دیپلماسی محیط زیستی را جدی بگیریم
فاتیما انصاری، دکترای روابط بینالملل در روزنامه اعتماد نوشت: در جهانی که آب بهانه جنگ است، میتوان آن را به ابزار صلح بدل کرد به شرط آنکه دیپلماسی محیط زیستی را جدی بگیریم. بحران آب در ایران دیگر یک...
فاتیما انصاری، دکترای روابط بینالملل در روزنامه اعتماد نوشت:
در جهانی که آب بهانه جنگ است، میتوان آن را به ابزار صلح بدل کرد به شرط آنکه دیپلماسی محیط زیستی را جدی بگیریم.
بحران آب در ایران دیگر یک هشدار دوردست نیست، بلکه واقعیتی ملموس است که در زندگی روزمره مردم جریان دارد. از خشکی هامون در شرق تا شوری خاک در دشتهای خوزستان، نشانههای این بحران در بستر رودخانهها و تالابها آشکار است. رودخانههای مرزی کشور که زمانی فقط یک مسیر طبیعی آب بودند، امروز به کانونی از تنشهای سیاسی و زیستمحیطی بدل شدهاند. اما در دل این تهدید، فرصتی نیز وجود دارد؛ فرصتی برای بازاندیشی در روابط منطقهای و بهرهگیری از دیپلماسی محیط زیستی به عنوان پلی برای عبور از منازعات سنتی.
ایران کشوری است که رودخانههایش مرز نمیشناسند. هیرمند در شرق، سرچشمه گرفته از کوههای افغانستان، سالهاست به نقطهای حساس در روابط تهران و کابل تبدیل شده است. خشکیدن تالاب هامون، نابودی معیشت هزاران خانوار، گسترش کانونهای گرد و غبار و موج مهاجرتهای اجباری، همگی حاصل فقدان یک مدیریت مشترک و پایدار بر این منبع حیاتی است. در شمالغرب، رودخانه ارس که مسیر خود را از ترکیه، ارمنستان و آذربایجان میگذراند، تصویری روشن از پیچیدگی ژئوپلیتیک آب را پیش چشم میگذارد. بهرهبرداری بیرویه، آلودگیهای صنعتی و نبود سازوکارهای نظارتی چندجانبه، این رود را در معرض تهدید قرار داده است. در جنوب نیز کارون، پرآبترین رود ایران، قربانی تصمیمهایی شد که هشدارهای کارشناسی را نادیده گرفتند. ساخت سد گتوند با مخزنی شور، باعث افزایش شوری آب، نابودی اراضی کشاورزی پاییندست و آسیب جدی به اکوسیستم شد؛ تجربهای که نشان میدهد تصمیمات فنی بدون ارزیابی محیط زیستی میتواند خود به بحران بدل شود.
در جهان امروز، آب میتواند هم جرقه منازعه باشد و هم بستری برای همکاری. کشورهایی که با چالشهای مشترک آبی روبهرو هستند، اگر به جای نگاه صفر و یکی، بر منافع مشترک متمرکز شوند، میتوانند از منابع محدود بیشترین بهره را ببرند. ایران با موقعیت جغرافیایی و تنوع رودخانههای مرزی خود، ظرفیت آن را دارد که در قالب دیپلماسی آبی وارد گفتوگوهای چندجانبه شود. ایجاد کمیسیونهای مشترک دایمی، تبادل منظم دادههای هیدرولوژیک و اقلیمی و تدوین پروتکلهای حفاظتی در برابر آلودگی و بهرهبرداری غیرپایدار، از جمله اقداماتی است که میتواند پایههای این همکاری را شکل دهد. همسویی با کنوانسیونهای بینالمللی، از جمله سند ۱۹۹۷ سازمان ملل درباره استفادههای غیرملاحی از آبراهههای بینالمللی نیز میتواند چارچوب حقوقی این همکاریها را تقویت کند.
البته موانع قابل توجهی نیز وجود دارد. نگاه امنیتی و ملیگرایانه به منابع آب، ضعف ساختارهای دیپلماتیک تخصصی در حوزه محیط زیست و عدم عضویت برخی کشورهای همسایه در چارچوبهای الزامآور بینالمللی، همگی مانع از شکلگیری همکاریهای پایدار میشوند. با این حال، تجربههای جهانی نشان داده است که حتی در بستر منازعات سیاسی، میتوان همکاریهای محدود و تخصصی را آغاز کرد؛ همکاریهایی که به تدریج اعتماد متقابل را شکل میدهند.
دو نمونه داخلی -بحران هامون و سد گتوند- یادآور این نکتهاند که حذف ارزیابیهای محیط زیستی و بیتوجهی به صدای جوامع محلی، هزینههای سنگینی به همراه دارد. در هر دو مورد، تصمیمات بالا به پایین و فقدان شفافیت، نهتنها به تخریب طبیعت، بلکه به بیاعتمادی عمومی و گسست اجتماعی دامن زد. این تجربهها نشان میدهد که دیپلماسی محیط زیستی تنها در سطح دولتها معنا ندارد؛ بلکه باید شبکهای از دانشگاهها، نهادهای مدنی، رسانهها و بخش خصوصی نیز در آن فعال باشند.
برای دستیابی به حکمرانی پایدار در حوزه منابع آبی، باید نگاه خود را از «مالکیت مطلق» به «مدیریت مشترک» تغییر دهیم. رودخانهها مرز نمیشناسند و بحرانهای زیستمحیطی نیز به خطوط سیاسی پایبند نیستند. پذیرش این واقعیت به معنای تضعیف منافع ملی نیست، بلکه راهی برای تامین بلندمدت آنها در چارچوبی پایدار و منطقهای است.
بحران آب در ایران، هر چند تهدیدی جدی است، میتواند به فرصتی برای بازتعریف نقش کشور در منطقه تبدیل شود. پیشبرد دیپلماسی محیط زیستی، بهویژه در حوزه منابع آبی مشترک، میتواند ایران را از یک بازیگر منفعل به میانجی فعال در حل چالشهای زیستمحیطی بدل کند. در جهانی که تغییرات اقلیمی هر روز ابعاد تازهای پیدا میکند، کشورهایی موفق خواهند بود که بتوانند از دل بحران، مسیر همگرایی و توسعه پایدار را بیابند.