مشکل آب غِیزانیه و روستاهایش برطرف شده است؟!
به گزارش مشرق و به نقل از اطلاعات نیوز، شکوفه محمدیمنش، کارشناس زبان و ادبیات فارسی در یادداشتی برای کتاب غیزانیه، نوشته محسن باقری اصل نوشت: نمیدانم چرا هروقت غیزانیه را دست میگیرم با محرم گره...
به گزارش مشرق و به نقل از اطلاعات نیوز، شکوفه محمدیمنش، کارشناس زبان و ادبیات فارسی در یادداشتی برای کتاب غیزانیه، نوشته محسن باقری اصل نوشت:
نمیدانم چرا هروقت غیزانیه را دست میگیرم با محرم گره میخورد؛ ماه تشنگی. ۲۸۴صفحه طلبِ آب خواندم. مردمی که تشنهٔ آباند، ولی سقایی نیست که برایشان جاننثاری کند.
نویسنده مهمان روستاییها میشود و آنها اولین چیزی را که ندارند، برایش توی لیوان میآورند؛ آبِ گوارا. آنها خونگرم و مهماننوازند. رنگِ کتاب آبی است، آب و سردی را القا میکند؛ ولی واژهها حکایت از گرما و عطش دارند.
آدمهایی که جلوی رویشان دریاست و زیر پایشان نفت، محروماند. آب ندارند، در نتیجه کشاورزی و دامداریشان تعطیل شده است. جوانهایشان بیکار ماندهاند و دانشآموزهایشان بیمدرسه. سه سال میشود که از انتشار کتاب گذشته است و امیدوارم مشکل آب اهل غِیزانیه و روستاهای اطراف برطرف شده باشد. البته در این مدت چیزی که من حس میکنم مشکل به مشکلهایمان اضافه شد.
نویسنده در «غیزانیه» هم مثل «زندگی در روزهای قرمز» مخاطب را با خود همراه میکند و به جنوبِ کشور میبَرد. در روزهای گرم تابستان که آدمها توانِ بلندشدن از زیر کولر را هم ندارند، او دست مخاطبش را میگیرد و توی پراید جاسم مینشاند. تاسوعا و عاشوراست و مردم عزادار حسین(ع). جاسم پیچ رادیو را میچرخاند، صدای نوحهٔ «لَیش تأخر عباس» توی ماشین میپیچد. آنوقت مخاطب توی گوشی اسم نوحه را میجورَد، دکمهٔ پخش را میزند، نوحه از زبان سُکَینه خاتون است که از پدرش حسین(ع) میپرسد: «چرا عباس دیر کرد؟»
سَردرِ همهٔ خانهها در روستاهای این حوالی پرچمهای یاحسین به چشم میآید. موکبها با نوای نوحهٔ عربی به مهمانها قهوه و رطب و آب تعارف میکنند. درِ حسینیهها باز است. جوان و پیر کنار هم نشستهاند، مقتل میخوانند و فریاد یاحسین میکشند.
بهنظرم محسن باقریاصل استاد بازی با کلمههاست. واژهها را حرفبهحرف از هم باز میکند، کنار هم میچیند و کلمههای جدید میسازد. واژههای هموزن را کنار هم میگذارد و جملهها را خلق میکند؛ مثلاً در صفحه۲۲۶ مینویسد: «روی موهای پسربچههایی که موکبِ خودشان را دارند گِل هست؛ ترکیبی از آب و خاک. به جای ژل، گِل زدهاند.»
در متنِ کتابْ جغرافیای اقلیمِ جنوب، پوشش گیاهی و آبوهوا به مخاطب نشان داده شده است. دانستهها در این کتاب با دیالوگ ردوبدل میشوند. آنها زبانشان عربی است و فارسی را مُقطّع و شکسته حرف میزنند. محسن باقریاصل شَمهٔ داستانی دارد و دیالوگها را همانطور که گفتهاند، بر صفحهٔ کاغذ آورده و کتابش را به عنصرِ وَزینِ زبان مُزَیّن کرده است. اگر داستاننویسی بخواهد با این اقلیم و مردمانش آشنا شود؛ این کتاب کمک ارزندهای به او میکند و چشمهایش را به روی واقعیتها باز میکند.
«غِیزانیه» نشان از دغدغهمندبودن نویسندهاش دارد. او درد مردمش را دیده و آنها را واژه کرده و بر کاغذ آورده است. بهقول جنوبیهای ساکن این کتاب که زیاد میگفتند مأجورین مأجورین، امیدوارم محسن باقریاصل هم مأجور باشد.
این کتاب را نشر مردنو منتشر کرده است.