رم؛ صحنه خالی، تعویض بازیگران پشت پرده
به گزارش اطلاعات نیوز، پنجشنبهشب، رسانههای غربی اعلام کردند که دور چهارم مذاکرات میان ایران و آمریکا که قرار بود در رم برگزار شود، به تعویق افتاده است. بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان که نقش...
به گزارش اطلاعات نیوز، پنجشنبهشب، رسانههای غربی اعلام کردند که دور چهارم مذاکرات میان ایران و آمریکا که قرار بود در رم برگزار شود، به تعویق افتاده است. بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان که نقش واسطهگر را بازی میکند، در توییتی نوشت: «جلسه موقت ایران و آمریکا که برای شنبه، سوم می برنامهریزی شده بود، به دلایل لجستیکی، به زمان دیگری موکول میشود.» این توجیه «لجستیکی» در تقویم سیاست واشنگتن معنایی جز جابهجایی مهرهای دیگر در شطرنج فشار ندارد.
بلافاصله پس از خبر تعویق مرحله چهارم مذاکرات غیرمستقیم والتز، مشاور امنیت ملی آمریکا که پیشتر به مواضع تند و بیپرده علیه ایران شهرت داشت، قربانی ماجرای رسواکننده سیگنالگیت شد و جای خود را به مارک روبیو داد، این جابهجایی در ظاهر ممکن است نوعی «عذرخواهی نرم» تلقی شود، اما در باطن، چیزی جز بازچینی ماشین فشار حداکثری نیست؛ روبیو نهتنها از جنس همان طیف است، بلکه به مراتب در ستیز با ایران عریانتر سخن گفته است، این یعنی، برخلاف تصور برخی خوشباوران داخلی، از جنس آنهایی که صدای افتادن یک مهره را با بوی گل محمدی اشتباه میگیرند، این تعویض نه پالس مثبت، بلکه سیگنال قهریِ دیگری به مذاکرات مسقط تلقی میشود.
باید توجه داشت که از زمان آغاز همین دور مذاکرات، دو دور تحریم دیگر بر قامت اقتصاد ایران آوار شد. ترامپ نیز دوباره یادداشت ضدایرانیاش را امضا کرده و گفته است فروش نفت ایران باید به صفر برسد. اینجا دیگر نامش «دیپلماسی» نیست؛ این همان بازی کهنهای است که در آن مذاکره از در وارد میشود و همزمان، تحریم از پنجره میپرد توی اتاق. تعویق مذاکرات در رم، شاید در ظاهر تنها جابهجایی یک تاریخ باشد، اما در باطن، نشانهای روشن از درهمریختگی سیاستورزی آمریکاست؛ سیاستی که در آن، واژهها بر صحنه دیپلماسی جان میگیرند، اما در پشت پرده، دکترین فشار حداکثری نفس میکشد.
تیم مذاکرهکننده ایرانی، برخلاف برخی خوشباوران داخلی، این بار نه با چشم به «پالسها»، بلکه با گوش به صدای تحریمها آمدهاند؛ نه از سر ذوق، بلکه با هوشیاری تلخِ تجربه. آنها خوب میدانند که در بازی آمریکا، میز مذاکره چیزی نیست جز امتداد اتاق فرماندهی در پنتاگون، مبادا که تغییر یک مهره در کاخ سفید، به خطای محاسباتی در تهران بینجامد، زیرا آمریکا، از والتز تا روبیو، یک صدا دارد، صدای خواستن، بیآنکه بدهکار گفتوگو باشد. پس نه تأخیر مذاکرات، بلکه اصلِ آن، نیازمند بازخوانی است؛ بازخوانی در پرتوی سابقهای انباشته از نقض عهد، زیادهخواهی و نمایشهای بیثمر.
اکنون تهران دست بر شمشیر احتیاط دارد؛ با یک چشمی به متن تعهدات و چشمی به سایهی خیانت. بیاعتمادی امروز، محصول تلخِ اعتماد دیروز است؛ زخمی که هنوز بر جان پروندههای هستهای و برجام باقیست.
چالشهای دیپلماتیک فراتر از تصور؛ راهبرد و اهرمهای جدید در مذاکرات لازم است
مهرداد نجفی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به برگزاری مذاکرات هستهای غیرمستقیم ایران و آمریکا اظهار کرد: در دور نخست مذاکرات در عمان، طرف آمریکایی عملاً شرایط طرف ایرانی را پذیرفت، با این حال طی دور دوم که در رم برگزار شد، طرف آمریکایی اعلام کرد که غنیسازی در ایران باید متوقف شود و ایران سوخت مورد نیاز برای فعالیتهای غیرتسلیحاتی خود را از خارج از کشور تأمین کند. نحوه تحقق این امر؛ از طریق تشکیل کنسرسیوم، خرید مستقیم، یا تدوین سازوکاری خاص در چارچوب توافق هنوز در مرحله بحث است. آنچه در دور دوم به طرف ایرانی اعلام شد، عمدتاً بر توقف غنیسازی داخلی متمرکز بود که این اختلاف اساسی همچنان پابرجاست و قرار شد در دور سوم مذاکرات که مجدداً در عمان برگزار شد، بر این مسئله متمرکز شوند.
