تازهترین روایت از حمله تروریستی به اوین؛ این جنایت جنگی در تاریخ ثبت شد
صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴، صدایی مبهم از شمال شهر، آرامش مردم را درهم شکست. صدای آژیرها، پس از هفتهها شبیخون موشکی، دوباره به زندگی مردم بازگشته بود. اما هیچکس تصور نمیکرد اینبار مقصد موشکها زندان...
صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴، صدایی مبهم از شمال شهر، آرامش مردم را درهم شکست. صدای آژیرها، پس از هفتهها شبیخون موشکی، دوباره به زندگی مردم بازگشته بود. اما هیچکس تصور نمیکرد اینبار مقصد موشکها زندان اوین باشد.
اوین؛ جایی که صبحهایش با صدای قدم زدن سربازان وظیفه و گفتوگوهای کوتاه خانوادهها در صف ملاقات آغاز میشد، حالا با موج انفجارهای مهیب، به جهنمی از آتش و دود بدل شده بود. ساختمانی که مأمن امید بسیاری برای پیگیری حقوقشان یا ملاقات با عزیزانشان بود، در یک لحظه کوتاه، به ویرانهای سوخته تبدیل شد.
انفجار در میانه یک جلسه دادگاه
قاضی شمسالدین جلیلی پیران، از قضات حاضر در دادگاه کیفری مستقر در اوین، همان صبح در اتاق خود مشغول برگزاری جلسات دادرسی بود. چهار جلسه برگزار شد و جلسه پنجم آغاز گردید. متهم از طریق ویدئوکنفرانس در دادگاه حاضر شده بود و وکلای طرفین نیز حضور داشتند و بحث و جدل قانونیشان را دنبال میکردند. همهچیز طبق روال یک روز عادی پیش میرفت.
او روایت میکند: «صدایی خفیف از آسمان آمد. در آن روزها، ما عادت کرده بودیم با شنیدن هر صدایی از پشت میزها بلند شویم و از پنجره نگاهی به آسمان بیندازیم. همانطور که قدمزنان به سمت اتاق پشتی میرفتم تا بیرون را ببینم، موج انفجار رسید؛ موجی که در یک لحظه همهچیز را بههم ریخت. به عقب پرتاب شدم؛ وکلای طرفین هم هر دو به شدت پرت شدند. موج انفجار مثل برق سهفاز میلرزاند. فضای دادگاه تاریک شد؛ ساختمان لرزید، دیوارها ترک برداشت و لحظاتی بعد، صدای شکستن شیشهها و ریزش آوار جای بحثهای دادگاهی را گرفت.
زیر میز افتاده بودم که یکی از وکلا، با وجود خونریزی از صورت و پیشانیاش، با فداکاری به سمت من آمد و صدا زد: «حاجآقا زندهاید؟» دستم را گرفت و با کمک او از زیر میز بیرون آمدم. با شتاب از سالن خارج شدیم و به حیاط زندان پناه بردیم. خانوادههای بیگناهی که در سالن ملاقات بودند، دچار شوک و وحشت شده بودند.
هنگام خروج، یکی از افراد از طبقه پایین فریاد میزد و همراه خود را گم کرده بود. از پلهها پایین رفتم و پیرزنی مسن، سنگینوزن و عصادار را دیدم که تنها و شوکه در سالن مانده بود. دست او را گرفتم و کمکش کردم بالا بیاید و در مکانی نسبتاً امن بنشیند. فقط زیر لب نام دخترش را صدا میزد و از شدت شوک، توان حرکت نداشت.
همگی به هم کمک میکردیم؛ اربابرجوع و کارکنان، همه با هم تلاش میکردند در جای امنتری پناه بگیرند. اما حمله وحشیانه ادامه داشت. ناگهان در حیاط، سنگ و تکههای آجر، آهن، سیمان و چوب از آسمان بر سر همه فرود آمد. فضای وحشت و ترس مطلق حکمفرما شده بود. آنچه در آن لحظات دیدیم، فقط در فیلمها دیده بودیم. نحوه خروجمان از محل بسیار دردناکتر بود. در یک جمله میتوانم بگویم: بمیرم برای آن دوستان، سربازان، یگان حفاظت و مردم مظلومی که…»
وقتی ساعتها ایستادند
کمی پس از انفجار، بوی سوختگی و خاکستر سراسر محوطه اوین را فراگرفت. گرد و غبار غلیظ امکان دید را ناممکن کرده بود. تلفنها از کار افتاده بودند و تنها صدایی که شنیده میشد، گریه و فریاد بازماندگان بود.
