روایتهایی از وضعیت اداره مدارس که کمتر شنیدهاید
روزنامه اطلاعات نوشت: گرایش به فراروایتگرایی در تحلیل مسائل آموزش و پرورش ایران در سالهای اخیر توسعه یافتهاست. این متن سعی دارد نشان دهد که چگونه فراروایتگرایی، اگرچه اغلب به عنوان رویکردی...
روزنامه اطلاعات نوشت: گرایش به فراروایتگرایی در تحلیل مسائل آموزش و پرورش ایران در سالهای اخیر توسعه یافتهاست. این متن سعی دارد نشان دهد که چگونه فراروایتگرایی، اگرچه اغلب به عنوان رویکردی نقادانه و هوشمندانه معرفی میشود، اما در عمل میتواند به صورت یک الگوی شناختی– اجتماعی و حتی نوعی اختلال روانی، اجتماعی، سیاسی درآید.
فراروایتهای تربیتی در فضای آموزشی ایران، روایتهای غالبی از وضعیت مدارس هستند که نه بر اساس واقعیتهای زیسته و دادههای تجربی، بلکه بر پایه فراروایتهای مسلط شکل گرفتهاند. این فراروایتها که اغلب با تعمیمهای افراطی و سادهسازیهای ذهنی همراهاند، در سیاستگذاریهای آموزشی بازتاب پیدا کرده و مسیر تصمیمگیریها را به سمت یکنواختسازی و تقلیلگرایی سوق میدهند و دادهاند. این تحلیلهای کلیشهای، عملاً مدارس را بهعنوان واحدهایی همگن معرفی کرده و هرگونه امکان گفتگوهای درونمدرسهای برای بهبود در مدیریت مدرسهای را محدود ساختهاند.
دکتر علی خلخالی، دانشیار مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی، در نشستی که به همت اندیشکده دانا در مؤسسه اطلاعات برگزار شد، تأثیر فراروایتهای غالب را بر مدیریت مدرسه بررسی کرد که شرح آن را در ذیل میخوانید:
ضرورت عبور از تحلیلهای عرضهشده براساس واقعیتهای مجعول به سمت درک عمیقتر از وضعیت واقعی مدارس، ایجاب میکند که فراروایتهای موجود به چالش کشیده شوند. بازخوانی انتقادی این فراروایتها میتواند سیاستگذاریهای آموزشی را از بنبستهای موجود خارج کند و بستری برای توجه به تفاوتهای وجودی مدارس، فراهم آورد. لذا تحلیل غلبه فراروایتها در تحلیل وضعیت مدارس ایران، و تأثیر آن بر ذهنیت اجتماعی و سیاستگذاریهای آموزشی، ایده کانونی متن حاضر است. پرسش اصلی این است که چگونه فراروایتها به جای تحلیل واقعگرایانه، برساختها و ذهنیتهای مجعول از مدارس ایجاد کردهاند و منجر به سیاستگذاریهای ناکارآمد شدهاند؟ برای پاسخ ضروری است تا ماهیت فراروایتها، انواع آنها و تأثیراتشان بر مدیریت مدارس، با رویکردی انتقادی و تحلیلی بازنگری شود. در این جستار، ضمن تعریف فراروایت و تمایز آن با نقد علمی و چندروایتی، انواع فراروایتهای رایج در حوزه آموزش ایران مورد واکاوی قرار گرفته و نقش آنها در تضعیف ساختارهای روانشناختی ذینفعان مدرسهای (دانشآموزان، معلمان، مدیران و والدین) مورد بررسی قرار میگیرد.
فراروایتهای تربیتی رایج در بین کنشگران تربیتی و روشنفکران عرصه عمومی
ساختارگرایی متمرکز و بوروکراتیک: دولتمحوری افراطی، ساختار مرکزگرا و غیرمحلی، کپیکاری سیاستهای اداری کلان، تکنوکراسی بیتربیت در سیاستگذاری آموزشی، بوروکراسی مزمن مدرسهای، پنهانکاری سازمانی و آمارسازی تربیتی، اعتیاد سیستم به آمارهای ظاهری موفقیت، فقدان سیاستگذاری مبتنی بر پژوهش، انجماد در برنامهریزی درسی و فقدان چابکی محتوایی.
بحران رهبری و مدیریت مدرسهای: بیاختیاری مدیر در برابر اداره، ساختار ریاستی، رهبری بدون چشمانداز و از بالا به پایین، فقدان تربیت حرفهای مدیران، فقدان نگاه تربیتی در مدیریت، مدیر اجرایی نه فکری، مدیر حافظ نظم نه خلاقیت، مدیران فرمایشی، مدیریت دستوری و مقطعی، سیاستزده بودن فضای مدیریتی.
