نقاشی که صحنه شهادتش آخرین خودنگارهاش شد
به گزارش اطلاعات نیوز، آمنه دختری بود همچون هزاران دختر دیگر در این کره خاکی، هنر را دوست داشت، با رنگ و کاغذ انس گرفته بود و آرزو داشت نقاشیهایش روزی الهام بخش انسانهای دیگر باشد، اما شاید هرگز...
به گزارش اطلاعات نیوز، آمنه دختری بود همچون هزاران دختر دیگر در این کره خاکی، هنر را دوست داشت، با رنگ و کاغذ انس گرفته بود و آرزو داشت نقاشیهایش روزی الهام بخش انسانهای دیگر باشد، اما شاید هرگز تصور نمیکرد روزی آخرین اثری که به دست خودش بر بوم نقش میبندد، تجسمی از آخرین لحظات زندگیاش باشد.
«آمنه السالمی» دختر نقاشی بود ساکن نوار غزه که در میان دوستان و اطرافیانش با نام «فرانس» شناخته میشد. بعد از آغاز جنگ غزه، همچنان نقاشی میکشید، اما این بار بوم و قلم برایش به سلاحی تبدیل شده بود در برابر هجوم شیطانی اشغالگری، تجاوز و نسل کشی، آمنه اما به نقاشی اکتفا نکرد، به گفته دوستانش در تیم «احیای غزه»، حتی پس از شهادت پدر و زخمی شدن برادرش در بمباران اسرائیلیها، فرانس در غزه ماند. او هرگز متوقف نشد، توزیع آب و غذا را رهبری میکرد، فعالیتهای کودکان را سازماندهی میکرد و خنده را برای کودکانی که در وحشت زندگی میکردند به ارمغان آورد. او لحظاتی امن را در میانه نسلکشی به آنها هدیه داد و برای راهاندازی برنامه حمایت از یتیمان غزه بسیار هیجانزده بود. به گواه دوستانش، قلب او حتی در سختترین لحظات، از بخشش و کمک به مردم دست نکشید.
یک ماه پیش، آمنه با یکی از دوستان خبرنگارش تماس گرفت و با هیجان از صفحه جدیدی که برای انتشار آثار خود راهاندازی کرده بود خبر داد؛ @bypa.bypalestine. او دوست داشت با هر ابزاری که در اختیار دارد، روایتگر قصه پرغصه مردم غزه باشد و این را میتوان به خوبی در میان آثار به جا ماندهاش دید. اسرائیل اما هر روز آماده است تا هر صدایی که رنگی از افشاگری و حقیقت داشته باشد را خاموش کند و بر هر صفحهای که بازتابی از جنایت هولناک این رژیم باشد، رنگ خون بپاشد. همین شد که روز گذشته کافهای در غزه را هدف گرفت. کافهای که در آن خبری از «نیروهای حماس» یا «افراد نظامی» نبود، تنها کنج امنی بود برای چند جوان فلسطینی که تلاش میکردند صدای مظلومیت مردمشان را به گوش دیگران برسانند، اما هیچ نوری، در سایه شیطانی این رژیم اجازه تابیدن ندارد، حتی اگر به اندازه شعله شمعی کوچک باشد، این اما پایان ماجرای آمنه نبود؛ درست آنجا که بمبهای اسرائیل فرود آمده بودند تا کار را یک سره کنند، صحنه عجیبی خلق شد، گویی پرترهای از دل آخرین اثر آمنه بیرون آمده و به واقعیت پیوسته بود. او آخرین نقاشی اش را با خون خودش در خیابانهای غزه زندگی کرد و جان سپرد.
پس از شهادتش، دوستانش در تیم خیریه «احیای غزه» اینگونه نوشتند:
«ما از شدت اندوه، کلمات را گم کردهایم.
امروز، عزیزترین دوست خواهر و روح تیم «احیای غزه» در میدان، آمنه السالمی که بسیاری او را با نام محبتآمیز «فرانس» میشناختند، از دست دادیم.
او در بمباران کافه الباقا در غزه به طرز دردناکی به شهادت رسید.
فرانس فقط عضوی از تیم ما نبود، او مدتها پیش از آغاز این نسلکشی، برای ما مثل خانواده بود.
او دوستی دیرینه برای خواهر و برادری بود که پروژه «احیای غزه» را بنیان گذاشتند.
فرانس همه وجودش را وقف کار در «احیای غزه» کرده بود.
او هنرمندی خارقالعاده بود.
از نقاشی کردن، رؤیا دیدن و خلق رنگ در دل ویرانیها لذت میبرد.
آخرین چیزی که پیش از به شهادت رسیدنش کشید، تصویری از یک شهید بود؛
چهرهای خونآلود و بیحرکت.
چند ساعت بعد، خودش به همان شکل کشته شد.
هنرش، آخرین خودنگارهاش شد.
آمنه در کافه تنها تلاش میکرد به اینترنت وصل شود تا کارش را برای مردمش ادامه دهد.
در همانجا او را هدف گرفتند.
در همانجا او را کشتند.
او در حالی که به مردمش خدمت میکرد، با بمباران اسرائیل به شهادت رسید.
این واقعیت است.
و جهان باید از تماشای این فاجعه، از شرم بیمار شود.
حتی پس از قتل پدرش و زخمی شدن برادرش، فرانس در آنجا ماند. او هرگز متوقف نشد. او توزیع آب و غذا را رهبری میکرد، فعالیتهای کودکان را سازماندهی میکرد و خنده را برای کودکانی که در وحشت زندگی میکردند به ارمغان آورد. او لحظاتی امن را در میانه نسل کشی به آنها هدیه داد. او برای راه اندازی برنامه یتیمان ما بسیار هیجان زده بود.
آمنه خسته بود. او درد داشت و بارها این را به ما گفته بود. اما او هرگز اجازه نداد که این درد او را متوقف کند.
پیامهای پایانی او پر از خستگی و عشق بود، همیشه عشق. برای مردمش برای بچهها برای عدالت و حالا او رفته است.
ما خرد شدهایم. متلاشی شدیم، خشمگین هستیم، اما متوقف نخواهیم شد. ما خیلی به او مدیونیم.
رژیم صهیونیستی بهترین ما را میکشد، فداکارترین، شجاعترین و عاشق ترین ما را. فرانس همه اینها بود. او همه چیز، حتی زندگی خود را برای افرادی که دوست داشت داد.
ما در هر کاری که انجام میدهیم، نام تو را، فرانس، خواهیم داشت.
در هر تحویل در خندههای هر کودکی در هر فریاد عدالت خواهی ما روح تو را در اندوه خود حمل خواهیم کرد، زیرا این تنها راهی است که میتوانیم از این وضعیت جان سالم به در ببریم.
تو در زمان تاریکی غیرقابل تحمل نور بودی. تو امیدوار بودی، تو شادی بودی، تو قدرت بودی…
اکنون ما به یاد تو هستیم و مأموریتی را به افتخار تو انجام خواهیم داد.
در قدرت استراحت کن، فرانس. آسوده خاطر باش، تو در نهایت تمام وجودت را دادی، بینهایت دوستت داریم. ما هرگز فراموشت نخواهیم کرد و هرگز قاتلانت را نخواهیم بخشید.»