انتقام در قلب واشنگتن – ایمنا
به گزارش اطلاعات نیوز، چهارشنبه هفته گذشته، دو تن از کارمندان سفارت رژیم صهیونیستی در واشنگتن، درست در نزدیکی موزهای که به نام یهودیان بنا شده اما کارکردش سفیدشویی خونهای ریختهشده در غزه و جنایات...
به گزارش اطلاعات نیوز، چهارشنبه هفته گذشته، دو تن از کارمندان سفارت رژیم صهیونیستی در واشنگتن، درست در نزدیکی موزهای که به نام یهودیان بنا شده اما کارکردش سفیدشویی خونهای ریختهشده در غزه و جنایات مستند صهیونیسم است، هدف تیراندازی قرار گرفتند و به هلاکت رسیدند، نام این دو مأمور، «یارون لیشینسکی» ۲۸ ساله و «سارا لین میلگریم» است؛ زوجی از دیپلماتهای نظامیپوشی که بهجای زبان، با سیاست اشغال و سرکوب سخن میگویند. آنها پس از حضور در مراسمی رسمی در همین موزه، با گلولههایی روبرو شدند که حامل پیامی روشن بود: پایان مصونیت، آغاز حقیقت.
عامل این عملیات، فردی به نام «الیاس رودریگز»، جوانی ۳۰ ساله و زاده شیکاگو است، او نه با ماسک و نقاب، بلکه با شرافت و صدای بلند وارد صحنه شد، در لحظه بازداشت، پلیس آمریکا صدای او را ضبط کرد که فریاد میزد: «فلسطین را آزاد کنید!»؛ فریادی که در دل پایتخت امپراتوری، پژواکی بود از تمام فریادهای خاموشی که از زیر آوار غزه برخاستهاند.
اهمیت این عملیات نه فقط در محتوای آن، بلکه در مکان و زمان آن بود، جایی که در نزدیکی دفاتر امنیتی فدرال، نهادهای اطلاعاتی و حتی کاخ سفید قرار دارد؛ منطقهای که گمان میرفت امنترین پناهگاه برای نشستهای پشت پرده صهیونیستها باشد، بویژه در این روزها که آمریکا شاهد تظاهرات گسترده و پرشور حامیان فلسطین است؛ تظاهراتی که پس از تشدید جنایات رژیم اشغالگر در نوار غزه و افزایش فجیع شمار شهدای زن و کودک، شعلهورتر از همیشه در خیابانها جاری شده است.
ضارب، طبق گزارشهای منتشرشده از سوی مقامات امنیتی آمریکا، پیش از اجرای عملیات مدتی را بیرون از موزه یهودیان قدم میزد؛ نه برای تأمل، که شاید برای مرور خونهایی که باید قصاص میشدند، پس از خروج این دو دیپلمات به همراه دو همراه دیگر، الیاس به گروه چهار نفره نزدیک شد و با اسلحه کمری، آتش را گشود، گزارشها نشان میدهد این دو دیپلمات در مراسمی شرکت کرده بودند که هدف آن بزککاری چهره خونین رژیم اشغالگر بود؛ جلسهای که در دل موزه و با پوشش فرهنگی و تاریخی برگزار میشد تا آنچه را که جنایت است، به مظلومیت تبدیل کند و آنچه را که اشغال است، به مشروعیت جلوه دهد.
مکان این حادثه، سالها به عنوان منطقهای امن برای برگزاری نشستهای توجیهگرانه صهیونیستها و جلسات هماهنگی حامیان غربی آنها شناخته میشد. اما این بار، دیوارهای امنیتی آن پاسخگو نبود. پایتختی که روزی مأمن صهیونیستها در دل جهان غرب تلقی میشد، حالا به صحنهای بدل شده که پیام آن روشن است: هیچ مأمور دیپلماتنمایی از رژیم کودککش، حتی در قلب امپراتوری نیز در امان نخواهد بود.
اما این عملیات صرفاً یک اقدام امنیتی نبود؛ زنگ هشداری بود برای آنهایی که با گردهماییهای شیک، جلسات پشت درهای بسته و شعارهای قلابی «صلح» در تلاشاند تا خونهای به ناحق ریختهشده در غزه و کرانه باختری را با لکههای جوهر سفید، پاک جلوه دهند. آنها که خیال میکردند دیپلماسیشان میتواند بر ویرانههای غزه کاخ بسازد، حالا باید بدانند که این کاخها بر شن روان ساخته شدهاند؛ شنهایی که با هر موج مقاومت فرو میریزند.
این عملیات، هشداری است جدی به تمام کسانی که از آمریکا و اروپا، نقش لابیگر و توجیهگر را برای جنایات رژیم صهیونیستی ایفا میکنند. هشداری به زبان گلوله، از جانب نسلی که نه وابسته به گروهی است و نه مأمور دولتی، اما دلش برای کودکان بیپناهی میتپد که در بامدادهای غزه زیر آوار مدرسه و بیمارستان جان دادهاند.