استبداد سازمانی و سرکوب مشارکت: اطاعتمحوری بهجای مشارکتمحوری، ساختار سلسلهمراتبی و غیرمشارکتی در تصمیمگیریهای مدرسه، حذف صدای معلمان از مدیریت مدرسه، سکوت سازمانی در مدرسه، نهادینهسازی ترس و سکوت، ترس از مسئولیتپذیری در تصمیمگیری، فرسایش هویت معلمی زیر بار سیاست و معیشت، مدرسه بهمثابه ویترین سیاسی نظام .
خشونت ساختاری و انضباط کنترلگرایانه: انضباط پادگانی، خشونت ساختاری در مدرسه، تسلیمسازی فرهنگی در قالب انضباط آموزشی، سربازخانه دانایی نه مدرسه زندگی، استفاده ابزاری از ارزشهای دینی در فرآیند تربیتی.
فقدان رویکرد انسانمحور و تربیتمحور: انکار عاملیت و سوژهبودگی کودک، تربیت تودهای بهجای فردیسازی آموزش، تولید مطیع بهجای متفکر، مرگ خلاقیت در مدارس، تهی از زندگی بودن محتواها، غیبت گفتمان شادی و نشاط در مدرسه، ذهنگرایی افراطی و طرد بدن در آموزش، نادیدهگرفتن هوشهای چندگانه در طراحی آموزشی، ناهمخوانی تربیت مدرسهای با زیست کودک امروز، کاهش سرمایه اجتماعی مدرسه در جامعه . ایدئولوژیکسازی و سرکوب تفکر: مقدسسازی مدرسه و معلم، نفی تفکر انتقادی در برنامه درسی، ایدئولوژیزهکردن آموزش و پرورش، بازتولید تکصدایی در کلاس درس، منفعلسازی ذهن کودک در ساختار رسمی یادگیری، تقدسزایی بهجای نقدپذیری در هویت نهادی مدرسه، مدرسه بهمثابه کارخانه تولید نمره.
بحران محتوای آموزشی و نظام ارزشیابی: نظام امتحانمحور ، وابستگی آموزش و پرورش به کنکور، فروکاستن آموزش به محتواهای کنکوری، آموزش تکبعدی و حافظهمحور، نظام تشویق و تنبیه پوسیده، دگمسازی سواد رسمی در برابر سواد رسانهای و دیجیتال، برنامه درسی در خدمت کنترل نه توانمندسازی .
عدالت آموزشی، هویت و تفاوت: حذف زیستبومی از آموزش و پرورش، خصوصیسازی خزنده آموزش و پرورش، کارمندمحوری بهجای دانشآموزمحوری، بازتولید نابرابری، سرکوب تفاوت و تنوع فرهنگی، مدارس غیریتساز، مرکزگریزی نخبگان تربیتی از سیستم رسمی، مدرسهگریزی روزافزون والدین و دانشآموزان
گفتمانهای رایج در گفتگوهای عامیانه حقیقی و مجازی درباره وضعیت اداره مدارس ایران
گفتمان نارضایتی از آموزش رسمی: «مدرسه هیچ چیز بهدردبخوری یاد نمیده»؛ «همه چی شده نمره و تست، زندگی چی؟!» «درسها پوچن، بچهام زندگی بلد نیست»؛ «با این سیستم بچهها فقط افسرده میشن».
گفتمان انتقاد از معلمان و عملکرد مدارس: «معلم فقط دنبال تعطیلیه»؛ «مدرسه شده پول گرفتن برای هر چیز.»؛ «معلمها هیچ انگیزهای ندارن، فقط منت حقوقن»؛ «تو مدرسه فقط داد میزنن، درک نیست»
گفتمان تحقیر مدرسه دولتی و فرار به خصوصی: «مدرسه دولتی یعنی وقت تلفکردن»؛ «اگه میخوای بچهت نجات پیدا کنه، بفرست مدرسه غیرانتفاعی»؛ «تو مدرسه دولتی فقط ناظم مهمه، نه آموزش»؛ «مدرسه دولتی یعنی بینظمی و بیتوجهی».
گفتمان تئوری توطئه و ایدئولوژیکسازی مدارس: «بچههامون رو دارن شستشوی مغزی میدن»؛ «مدرسه شده ابزار حکومت برای مطیعسازی»؛ «همه چی ایدئولوژیه، حتی درس ریاضی!»؛ «دارن با مدرسه، نسل آینده رو کنترل میکنن».
