کسی نفهمیده باشد که با زور و اجبار و قوانین محفلی نمیتوان احکام الهی و مشخصا حجاب را اجرایی کرد، یا رسما نادان هستند یا قطعا مجری برنامههایی که از خارج ایران برای تخریب دین و ایجاد درگیری و اختلاف در داخل طراحی شده است. دستور کار نیز ساده است: آنقدر درباره مسئله حجاب سخت بگیرید و مته به خشخاش بگذارید و مردم را آزار دهید که ته خط، هم از دین بیزار شوند و هم از حکومتی که میخواهد چنین دینی را بر آنها تحمیل کند.
انصاف دهید که آیا تاکنون چیزی جز این شده است؟ آیا اینهمه فشار و تهدید و تحدید و محاکمه و محکومیت به بهبود وضع حجاب انجامیده است یا به گسترش بیحجابی و دینگریزی؟ حالا هم که عقلانیتی جدید در میان تصمیمسازان حاکم شده و بعد از دهها سال بالاخره فهمیدهاند که مسیری که هر بار میرفتهاند، تهش بنبست بود و سردرد فعلی نیز حاصل خوردن سر به ته دیوار بود و نباید دیگر همان کوچه را رفت، دوباره عدهای راه افتادهاند که بیایید این بار سرمان را محکمتر به این دیوار بکوبیم! اگر نهادهای اطلاعاتی دُم این افراد و جریانها را بررسی کنند، حتما درخواهند یافت که به کجا وصل اند.
۳- بحثهایی که امروزه درباره حجاب مطرح میکنند، مصداق بارز «گریه بر سر قبری است که مردهای در آن وجود ندارد». جامعه بیتوجه به قیل و قالهای آقایان و خانمهای مسئول، دارد راه خودش را میرود. اصلا هم برایش مهم نیست که آن بالا، سیاسیون دارند بر سر و کله هم میزنند. مردم راه خودشان را میروند و راهی هم که اکثریت افراد یک جامعه بروند، میشود مسیر آن جامعه. مسیر را هم نمیتوان با درست کردن چهار تا دستانداز، بست. فقط ممکن است سرعت کُند شود و وقتی ماشینی روی دستانداز میرود، سرنشینانش جمله ناخوشایندی هم نثار دستاندازسازان کنند و… سپس گازش را میگیرند و میروند؛ حالا هی دستاندازسازان تندروی کنند و بروند چند کیلومتر جلوتر دستانداز جدید درست کنند؛ همین ماجرا تکرار میشود ولی مسیر عوض نمیشود و «نقطه سر خط» اتفاق نمیافتد.
کسانی که امروز از وضعیت حجاب شِکوه و شکایت دارند، یادشان میاندازیم سالهایی را که به همراه دلسوزان این ملک میگفتیم که دارید سُرنا را از سر گشادش میزنید، میگفتیم که با این کارهایتان کسی محجبه نمیشود، میگفتیم که دارید با دست خودتان مردم و به ویژه جوانها را از دین فراری میدهید ولی همانموقع هم منتقدان آیندهنگر و دوراندیشتان را به ضدیت با دین و احکام الهی متهم میکردید. حالا بفرمایید و آشی که پختهاید را مزمزه کنید و دم بر نیاورید که هر چه کردید خودتان کردید و اگر کسی قرار باشد از برادر شهید باهنر و سایر شهدا خجالت بکشد، شمایانی هستید که دین خدا را اینگونه لگدمال منافعتان کردید.
پس، بیشتر از این نه خودتان را آزار دهید و نه مردم را بیازارید. مطمئن باشید اگر شمایان از نقش جعلی وکیل مدافع دین و حجاب بیرون بروید، هم حال دین بهتر خواهد شد و هم وضع حجاب.
