ائتلاف آمریکا و اسرائیل چگونه حقوق بینالملل و نظام سازمان ملل را نابود کرد؟
به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از المیادین، در ۱۳ ژوئن، حمله غافلگیرانه اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، نقض صریح ماده ۲ بند ۴ منشور سازمان ملل بود. تنها ۹ روز بعد، آمریکا نیز دقیقاً همین اقدام را...
به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از المیادین، در ۱۳ ژوئن، حمله غافلگیرانه اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، نقض صریح ماده ۲ بند ۴ منشور سازمان ملل بود. تنها ۹ روز بعد، آمریکا نیز دقیقاً همین اقدام را تکرار کرد.
در سال ۲۰۰۳، تصمیم آمریکا برای اشغال عراق با موجی از خشم جهانی مواجه شد. در آن زمان، حمله به دولت صدام حسین بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل انجام شد و کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل، صراحتاً اعلام کرد که آمریکا منشور سازمان ملل را نقض کرده است. اعتراضات میلیونی ضدجنگ در سراسر جهان از جمله نشانههای واکنش افکار عمومی بود.
اما این بار، در حمله به ایران، آنتونیو گوترش، دبیرکل فعلی سازمان ملل، حتی از یک موضعگیری صریح خودداری کرد و صرفاً به محکومکردن «همه طرفها» و ابراز نگرانی نسبت به «وخامت اوضاع» بسنده کرد.
در زمان حمله به عراق، آمریکا حداقل یک قطعنامه علیه بغداد تصویب کرده بود، هرچند موفق نشد مجوز نظامی رسمی بگیرد. اما در مورد ایران، رژیم صهیونیستی و آمریکا بدون هیچ تلاشی برای کسب مجوز یا رضایت جهانی، مستقیماً حمله کردند.
دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو مدعی شدند که ایران در حال ساخت سلاح هستهای است، بدون ارائه هیچ مدرک مشخصی و در تضاد کامل با گزارشهای رسمی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا که در ماه مارس منتشر شده بود.
این تجاوزات، ثابت کردند که دیگر نیازی به متقاعد کردن جامعه جهانی یا حتی افکار عمومی آمریکا برای توجیه جنگ نیست. نه قانون داخلی آمریکا و نه افکار عمومی جهانی در این معادله اهمیت داشتند. اعتراضات ضدجنگ در شهرهایی مانند لندن و واشنگتن نیز به چند صد نفر محدود شد.
اکنون به مرحلهای رسیدهایم که سازمان ملل و سازوکارهای حقوقی آن عملاً از بین رفتهاند. سیستمی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از فجایع انسانی، تجاوز به کشورها، جنگهای هستهای و جنایات دیگر ایجاد شد، اکنون بهطور کامل فروپاشیده است.
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد، جهان بهشکل اساسی تغییر کرده و حتی نشانهای از مشروعیت برای حلوفصل دیپلماتیک یا حقوقی مناقشات جهانی باقی نمانده، چرا که قدرتهای نظامی بزرگ دیگر بهراحتی جنگ بهراه میاندازند.
چرا نظم جهانی فروپاشید؟
زیرا صهیونیستها تصمیم گرفتند که قانون دیگر بر آنها حاکم نیست و دولتهای بزدل غربی نیز بدون چونوچرا از آنها پیروی کردند.
در اوایل سال ۲۰۲۴، دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) در حکمی اولیه، ادعای آفریقای جنوبی مبنی بر ارتکاب نسلکشی توسط رژیم صهیونیستی در غزه را معتبر دانست و خواستار اقدام فوری برای توقف کشتار شد. با این حال، رژیم اسرائیل این دادگاه جهانی را «ضدیهود» خواند و جنایات خود را تشدید کرد.
دیوان بینالمللی دادگستری که قدرتمندترین نهاد حقوقی جهان است و باید کشورها را پاسخگو کند، عملاً به نهادی خنثی و بیاثر تبدیل شد که تنها میتواند حقایق را ثبت کند.