گفتمان خلاقیتکُشی و نابودی استعداد: «بچهم نقاش بود، مدرسه نابودش کرد»؛ «تو مدرسه فقط باید مثل بقیه باشی، نبوغ خفه میشه»؛ «هیچ جا برای خلاقیت نیست، فقط کلیشه و انضباط»؛ «مدرسه، قاتل استعداد بچههاست»
گفتمان مقایسهای با سیستمهای دیگر کشورها: «تو فلان کشور بچهها کار گروهی میکنن، اینجا فقط مشق»؛ «آموزش اونور دنیا یعنی پرورش، اینجا یعنی سرکوب»؛ «مدرسه اونجا شادیه، اینجا شکنجهگاهه»؛ «سیستم آموزشی ایران با دنیای امروز فاصله نوری داره».
گفتمان شوخی و طنز انتقادی: «اگه از مدرسه جون سالم به در بردی، موفقی!»؛ «بچهام از ناظم مدرسه بیشتر از زلزله میترسه»؛ «مدرسه: جایی برای کشتن روح کودک با بودجه دولتی!»؛ «آموزش ما: کنکورستان با طعم افسردگی».
وجه اجتماعی فراروایتگرایی
تشکیل گروههای نقدکارانه و هویتهای موازی: در شبکههای اجتماعی و نشستهای آموزشی، گروههایی تشکیل میشوند که هویتهای موازی در مقابل نظام آموزشی توسعه میدهند. این گروهها اغلب از طریق تکصدایی و رد دیدگاههای متفاوت، فضای گفتگو را منزوی میکنند.
ضعف تعامل و اعتماد بین مدرسه و جامعه: فراروایتها، اعتماد عمومی به مدرسه را کاهش میدهند. وقتی مدرسه به عنوان زمینهای برای نابرابری، سرکوب و فراموشی تلقی شود، والدین، دانشآموزان و معلمان از آن فاصله میگیرند.
تأثیر شبکههای اجتماعی و رسانهها در اشاعه فراروایت: در فضای دیجیتال، فراروایتهای سادهسازیشده از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، سریعاً گسترش مییابند و به عنوان حقیقتی نهایی مطرح میشوند.
تبدیل مدرسه به زمینهای برای نبرد ضدفرهنگی: در نتیجه گسترش فراروایتها، مدرسه اغلب به زمینهای برای نبرد ایدئولوژیکی و فرهنگی تبدیل میشود، نه فضایی برای یادگیری و رشد.
وجه سیاسی فراروایتها در آموزش
استفاده از فراروایت به عنوان ابزاری سیاسی: فراروایتها اغلب به عنوان ابزاری سیاسی برای تضعیف مشروعیت سیستم آموزشی بهکار گرفته میشوند. این فراروایتها میتوانند در جهت مقاصد ایدئولوژیک، انتقاد ضدسیستم و تغییر قدرت بهکار گرفته شوند.
گرایش به نقد ایدئولوژیک و ضدسیستمی: در فضای آموزش ایران، بسیاری از فراروایتها دارای رویکردی ضدسیستمی و ایدئولوژیک هستند. این نقد اغلب به جای تحلیل و اصلاح، به عنوان ابزاری برای تضعیف مشروعیت نظام به کار گرفته میشود.. تضعیف مشروعیت سیستم آموزشی: وقتی فراروایتهای منحطکننده بهطور مکرر تکرار شوند، مشروعیت سیستم آموزشی زیر سؤال میرود و این موضوع میتواند مقاومت در برابر تحول و کاهش انگیزه کارکنان را به دنبال داشته باشد.
تداخل قدرت، دانش و سیاست در تولید فراروایت: بر اساس نظریههایی چون مارکسیسم فرهنگی، فراروایتها میتوانند در خدمت قدرتهای فرهنگی و سیاسی قرار گیرند و به تغییر معناها و ساختارهای قدرت کمک کنند.
تأثیرات مخرب فراروایتهای تربیتی بر ذینفعان مدرسهای
تشویش اضطراب و احساس بیمعنایی در دانشآموزان: وقتی دانشآموزان دائماً شاهد تصاویر سیاه از مدرسه هستند، احساس میکنند که مکانی که باید امنیت، آینده و امید را به آن بدهند، در واقع فضایی غیرقابل اعتماد است.