وی افزود: در دور سوم مذاکرات نیز به نظر میرسد اختلاف مذکور حلوفصل نشد. دلیل این امر آن است که از یک سو، آمریکا با خروج رئیسجمهور پیشین این کشور از برجام، اکنون نیازمند دستاوردی نمادین برای توافق جدید با ایران است؛ توافقی فراتر از برجامی که از آن خارج شد و در داخل آمریکا توجیهپذیر باشد. به عبارت دیگر، ترامپ باید اثبات کند خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ به دستیابی به توافقی قویتر با محدودیتهای بیشتر برای ایران در زمینه غنیسازی، بازههای زمانی و مسائل تسلیحاتی منجر شده و منافع بیشتری برای آمریکا به ارمغان آورده است. در غیر این صورت، دیپلماسی ترامپ در قبال ایران و خروجش از برجام زیر سوال خواهد رفت.
کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: بهنظر میرسد تیم آمریکایی بر توقف کامل غنیسازی در ایران تأکید دارد، درحالیکه این مسئله از سوی طرف ایرانی بهعنوان خطقرمز مطرح شده است. ایران اصرار دارد که غنیسازی در سطوح پایین حدود ۳.۶۷ درصد برای مصارف غیرتسلیحاتی نظیر نیروگاههای هستهای، پزشکی و موارد مشابه، در داخل کشور انجام شود. بهنظر میرسد این اختلاف اساسی که در مصاحبههای طرفین بهوضوح به آن اشاره شده، فارغ از مسائل فرعی مانند امکان مذاکره آمریکا بر سر رفع تحریمها، توانایی این کشور در متقاعدسازی شرکای اروپایی برای عدم فعالسازی مکانیسم ماشه و سایر جزئیات، در حال حاضر بهعنوان محور اصلی اختلاف باقی مانده است. بنابراین تا زمانی که این مسئله حلوفصل نشود، ورود به بحث جزئیات دیگر عمدتاً جنبه فرعی خواهد داشت.
مشروعیتسازی برای اقدامات تنشزای آمریکا در قالب سفر گروسی به تهران
وی با اشاره به سفر گروسی به تهران یادآور شد: مسائل مرتبط با سفر گروسی به ایران، گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و احتمال صدور قطعنامه جدید نیازمند رصد دقیق است. در سناریوی بدبینانه، امکان صدور قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران با استناد به ادعای فعالیتهای اعلام نشده و محدودیت دسترسی بازرسان وجود دارد. این اقدام میتواند به فعالسازی مکانیسم ارجاع به شورای امنیت سازمان ملل بینجامد، که طی آن آژانس ادعا میکند نظارت مؤثر بر برنامه هستهای ایران ممکن نیست و شورای امنیت بهعنوان نهاد حافظ صلح وارد عمل شود. چنین سناریویی مشروعیتی برای اقدامات تنشزای آمریکا و متحدان غربیاش فراهم میکند.
نجفی تاکید کرد: از سوی دیگر، فعالسازی مکانیسم ماشه توسط فرانسه و سایر شرکای اروپایی، در صورت عدم توافق، احتمال دیگری است که بر پیچیدگیها میافزاید. در سناریوی خوشبینانهتر، آمریکا ممکن است غنیسازی داخلی ایران را در ازای امتیازات کوچک یا بزرگ تحریمی بپذیرد و زمینه برای توافق نهایی فراهم شود. با این حال، تحقق هر یک از این سناریوها به تحولات مذاکرات و گزارشهای آژانس نیز وابسته است.
وی ابراز کرد: شرایط فعلی توافق از نظر دیپلماتیک دشوارتر از آن چیزی است که در رسانهها بازتاب پیدا کرده است. این وضعیت نیازمند تغییر راهبردی در میدان عمل و بهکارگیری اهرمهای قدرتی است که بتوانند طرف آمریکایی را متقاعد کنند که توقف غنیسازی هستهای در ایران غیرممکن است و اقدام نظامی نیز چاره کار نخواهد بود.