سازمانهای حقوق بشری نیز سرنوشتی مشابه داشتند. سازمانهایی مانند دیدهبان حقوق بشر، عفو بینالملل و حتی بتسلم (از داخل اسرائیل) رژیم صهیونیستی را به نسلکشی، قحطی مصنوعی و ارتکاب تقریباً همه جنایات ممکن متهم کردند. اما تأثیر آنها فراتر از شکلدادن به افکار عمومی نرفت.
دیوان کیفری بینالمللی (ICC) و «اساسنامه رم» که مبنای آن است، نیز بهطرز چشمگیری بیاثر شدهاند. تنها کسانی که در برابر احکام بازداشت صادرشده برای نخستوزیر اسرائیل و وزیر دفاع سابق پاسخگو بودهاند، کارمندان همین دادگاه و دادستان اصلی آن کریم خان هستند.
هرچند برخی کشورها تلاش کردند در برابر ماشین کشتار اسرائیل بایستند، اما رژیم صهیونیستی بر حمایت بیقید و شرط ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی تکیه دارد؛ کشورهایی که نهتنها تسلیحات به اسرائیل میرسانند، بلکه مستقیماً در عملیات نظامی علیه غزه، لبنان، یمن، سوریه و ایران مشارکت دارند.
حتی ادعای غرب درباره جنگ با داعش نیز در ۲۱ ماه گذشته بیاعتبار شد. نتانیاهو علناً اعتراف کرد که به یکی از گروههای وابسته به داعش در نوار غزه کمک مالی و تسلیحاتی کرده و غرب نیز احمد الشرع، فرمانده سابق داعش و رهبر کنونی القاعده در سوریه را بهعنوان رئیسجمهور جدید سوریه پذیرفت.
با سقوط دولت بشار اسد، داعش در سوریه دوباره جان گرفته و در حال گسترش در غرب آسیا و شمال آفریقاست. در همین حال، رسانههای بزرگ غربی حمله انفجاری با دستگاه پیجر در لبنان که بیش از ۳۰۰۰ زخمی برجای گذاشت را بهجای محکومکردن، تحسین کردند.
حتی لئون پانتا، رئیس سابق سیا، عملیات موساد را «تروریستی» خواند. اما رسانههایی که زمانی بهعنوان معیار صداقت در روزنامهنگاری غربی شناخته میشدند، پیدرپی مطالبی در ستایش “نبوغ” این عملیات منتشر کردند. امثال پیرس مورگان هنوز هم ادعا میکنند که این حمله، هدفمند و علیه حزبالله بوده، درحالیکه واقعیت آن را بهکلی نادیده میگیرند؛ از جمله تأثیر گسترده آن بر زنجیره جهانی تأمین فناوری.
مجموعه اقدامات ائتلاف امپریالیستی به رهبری آمریکا، همراه با ماشین تبلیغاتی آن، به بیاعتنایی کامل به حقوق بینالملل ختم شد؛ همان بیاعتنایی که در حمله غیرقانونی به ایران بهوضوح دیده شد. این، مرگ نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم است؛ نظمی که قرار بود مانع تکرار فجایع نازیسم شود. اکنون وارد عصری شدهایم که در آن، گسترشطلبی به سبک نازیها و ارتکاب هرگونه جنایت جنگی، با بیتفاوتی جهانی روبهرو میشود.
با تضعیف سازمان ملل، حقوق بینالملل و نهادهای حقوق بشری، رژیمهای آمریکا و اسرائیل دستاوردهای بشری پس از شکست فاشیسم را نابود کردند. تناقض غمانگیز اینجاست که همین دو قدرت، مدام بر مخالفتشان با نازیسم تأکید میکنند؛ در حالیکه رژیم صهیونیستی تمام موجودیت خود را بر شعار «هرگز دوباره» بنا کرده است.