کاهش انگیزه و احساس بیارزشی در معلمان: وقتی معلمان شاهد نقد مداوم و بدون توجه به تلاشهای روزانهشان هستند، احساس میکنند که زحماتشان نادیده گرفته میشود. این موضوع میتواند کاهش انگیزه، خستگی شغلی احساس بیکفایتی و حتی فرار از حرفه را رقم بزند.
تضعیف اعتماد والدین و افزایش فاصله از مدرسه: وقتی والدین شاهد فراروایتهایی هستند که مدرسه را به عنوان محلی برای تولید مطیع، نه متفکر توصیف میکنند، این موضوع میتواند فاصلهای عمیق بین خانواده و مدرسه ایجاد کند.
مقاومت مدیران در برابر تحول و احساس بیاختیاری: وقتی مدیران مدرسه شاهد فراروایتهایی هستند که نقش آنها را به عنوان ناظران نظم و نه رهبران آموزشی تعریف میکنند، این موضوع میتواند مقاومت در برابر تغییر، بیاعتمادی و احساس بیاختیاری را در آنها تقویت کند.
تأثیر فراروایتها بر سرمایه اجتماعی مدرسه: وقتی مدرسه به عنوان زمینهای برای تولید نابرابری و سرکوب تلقی شود، سرمایه اجتماعی آن نیز کاهش مییابد. این موضوع، کاهش مشارکت عمومی، ضعف تعامل متقابل و کاهش انسجام اجتماعی را به دنبال دارد.
یکسانسازی ذهنی و مدیریتی مدارس: فراروایتها موجب میشوند که تصمیمگیران، مدارس را بهعنوان واحدهایی یکسان و همگن تلقی کرده و سیاستهای مدیریتی یکسانی را بر تمامی مدارس اعمال کنند. نتیجه چنین نگاهی، از بین رفتن تنوع مدیریتی و کاهش انعطافپذیری در مواجهه با چالشهای محلی است.
تقلیلگرایی در تصمیمسازیهای کلان آموزشی: سیاستگذاریهای کلان، بر مبنای تصاویر ساده و تقلیلیافته از وضعیت مدارس شکل میگیرند؛ تصاویری که تفاوتهای فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی را نادیده میگیرند و به نسخههای یکسان مدیریتی اکتفا میکنند.
تقویت نابرابریهای ساختاری و انسداد مسیرهای توسعه پایدار: محدودیت در خلاقیت، نوآوری و پاسخگویی به نیازهای متنوع محلی؛ کاهش اعتماد عمومی به نظام آموزشی و مدیران مدارس؛ افزایش شکاف میان مدارس مرکز و مدارس حاشیه
مغالطه اشتراک لفظی در تحلیل مدرسه
همگنسازی ذهنی از مفهوم «مدرسه»: اشتباه رایج در سیاستگذاریها آن است که مدرسه بهعنوان یک واحد همگن و یکپارچه تصور میشود. عدم درک تفاوتهای مدرسهای، به یکسانسازی برنامههای آموزشی و مدیریتی میانجامد که نادیدهگرفتن واقعیتهای تکینگی را به همراه دارد. تعریف تکینگی و مفهوم آن در نظام مدرسهای: تکینگی یعنی یگانگی و منحصربهفرد بودن هر مدرسه به دلیل بافت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و انسانی متفاوت. مدارس، برخلاف تصور یکسانانگارانه، هر کدام زیستبوم منحصربهفرد خود را دارند.
پیشنهادها برای تعدیل فراروایتگرایی
مواجهه علمی و حرفهای با دادههای مرتبط با امرمدرسهای، فهم جریانهای اصلی مدرسهای، توجه و فهم تکینگیهای امرمدرسهای، تقویت نگاه بومی و محلی در تحلیل وضعیت مدارس، ضرورت گذار از فراروایتهای تربیتی، به تحلیلهای واقعبینانه، خودآگاهی نسبت به کنشگریهای تربیتی مخرب، ضرورت بازنگری در سیاستگذاریهای مبتنی بر فراروایتها، تمایز بین سرنوشت سیاستهای آموزشی ملی و جریانهای اصلی مدرسهای، ایجاد فضای خلاقیت و انعطافپذیری در تصمیمگیریهای مدیریتی و آموزشی، پیشنهاد سیاستهای متنوع و منطقهمحور در سیاستگذاری آموزشی، نقد فراروایتهای رایج و پیامدهای آن در سیاستگذاریهای آموزشی، طراحی سیاستهایی که تفاوتهای مدرسهای را فهم کنند، محترم بشمارند و از یکنواختسازی پرهیز کنند.