روزهای بعد، رسانههای خارجی مانند اسکاینیوز و MBC آمریکا از خرابههای اوین بازدید کردند. خبرنگاران از ساعتهایی گفتند که عقربههایشان در لحظه انفجار متوقف مانده بود و اسباببازیهای زیر آوار سالن ملاقات که نشان میداد خانوادههایی در آن زمان در حال ملاقات بودند.
یکی از خبرنگاران نوشت:«رد خون خشکشده روی دیوار، ساعتی که روی ۹:۴۲ متوقف شده و نالههایی که میان آوار شنیده میشد، همه نشان میدهد این حمله نمادین نبود؛ این یک حمله واقعی برای کشتن بود».
رژیم صهیونیستی مدعی شد حمله به اوین «حمله به نماد سرکوب ایران» بوده؛ ادعایی که حتی نیویورکتایمز نیز آن را رد کرد. این روزنامه آمریکایی نوشت که میزان تخریب و تلفات نشان میدهد ادعای اسرائیل درباره «نمادین» بودن حمله کاملاً دروغ است.
شهادت ۸۰ نفر و زندگیهایی که زیر خاکستر ماند
آخرین آمارها حاکی از شهادت ۸۰ نفر در جریان این حمله است؛ از سربازان وظیفهای که روزهای خدمتشان را میشمردند، تا کارکنانی که هر صبح زود خود را به اوین میرساندند و خانوادههایی که با امید دیدار عزیزانشان راهی آنجا شده بودند.
یکی از شهدا، علی قناعتکار، معاون دادستان و سرپرست دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران بود. قاضی پرتلاشی که هنگام اصابت یکی از موشکها به ساختمان اداری اوین، همراه چندین تن دیگر از همکارانش به شهادت رسید.
یک امدادگر حاضر در محل روایت میکند:«بدنهای سوخته و مجروح زیر آوار گیر کرده بودند. صدای ناله کسانی که زنده مانده بودند، میان دود و آژیر لحظهای قطع نمیشد. ما با دست خالی، آوار را کنار میزدیم به امید اینکه شاید کسی را زنده بیرون بیاوریم.»
حمله به عدالت؛ واکنش قوه قضاییه
حمله به اوین، نهفقط یک حمله نظامی، بلکه حملهای مستقیم به عدالت و اقتدار قضایی کشور بود. در پی این حادثه، حجتالاسلاموالمسلمین محسنیاژهای، رئیس قوه قضاییه، دستور بازسازی فوری بخشهای آسیبدیده زندان را صادر کرد تا زندانیان منتقلشده، هرچه سریعتر به اوین بازگردند.
او در مراسم گرامیداشت شهدای حمله گفت:«این جنایت نشان داد دشمن حتی از عدالت و مظلومیت هم وحشت دارد. اما این ملت و دستگاه قضایی در مسیر احقاق حق و تحقق عدالت، حتی از میان آوار نیز مسیر خود را ادامه خواهد داد.»
بازدید رسانههای بینالمللی؛ جنایتی که پنهان نماند
حضور گروههای خبری خارجی در خرابههای اوین، از جمله بیمارستان ۴۸ تختخوابی زندان، فرصتی بود تا جهان تصویری از این جنایت جنگی ببیند. خبرنگاران تصاویری منتشر کردند که نشان میداد در زیر خرابههای سالن ملاقات، اسباببازیها، لباس کودکان و وسایل شخصی خانوادهها هنوز باقی مانده است.
گزارشگران تاکید کردند:«این حمله علیه غیرنظامیان، زندانیان و کارکنان اداری بود و بههیچوجه نمیتواند یک اقدام نظامی مشروع تلقی شود».
گروه خبری MBC آمریکا اعلام کرد:«آنچه در اوین دیدیم، شواهدی از نقض آشکار حقوق بشر و قوانین بینالمللی توسط رژیم صهیونیستی است.»
جنایتی در برابر چشم تاریخ
حمله به اوین، نقض آشکار کنوانسیون چهارم ژنو و مصداق بارز جنایت جنگی است. زندانیان و خانوادههای بیدفاعشان، هدف موشکهایی قرار گرفتند که از کیلومترها دورتر شلیک شدند و ویرانی و مرگ بهجای گذاشتند.
این جنایت نشان داد رژیمی که تاب مقاومت مردم ایران را ندارد، برای خاموش کردن صدای عدالت، به هر اقدام غیرانسانی و غیرقانونی دست میزند. اما خونهای ریختهشده در اوین، امروز سندی است علیه رژیمی که بر خون و جنایت بنا شده است.
آن روز عقربههای ساعت اوین متوقف شد، اما تاریخ ایستاد تا شهادت دهد چه کسانی در برابر عدالت ایستادند. از میان آوارها، صدای مردم و خانوادهها به گوش میرسید: «عدالت حتی اگر زیر آوار هم بماند، نفس خواهد کشید.»