مراقب باشید که گم نشوید؛ در این مناطق نشانهای از شهرنشینی نیست
سجاد تبریزی – روزنامه اطلاعات| جملهای منسوب به چرچیل وجود دارد که گفته «معمار، شهر را میسازد و شهر، آینده را» و این حرف درستی است. شهرسازها شهر میسازند و شهر نسلهای آینده را؛ معمار به نوعی...
سجاد تبریزی – روزنامه اطلاعات| جملهای منسوب به چرچیل وجود دارد که گفته «معمار، شهر را میسازد و شهر، آینده را» و این حرف درستی است. شهرسازها شهر میسازند و شهر نسلهای آینده را؛ معمار به نوعی نسل امروز را پرورش میدهد.
اگر معماری را بستر و حتی تبلور جهانبینی، آداب و رسوم، هنر و بهطور کلی فرهنگ یک جامعه بدانیم، میتوانیم گسست نسلی جامعهمان را بهتر درک کنیم. طی دهههای گذشته، از میان رفتن معماری بنا و معماری شهرهای ایران، عامل دور ماندن نسلهای جدید از فرهنگ والدین خود شده است. گرچه این گزاره غلو نیست، اما با تخفیف میتوان یکی از مهمترین عوامل این گسست نسلی را از میان رفتن معماری بومی ایرانی دانست.
حالا کوچه، گذر، میدانگاه یا پیرنشین در شهرها و ایوان، حیاط، حوض، مطبخ و رف در خانهها، صرفا در فیلمهای سینمایی و سریالهایی که قصد برانگیختن احساسات نوستالژیک ما را دارند دیده میشوند، یا بدتر، در سفرهخانهها یا هتلهای گران قیمت.
رشد جمعیت، اولین و باورپذیرترین دلیل تخریب معماری سنتی ایران است. نیاز ایرانیان به تأمین مسکن، حق داشتن حیاط و فضاهای باز را از ما سلب کرده و حالا به جای آن در قوطیهایی مکعبی، روزگار را سپری میکنیم! اما آیا رشد جمعیت، بهانهای قابل قبول برای نادیده گرفتن معماری بومی است؟ آیا راهی برای بومی کردن همان قوطیهای مکعبی وجود ندارد؟
احیای خاطرات در معماری
شهرها، کوچهها و خانههای قدیمی به خاطرهای شیرین برایمان تبدیل شدهاند. مهندس علیرضا مشهدیمیرزا، معمار و مدرس دانشگاه با اشاره به عناصر معماری شهری در ایران میگوید: یکی از دغدغههایم نسل بعدی و نیازهای آنهاست.
وی میافزاید: من تلاش میکنم بخشی از خاطرات گذشته خود را در معماری بیاورم. مثلا ما تابستانها در کوچه با یک توپ پلاستیکی بازی میکردیم، این را در طراحیهایم بازسازی میکنم، چون موضوعی نیست که بخواهیم از زندگی حذف کنیم. همین حالا هم این نیاز وجود دارد و در مجتمعهای مسکونی بسیاری از شهرهای دنیا، فضایی تحت عنوان «استریت» یا بهطور دقیقتر Street Playground ایجاد میشود که معمولا در کوچهها، خیابانهای مسکونی یا فضاهای باز عمومی هم وجود دارد. این فضاها با الهام از ورزشهای خیابانی و بازیهای غیررسمی کودکان و نوجوانان به وجود میآیند .
بهنظرم تا زمانی که طراح و معمار با موضوع درگیر نشود، جایگاه دقیق این فضا را درک نمیکند.
من زمانی که فرزندم به دنیا آمد بسیاری از اینگونه نکات را دریافتم. یک بار متوجه شدم فرزندم از صبح تا شب در یکی از این زمینهای بازی مشغول بوده و شب به سختی او را راضی کردیم تا به خانه بازگردد. از این رو این موارد را جمعآوری کردم و بهصورت داده اطلاعاتی درآوردم.
فقدان برخی از عناصر معماری، تأثیر بسیار بدی در زندگی ما دارد. یکی از نمونههای آن، آمار خودکشی نوجوانان در مسکن مهر است، چرا که هیچ پیشبینی در مورد نیازهای ساکنان آن نشده. باید بدانیم معماری میتواند انسان را بزهکار تربیت کند یا در مقابل میتواند یک نخبه و فرهیخته بسازد.