مقاومت، حالا دیگر فقط به دیوارهای سنگی اردوگاهها تکیه ندارد؛ صدایش از اعماق شیکاگو تا قلب واشنگتن بلند استف حتی اگر رسانهها سانسور کنند، حتی اگر سخنرانها خفه شوند، گلولهها هنوز بلدند حرف بزنند.
روایت مظلومنمایی از دهانهی لوله تفنگ
در همان لحظات نخستینِ وقوع عملیات، صدای گلوله هنوز در خیابانهای واشنگتن میپیچید که رسانههای آمریکایی، با هماهنگی عجیب و همصدای همیشه آشنا، روایت رسمی را آغاز کردند؛ روایتی که میکوشید از صهیونیستها قربانیانی بیدفاع بسازد و بار دیگر، توپِ اتهام را به زمین نفرتپراکنی و یهودستیزی پرتاب کند. گویا فراموش کردهاند که جهان، هنوز و همیشه، جنایات غزه را به خاطر دارد.
واکنشها، سریع، پررنگ و با لحن آشنا بود؛ روایت معکوس واقعیت. نزدیکی محل عملیات به کاخ سفید، بهانهای شد برای نمایش اضطراب کاخنشینان، بایدن در نطق خود از «وحشت» سخن گفت و مدعی شد که در آمریکا جایی برای نفرت نیست. گویی ارتش آمریکا و متحدانش از هر جا غیر از همین نفرت، تغذیه میشوند.
دونالد ترامپ نیز، در لحن همیشگی اما با ژست انسانی، در تروثسوشال نوشت: «کشتارهای وحشتناک واشنگتن دیسی که آشکارا بر پایه یهودستیزی استوار است، باید همین حالا پایان یابد!» او در ادامه، نفرت و رادیکالیسم را محکوم کرد، بی آنکه کلمهای درباره ریشه واقعی این نفرت، یعنی کشتار روزانهی کودکان فلسطینی به زبان آورد.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، پا را فراتر گذاشت و با لحنی تهدیدآمیز گفت که خاطیان را تعقیب کرده و به دادگاه خواهند کشاند. او عملیات را «یهودستیزانه، گستاخانه و بزدلانه» توصیف کرد؛ گویی تنها خشونتی که نباید رخ دهد، خشونت علیه کسانی است که خود، جهان را در آتش افکندهاند. کریستی نوم، وزیر امنیت داخلی، نیز وعده داد که عامل «شرور» را به سزای اعمالش خواهد رساند. بیانیههایی که بیش از آنکه رنگ حقیقت داشته باشند، بوی وحشت میدادند.
در آن سوی ماجرا، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، به سبک همیشگی خود، عملیات را «شوکهکننده» خواند و در بیانیهای پرآبوتاب نوشت: «تاوان انگ خونخواری علیه اسرائیل، خون است». وی همچنین با صدور دستوراتی به نهادهای دیپلماتیک رژیمش در سراسر جهان برای تشدید تدابیر امنیتی، رسماً نگرانی خود از تکرار عملیاتهایی مشابه را برملا کرد. بوی ترس، از ورای خطوط رسمی این جملات بهخوبی به مشام میرسد.
اسحاق هرتزوگ، رئیس رژیم صهیونیستی، نیز از این فرصت برای مظلومنمایی تمامقد بهره برد و این عملیات را «نفرتآمیز و ضدیهودی» توصیف کرد. او مدعی شد که «آنچه در پایتخت آمریکا دیدم، مرا ویران کرد!» چه زود ویران میشوند کسانی که در برابر فروپاشی غزه، قطره اشکی در چشم ندارند!
هیچ نقطهای امن نیست؛ حتی در سایه پرچم آمریکا
اما آنچه بیش از همه صهیونیستها را به وحشت انداخت، نه صدای گلوله، بلکه مکان عملیات بود؛ دیپلماتهای اسرائیلی، درست در لحظه خروج از «موزه یهودیان واشنگتن» هدف قرار گرفتند؛ مکانی نمادین برای جامعه یهودیان آمریکا. انتخاب این مکان برای عملیات، معنایی عمیق داشت: اسرائیل، حتی در امنترین لایههای حفاظتی آمریکا، نیز در امان نیست.
این عملیات با ضربهای نمادین، نقطهی امن صهیونیستها را زیر سؤال برد و نشان داد که خشم برخاسته از دلهای سوخته در غزه، میتواند مسیر خود را به قلب آمریکا نیز پیدا کند. دستگاههای امنیتی غربی، این سیگنال را بهخوبی دریافت کردند: اگر آتش در غزه شعلهور است، دودش ناگزیر به پایتختهای غربی خواهد رسید.