بازگشت ترامپ به برجام یا توافقی ضعیفتر برای آمریکا چالش برانگیز است
کارشناس مسائل بینالملل در خصوص رسیدن به توافق با وجود اختلافات گسترده بر سر مسائل جانبی از جمله مسئله هستهای گفت: احتمال توافق مشروط به عقبنشینی گسترده ایران در حوزه هستهای از جمله محدودیت در حق غنیسازی وجود دارد، در غیر این صورت دستیابی به توافق بعید به نظر میرسد. از منظر تحلیلگران مسائل آمریکا، خروج ترامپ از برجام و بازگشت احتمالی به توافقی مشابه یا ضعیفتر، با چالشهای داخلی مواجه خواهد شد. اگر واشنگتن تحریمها را بدون اخذ امتیازات فراتر لغو کند، با انتقادات شدید حزب دموکرات و رسانهها روبهرو خواهد شد، چرا که خروج از برجام باید به توافقی بهتر برای آمریکا منجر میشد.
وی ادامه داد: سابقه ترامپ در خروج از پیمانهای بینالمللی مانند نفتا، سازمان جهانی بهداشت و توافقنامه پاریس نشان میدهد بازگشت او به هر توافق دو جانبه یا چندجانبه مشروط به اصلاح آن بر اساس منافع ترامپ و آمریکاست، چراکه در صورت عدم تحقق این شرط پیوستن مجدد به توافق قبلی، سیاست داخلی او را زیر سوال میبرد. بنابراین، از نگاه تحلیلگران دستیابی حتی به سطح توافق ۲۰۱۵ و برجام نیز با وجودی که برای ایران چندان مثمر ثمر نبوده، دور از انتظار است، چرا که آمریکا بهدنبال امتیازاتی مضاعف در حوزههای هستهای، موشکی و منطقهای است. در چنین شرایطی، هر توافق احتمالی مستلزم امتیازدهی قابلتوجه ایران در سطوح مختلف است، که تحقق آن را به چالشی پیچیده تبدیل میکند.
اختلافات داخلی در بدنه دولت آمریکا برای ایران نتیجه ملموسی ندارد
نجفی در رابطه با اختلافات داخلی در بدنه دولت آمریکا بر سر مذاکره با ایران ابراز کرد: در فضای داخلی آمریکا، اختلافنظرها درباره مذاکره با ایران نه بر سر شکلگیری تعامل گسترده اقتصادی و سرمایهگذاری یا صرفاً تنشزدایی است، بلکه مسئله به گزینههای تهاجمیتر مربوط میشود: برخی جناحها خواستار رویکرد تهاجمی تمامعیار یا حتی وقوع جنگ هستند، درحالیکه جناح مقابل بر خارج شدن کامل ایران از برنامه هستهای بهعنوان حداقل پیششرط تمرکز دارد. این تقابل عمدتاً بین مواضع افراطی خواهان تسلیم کامل اهرمهای قدرت ایران و جریانهایی که به راهحلهای محدودتر رضایت میدهند، وجود دارد.
وی تاکید کرد: اختلاف نظر بین دو جریان آمریکا، نه بر سر آبادانی ایران است و نه حتی درباره توافق و کاهش تنشها است. تصور نادرستی است اگر بپنداریم که یک طرف صرفاً خواهان پیشرفت کشور است و طرف مقابل تنها به دنبال حلوفصل مسائل هستهای از طریق دیپلماسی میگردد. بلکه اختلاف دو جریان بر سر این است که آیا ایران را در زمینه هستهای خلعید کرده و غنیسازی آن را کاملاً متوقف سازند، یا به ایران حمله نظامی کنند؛ یعنی هر دو گزینه بهشدت افراطی و تند هستند. بنابراین، این اختلاف نظر بین آنها نتیجه ملموسی برای ایران نخواهد داشت، زیرا تقابل میان دو گزینه حداکثری آمریکاست که هر دو از خطقرمزهای ایران عبور میکنند و از این منظر، اختلاف بین تیم آمریکایی برای ما جای امیدواری چندانی ندارد.
کارشناس مسائل بینالملل افزود: به عبارتی، اینطور نیست که بگوییم طیف ویتکاف و جریان اقتصادی یا تعاملگراتر خواهان سرمایهگذاری چندمیلیارددلاری و عادیسازی روابط با ایران هستند و تندروها صرفاً به دنبال جنگ باشند. بلکه مسئله اصلی بر سر میزان اعمال فشار به تهران و تعیین سطح همراهی اقدامات نظامی با این فشار است.
وی خاطرنشان کرد: حتی موضع جریان مخالف اقدام نظامی علیه ایران، ناشی از دلسوزی نسبت به مردم یا اقتصاد ایران نیست، بلکه ریشه در نگرانی از تبعات عملیاتی این اقدام دارد؛ تبعاتی مانند خطر برای نیروهای آمریکایی و متحدانشان، آسیب به پایگاههای منطقهای، نوسان قیمت نفت و تحمیل هزینههای غیرضروری. این رویکرد، کاملاً عملگرایانه و منفعتمحور است و هیچ ارتباطی با ملاحظات حقوق بشری یا اخلاقی ندارد.