برنده جایزه بینالمللی «معماری شیکاگو» ادامه میدهد: تأثیر معماری را میتوان در دورههای مختلف تاریخی و شهرهای ایران که دارای معماری بودهاند دید. بزرگانی که در شهرهای اصفهان، شیراز یا کرمان به دنیا آمدند و رشد یافتند، نمونههای خوبی از تأثیر معماری شهر هستند. به طور کلی معماری خودش را با فرهنگ تطبیق میدهد. مثلا در دوره رضاشاه وقتی کشف حجاب آغاز شد حمام به داخل بسیاری از خانهها رفت. میتوان گفت معماری، نتیجه جهانبینی و فرهنگ جامعه است.
معماری شهر، نشانه شهر
معماری شهر نیز همانند معماری خانه، اثرگذار است و میتواند بر روح و روان انسان، بهویژه کودکان تأثیر بگذارد. مهندس مشهدیمیرزا میگوید: الان وقتی مثلا به تهرانپارس میروید، میبینید که هیچ نشانهای از شهر وجود ندارد و همه خیابانها عمود برهم بدون نشانه ساخته شدهاند. من همیشه در این منطقه گم میشوم. در حالی که اگر به جنوب تهران بروید، هنوز نشانهها وجود دارد و شهر را میتوان پیدا کرد.
برنده جایزه «معمار» تأکید میکند: من اگر در خیابان آبشار تهران بزرگ نمیشدم، آدم دیگری میشدم. در گرجستان، خانه استالین را دیدم، بسیار رعبانگیز بود. تا خانه را دیدم، پیش خودم گفتم از دل این خانه، آدمهای خیلی ناجوری درمیآید! «معمار شهر را میسازد و شهر آینده را»، این جمله منسوب به چرچیل است اما هر کس دیگری هم که گفته باشد، به نظرم حرف درستی است.
شهرسازها شهر میسازند و شهر، نسلهای آینده را؛ معمار به نوعی نسل را پرورش میدهد.
نامکان، لامکان یا ناکجاآباد
مارک اوژه، انسانشناس فرانسوی در کتاب «نامکانها» به عناصری از معماری شهر اشاره میکند که فاقد هرگونه هویت هستند. اوژه، نامکان را در مقابل «مکان انسانشناختی» مطرح کرده و آن را فضایی تعریف میکند که نمیتواند در هیچیک از موارد هویتی، رابطهای یا تاریخی تعریف شود. مهندس مشهدیمیرزا با اشاره به این موضوع توضیح میدهد: در معماری مسکونی، پروژهها به سمت نامکان رفتهاند و معماران سرشناس فقط برای یک قشر اندک در مناطق گران قیمت معماری میکنند، برای یک قشر مرفه دو درصدی.منتخب جایزه جهانی «آجر انگلستان» توضیح میدهد: در پروژههایی که برای طبقه متوسط مطرح شده و شرکت کردهام، اولین سؤالی که به ذهنم آمد این بود که جایگاه انسان در این بنا کجاست. چرا در این مجتمعها هیچ اشارهای به انسان نمیشود، انگار اساسا موضوعیت ندارد. گویا فروشگاهی است که قرار است انسانها بیایند و به سرعت بروند.
وی میافزاید: لامکان بودن پروژههای مسکونی به اقتدار سرمایه در برابر فرهنگ باز میگردد. کسانی که سرمایه در دستشان دارند، ارباب معماران هستند. به معمار میگویند اگر فلان کار را اجرا کنی، پروژه بعدی را هم خواهی گرفت. آنها معمار را وادار میکنند تا بتوانند سود بیشتری ببرند.
مسکن اجتماعی
انبوهسازی مسکن برای طبقه متوسط از جمله اقداماتی است که دولتها برای کاهش هزینههای مسکن انجام میدهند، موضوعی که در ایران به شکلی ناقص انجام شد.