ترس، تنها در دل مقامات نبود؛ فضای مجازی نیز برای صهیونیستها ناخوشایندتر از میدان عملیات شد، هزاران کاربر خشمگین و جانبهلبرسیده، از عملیات «الیاس رودریگز» بهعنوان «مقاومت در برابر ظلم» یاد کردند و او را نه تروریست، که صدایی از جنس دادخواهی نامیدند. همان واکنشهایی که پیشتر، برخی تحلیلگران درباره آن هشدار داده بودند.
هر قطره خون ریختهشده در غزه، یک جرقه است در جان انسانهایی که نظارهگر مظلومیت فلسطیناند و اکنون، با افکار عمومیِ جهانی که روزبهروز بیشتر به واقعیت پشت پرده صهیونیسم پی میبرد، طبیعی است که احتمال تکرار چنین عملیاتهایی افزایش یابد. کابوس تلآویو دیگر فقط از مرزهای جنوبی نمیآید؛ اکنون، هر دیپلمات، هر نماد، و هر محفلی که با پرچم جعلی اسرائیل زینت داده شده باشد، ممکن است به میدان خشم جهانی بدل شود.
در پایان، شاید بتوان تنها یک جمله را بهعنوان چکیده این وضعیت نوشت؛ آنکه غزه را به آتش کشید، نباید انتظار آرامش حتی در واشنگتن داشته باشد.
پیامدهای سیاسی داخلی برای رژیم صهیونیستی
در میانه هیاهوی رسانهای و بازی مضحک مظلومنمایی تلآویو، شکافهای درونی رژیم صهیونیستی بیش از پیش عیان شد. یائیر گولان، نظامی سابق و رئیس حزب دموکرات در اراضی اشغالی، که در ماههای اخیر بهدلیل افشاگریهای بیسابقه علیه ارتش و دولت رژیم اشغالگر به چهرهای جنجالی بدل شده، این بار نیز برخلاف جریان غالب سخن گفت، او با لحنی تند و بیپرده، دولت نتانیاهو را متهم کرد که با سیاستهای جنگطلبانهاش، آتش نفرت جهانی نسبت به اسرائیل را شعلهور کرده است.
گولان در واکنش به عملیات واشنگتن با لحنی گزنده گفت: «کابینه نتانیاهو، خود منشأ تقویت یهودستیزی در جهان است، ما با اقدامات نسنجیده و جنایتکارانه، دشمنی با اسرائیل را تغذیه میکنیم و نتیجه آن، انزوایی بیسابقه و تهدید دائمی علیه جان یهودیان در سراسر جهان شده است. وقت آن رسیده که این دولت خطرناک برکنار شود و ما امنیت را نه فقط در مرزهای اشغالی، بلکه برای هر یهودی در هر جای جهان بازگردانیم.»
این سخنان گولان، گرچه از سر دلسوزی بیان شده بود، اما همانگونه که انتظار میرفت، بیپاسخ نماند. ایتمار بنگویر، وزیر امنیت داخلی و از ستونهای جریان افراطی صهیونیسم مذهبی، با ادبیاتی آمیخته از خشم و نفرت، به او تاخت و گفت: «خون این دیپلماتها بر دستان یائیر گولان است، نه بر شانههای فلسطینیها. این گولان و امثال او هستند که با سخنان مسمومشان، ارتش اسرائیل را به سرگرمی در کشتار کودکان متهم میکنند و بدینگونه، دشمنان را جسور میسازند.»
عمیحای الیاهو، وزیر میراث فرهنگی رژیم، نیز در ادامه این موج تخریبی، گولان را مقصر اصلی دانست و مدعی شد: «آنها با تضعیف روایت اسرائیل، امنیت ملی ما را به خطر انداختهاند.»
این دوگانگی در واکنشها، تنها پردهای دیگر از نمایش آشفتگی درون رژیم صهیونیستی است؛ جایی که دیگر حتی چهرههای نظامی سابق نیز زبان به نقد گشودهاند و بر این واقعیت تلخ مهر تأیید میزنند که صهیونیسم، خود بذر نفرتی است که امروز درو میکند. اعترافاتی از این دست، نهتنها زنگ خطر را برای ساختار سیاسی تلآویو به صدا درآورده، بلکه پایههای دروغین مشروعیت این رژیم را در ذهن افکار عمومی جهان به لرزه انداخته است.
از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به این سو، نقابهای اخلاقی رژیم صهیونیستی یکی پس از دیگری فرو افتادهاند و تصویر واقعی این رژیم – رژیمی برآمده از اشغال، تبعیض، نسلکشی و جعل اکنون بیش از هر زمان دیگری در آیینه رسانهها و افکار عمومی جهان بازتاب یافته است. عملیاتهایی مانند واشنگتن، خواه مورد تأیید واقع شوند یا خیر، نتیجه محتوم فاجعهایاند که صهیونیسم سیاسی دهههاست با دست خویش آن را رقم زده است.