مهندس مشهدیمیرزا یکی از کسانی است که در طراحی مجتمعهای مسکونی با اصول و هویت معماری ایرانی، نشان داد میتوان هویت را در معماری مدرن و انبوهسازی نیز لحاظ کرد، گرچه شاید اندکی از سود آن کاسته شود. وی توضیح میدهد: در دو طراحی که برای دو مجتمع مسکونی در جزیره «بوموسی» و «اسلامشهر» انجام دادهام، به سمت انسان محور بودن مسکن رفتم.
در این پروژهها به نظرم هم مسکن پیشبینی شده و هم تلاش شده الگوهای جدید با الگوهای بومی که قرنها کار میکرده، تطبیق پیدا کند و دوباره احیا و باززنده سازی شود.
مشهدیمیرزا میافزاید: مثلا فرض کنید کوچه، همیشه فضایی بدون خودرو و کاملا امن بوده و در آن روابط همسایگی وجود داشته است. در این روابط همسایگی، سلامت روحی و روانی شکل میگرفت؛ کسی که از خانه خارج میشد مطمئن بود که همسایهها هوای خانهاش را دارند. چه دلیلی داشت که اینها از بین برود؟ چرا باید خودرو وسط کوچه باشد و به خاطر جای پارک، تردد و مزاحمتهای اینچنینی، نزاع صورت گیرد؟
من هیچ آرامش خاطری در آن کوچه که الان اسمش خیابان شده ندارم. یا مثلا عنصر «پیرنشین» را داشتیم؛ سکویی که برای فرد خسته یا منتظر طراحی شده بود. چرا این باید حذف شود، درحالی که در معماری مدرن هیچ مشکلی ایجاد نمیکند؟ بهنظرم لازم است الگوهایی که کار میکرده در معماری معاصر به شکل جدیدی عرضه شود.
نیاز نسل جدید
نسل نو، با دنیای جدیدی مواجه است و نیازهای او با نیازهای نسل قبل تفاوت دارد. مهندس مشهدیمیرزا در این مورد میگوید: منشاء الگوهای جدید، نوع تفکر نسلهای «آلفا» و «زد» است. وقتی پژوهش میکنیم و با نسل جدید یا والدین آنها ارتباط میگیریم، متوجه میشویم خواستهها و نیازهای آنها کاملا متفاوت است.
کاندیدای دریافت جایزه «آقاخان» توضیح میدهد: اتاق خواب یک بچه نسل آلفا یا زد با اتاق خوابهای ما خیلی فرق دارد. وقتی با این نسل صحبت میکنیم برای یک اتاق خواب، در حد یک خانه ایده دارند، در
حالی که ما هیچ ایدهای نداشتیم یا اگر هم داشتیم فضایی برای طرح آن نبود؛ نهایتا اتاق خواب اشتراکی با برادرمان داشتیم و عکس هنرپیشه یا فوتبالیست مورد علاقهمان را روی دیوار میزدیم. چون این تغییر در نسل جدید اتفاق افتاده، به نظرم لازم است معماری هم مطابق با آن تغییر کند تا شاید پاسخگوی نیازشان باشد. لازمه این موضوع، تغییر الگوی سکونت خواهد بود.
مثلا نسل جدید دوست دارد کاملا مستقل باشد، مخفی شدن، دنج بودن و دور از والدین بودن برایشان یک هدف است. ما در طراحیها اتاقی را ایجاد کردهایم که از اتاق پدر و مادر جداست و حد واسط آن یک حیاط کوچک است؛ فضایی که فیلتر بین اتاق بچه با اتاق پدر و مادر یا سالن غذاخوری باشد. اتاق بچهها جداست، رفت و آمدشان هم میتواند جدا باشد. ممکن است ایراداتی هم در این الگو وجود داشته باشد، اما بر اساس نیاز امروز طراحی شده که اگر لحاظ نشود، احتمالا نتایج بدتری خواهد داشت.
وی اضافه میکند: در یکی از مدارس منطقه یک تهران تحقیق کردیم، بچهها میگفتند چرا فقط در مورد خانه سؤال کردید، درحالی که ما برای شهر ایدههای زیادی داریم. آنها نسبت به محیط بیرونی خودشان حرفهای زیادی برای گفتن دارند. چون افرادی هستند که میخواهند در جامعه حضور داشته باشند، حرف بزنند و نقدها و ایدههای خود را مطرح کنند.